
خب بچه ها این داستان درامیونی هست و خیلی جالب میشه تهش لطفا بخونین ناظر محترم لطفا قبولش کن خیلی زحمت کشیدم نوشتمش🥺💕
دراکو: ولی پدر من نمیتونم همچین کاری کنم لوسیوس: لرد سیاه خواسته و باید این کارو بکنی وگرنه ما رو میکشه بعدشم اون گندزاده ارزشی نداره. دراکو با شندین کلمه گندزاده عصبانی میشه اما به روی خودش نمیاره. لوسیوس: پس باید این کار رو بکنی فهمیدی دراکو؟ قسم بخور. ه این کار رو میکنی. دراکو: من.... من..... ق..... ق.... قسم م..... م.....میخورم. لوسیوس: خب پس فردا که برمیگردی به هاگوارتز این کار رو انجام میدی. دراکو گفت باشه. دراکو به اتاقش میره بغض توی گلوش گیر کرده بود. نمیخواست این کار رو انجام بده. اما قسم خورده بود. در کشوش رو باز کرد و عکساشو اورد بیرون و نگاهشون کرد. هیچکس نمیدونست که چقدر ناراحته
🍇هاگوارتز🍇 دراکو داره قدم میزنه و به حرف پدرش فکر میکنه که یهویی هرمیون میاد. هرمیون: سلام دراکو خوبی. دراکو: چ.... چ.... چی. اهان.... مـ.... مـ....من خوبم تو خوبی؟ هرمیون: دراکو؟ چیشده؟ دراکو: هیچی من.... من... فکر کنم یک چیزی رو توی خوابگاه جا گذاشتم. دراکو تند تند به سمت خوابگاه میدوه و به دیوار تکیه میده و نفس عمیق میکشه. زود راه میوفته به سمت خوابگاه گریفیندور. پشت دیوار قایم میشه تا یکی رمز رو بگه و وارد سالن بشه. نویل میخواد به خوابگاه بره رمز رو میگه(میمبله میمبلوس تونیا)دراکو اسم رمز رو میفهمه و وارد میشه. اون از قبل میدونست که هری و رون الان تمرین کوییدیچ دارن پس وارد خوابگاهشون میشه. هیچکس توی خوابگاه نیست میره سمت تخت هری.
همه جای تخت رو میگرده زیر بالش، زیر تخت یا زیر تشک. وقتی میبینه اونجا نیست چمدون هری رو میاره با جادو درش رو باز میکنه و همه جاشو میگرده و بالاخره پیداش میکنه. دراکو: بالاخره پیداش کردم. اصلا دلم نمیخواد این کلر ر بکنم ولی مجبورم. دراکو وسایل هری رو مرتب میکنه که متوجه نشه. صدای صحبت هری و رون از دور میاد دارن نزدیک میشن. دراکو زود شنل رو روی خودش میندازه و میره بیرون و به خوابگاهشون میرسه. نقشه دو دوباره مرور میکنه. فردا باید نقشه رو انجام بده چون فردا کریسمسه و همه چند هفته میرن خونشون پس وقت مناسبیه. دراکو همینجور که نقشه رو مرور میکنه بغض توی گدوش گیر میکنه و میزنه زیر گریه خیلی ناراحته ولی باید بخوابه.
فردا دراکو بیدار میشه ظهر باید این کار رو بکنه صبحونه میخوره و منتظر میشه خیلی ناراحته دلش میخواد گریه کنه ولی نباید جلب توجه کنه. دیگه ظهر شده و دراکو میره بیرون قلعه منتظر میشه پشت انبار جارو ها. هرمیون داره از اونجا رد میشه دراکو میرا جلو. دراکو: س... س.... سلام هرمیون خوبی. هرمیون: سلام دراکو ممنون. دراکو: میخوای برای کریسمس بری خونه؟ هرمیون: اره چطور مگه؟دراکو به من اعتماد کن من میدونم یه چیزیت هست. دراکو: م... م... من نمیتونم بهت بگم. هرمیون: دراکو چیشده زود باش بگو. دراکو: ببین هرمیون من به خاطر خودت اینکار رو میکنم چون دوستت دارم مجبورم.
هرمیون: د.... د.... دراکو چیکار میخوای بکنی؟ دراکو دستش رو میبره توی جیبش هرمیون حس میکنه میخواد چوبدستیشو دربیاره هرمیون میترسه. دراکو چوبدستیشو درمیاره و جلوی هرمیون میگیره هرمیون: دراکو چیکار.....دراکو: ایمپریو. برو به انبار جارو ها و همون جا بمون. هرمیون به سمت انبار جارو ها میره و اونجا میشینه. دراکو هرمیونو بیهوش میکنه و شنل نامرئی رو روش میکشه.بعدش سوار جاروش میشه و به خونشون میره.
🍇سالن گریفیندور🍇 هرمیون به هری و رون گفته بود که برای چند هفته میره خونشون تا با پدر و مادرش باشه . ولی دراکو اونو بیهوش کرده بود و هری و رون نمیدونستن. هری: بنظرت هرمیون داره چیکار میکنه. رون: حتما الان همه تکلیفاشو نوشته مطمئنا. هری: اره صد درصد. خداکنه زود برگرده. رون: اوه اوه میبینم دلتنگش شدی. هری:رونننننننن. رون: ببخشید بابا ببخشید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ایمپرو مگه ورد ممنوعه نبود؟
عالی
هق خیلی قشنگ بود
فقط از اونجایی ک حافظه م داغونه ایمپریو طلسم فرمان بود دیگ؟
میسی کیوت
اره ایمپریو بود😂❤
عالییییی 💚💚
مرسی امروز یا فردا پا ت جدید دادیم😚
عالی بود 💜
پارت جدید رو کی میزاری ؟💜🌌
امروز 🥰
عالیییی عاجووو💛💫
مرسی🥺💜
پارت جدید فردا یا امروز میزارم💜🍇
بزارم پارت جدید؟ 🥺💜
اره
خیلی عالی بود😐😐🤌🏻
😹❣️
عااااااااااااااااااااااااااااااالی
مرسییییی