سلام دوستان من اومدم باپارت چهارم لطفا نظراتتون ر وبگید خب دیگه بریم سراغ داستان
صبح زود مرینت:بیدار شدم دیدم توی ب.غ.ل ادرینم یهو دست خودم نبود جیغ زدم ادرین از خواب پرید گفت چیشده بانوی من گفتم چیزی نشده باهم رفتیم صبحانه خوردیم وبه سمت مدرسه راه افتادیم وفتی رسیدیم دم در مدرسه ادرین دست منو گرفت وباهم رفتیم داخل کلاس خانم بوستیه اومد وکلاس شروع شد خانم بوستیه:بچه ها امروز میخوایم یه فیلم کوتاه درست کنیم داخل کلاس کی داو طلب میشه مرینت:منو ادرین دستمونو گرفتیم بالا وباهم گفتیم مادوتا میایم خنم بوستیه گفت خب شما دوتا باید همو ب.ب.و.س.ی.د من قرمز شدم وبلاخره همدیگرو ب.و.س.ی.د.ی.م که یهو..
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی من خیلی خوم اومد لطفا رمان های بیشتری بساز
ممنون بابت نظر چشم حتما
عالی بود