امید دارم خوشتون بیاد
آگاتا: من الان زندگی خیلی خوب دارم با تدروس ازدواج کردم و الان یه ملکه هستم و یه دختر خیلی ناز دارم که اسمش آمریاست امروز ۱۳ سالش میشه
تدروس:خیلی وقت بود که به کملوت برگشته بودم با آگاتا ازدواج کردم و مادرم برگشته ولی یکم عذاب وجدان دارم که به دستور پدرم عمل نکردم ولی من الان خوشحالم امروز تولد دخترمون آمریاست امروز ۱۳ سالش میشه اما وقتی زندگیم سیاه شد که فهمیدم سوفی و جک ( اسم رییس مدرسه ) میخوان بیان این جا
وقتی به آگاتا گفتم نزدیک بود غش کنه خیلی عصبانی بود من اینو از اون نور قوی که از انگشتان می تابید فهمیدم قشنگ معلوم بود که خاطره خوشی از بودن با سوفی نداره آگاتا:اولش داشتم غش میکردم ولی بعد کم کم شوک جای خودش ربه عصبانیت داد
دیگه نمیخوام سوفی رو ببینم هرگز آخرین باری که دیدم اش زندگیم رو به هم ریخت اون یه شرور تمام عیار بود ولی بعد یک دفحه سرباز ها وارد شدن و گفتن سه نفر اومدن و میخوان منو ببینن منم گفتم بگو بیان بعد قبل از این که وارد اتاق بشن رفتم و پیش تدروس روی صندلی سلتنطی نشستم ولی نشستنم خیلی طول نکشید چو ن کسایی که میخواستن منو ببینن آنادیل هستر و دات بودن
هستر :آگاتا مثل یه ملکه روی صندلی سلتنطی نشست ولی زود بلند شد و به سمت ما اومد و گفت وای خدای من چی میبینم سه جادوگر بدجنس گفتم الان دیگه ما جزو همیشه ها هستیم اونا دیدم ما خیلی به شما ینی تو کمک کردیم واسه ی همین ما رو به همیشه ها اضافه کردم و جالبه خیلی ازمون استقبال کردن و البته از همه بیشتر از من استقبال کردن
آگاتا:به سمت هستر و آنادیل و دات رفتم و گفتم سه ساحره بدجنس که هستر گفت ما دیگه جزو همیشه ها هستیم اونا دیدم ما خیلی به شما ینی تو کمک کردیم واسه ی همین ما رو به همیشه ها اضافه کردن وقتی کلمه شما رو به زبون اورد لبخندم تبدیل به اخم شد
تدروس:دخترا داشتن حرف میزدن که هورت رو خیلی خوش تیپ دیدم که داره به سمت من میاد سلام کردم و پرسیدم چرا تو این قد خوشتیپ کردی جادوگر ها به همیشه ها اضافه شدن نه تو گفت که با هستر ازدواج کرده و الان اون هم جزو همیشه هاست گفت به زودی ام بچه دار میشن
آگاتا:دیدم تدروس و هورت دارن حرف میزنن هورت حسابی خوشتیپ ش ه بود ولی یک درصد ام به تدروس نمی رسید که هستر منو به خودم اورد و گفت داره بچه دار میشه اول نفهمیدم منظور اش چیه بعد وقتی یه نگاهی به قد و باهاش انداخت ام دیدم بارداره هستر:دیدم آگاتا توی خودشه که گفتم دارم بچه دار میشم اول تعجب کرد بعد گفتم که با هورت ازدواج کردم و الان نه ماهه که بار دارم و دکتر گفته چند روز دیگه بچه دار میشم خیله خب دوستان این پارت تموم شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کاملا اشتباه بود من هر شش جلد رو خوندم اما اصلا اینطور نمیشه هورت با سوفی میره و هستر و آنادیل و دات هم هیچ وقت همیشه نمیشن و سوفی در تمام جلد ها بهترین دوست آگاتا بوده .
سلام خوبی؟میشه یه کوچولو جلد آخرو اسپول کنی؟خواهش میکنم ازت دارم از استرس میمیرم
برادر تدروس چادیک یا اون ماره؟
راستی سوفی آخرش باز شرور میمونه و هنوزم تدروس رو میخواد؟
و آخرش پادشاه کملات تدروس میشه یا برادرش ؟
ممنون میشم جواب بدی نتونستم سری آخر رو پیدا کنم
سلام
عمووووووو
شیشت هشت میزنه هااااا😂😂😂
آگاتا از سوفی متنفر نیست احمق!!!
آخه هورت و هستر؟
علتو دادی به ره؟؟
خاک بر سرتون شما کی دیدید که تا قسمت سوم حیوانی شه منم دیگه نمیزارم و نزاشتم
اهم اهم بنده نویسنده هستم آقا خوشت نیومد همون اول نخون منم از قصد ادامه ندادم که این قد نظر منفی نزارید
داستانت اصلا جالب نبود چون تو اومدی از شخصیتای توی مدرسه ای برای خوب ها و بدها استفاده کردی ولی انگار اصلا هیچ کدومشون رو نمیشناسی!!!!😐
وای دقیقا.آخه هستر و هورت🤐
لطفا اونایی رو ک گفتم رو تو داستان های دیگت عوض کن قشنگ تر میشن
اصن خوشم نیومد
توش گفته سوفی یه شروره تمام عیاره
و به هستر و دات و انادیل هم توهین کرده!
و یه طورایی هم مسخره بود!
اخه هورت و هستر؟
بیشتر میگن اریک و هستر
هورت و سوفی
آره راست میگی ولی هستر اصلا به خبیثی آریک نیست. باید داستانش یکم بیشتر هیجان داشته باشه کاش از همونجایی که خوندی داستانو با تخیلت ادامه میدادی چون مجموعه رو کامل نخوندی نمی دونی چه اتفاقی میفته.
موافقم. راستی، من و شما درست شکل همیم اسمامون… عکسامون خیلی جالبه