
سلااااااامممممم من اومدم با پارت ۸ بچه ها خیی مشتکقم که بدونم توی کدوم پارت کشف هویت گربه و کفش دوزک باشه رزیتا و لوکا که کشف هویت شده! پس میمونه چیییییییی مرینت و ادریییینننمن
دوباره انگار متمعن شدم مرینت از ارتفاع میترسههه😂😂😂😂😂😂 وقتی که یکم جابه جا شدیم دیدیم یکی در میزنه درو بکز کردیم جسیکا بود(همون گنجشک اسمشو یادم اومد😆) اومد و به ما گفت اگه بخواید ما بالا پشت بوم امشب یواشکی یه جشن کوچیک داریم اگه بخواید میتونید بیاید _اها واقعا ممنون باشه حتما! جسیکا: اها خوب پس من دیگه میرم به بقیه هم بگم کنی ساعتش رو بهتون میگه(فکر کنم اسم ابر قهرمانی و واقعیش هردو یکیه😆) بعد از اینکه جسیکا رفت ما شروع کردیم به گشتن دنبال لباس مناسب منو کارمن باید خیلی به خومون میرسیدیم! خوب چون نا سلامتی ما معروفیمااااا😂😂😂 ساعت نزدیکه ۶ بود سریع و اروم اروم رفتیم بیرون از تاق از اتاق رو برو هم ادرین و نینو و مارک و لوکا اومدن بیرون و همه بهم هشتایی یواشکی و پوزه روباهی زدیم و رسیدیم به پشت بودم 😑 کاشکی از راه پله کنار پنجره میرفتیماااا! رسیدیم اونجا دَن هاداگی (فکر کنم اسمش این بود😂) اومد و به همه هاد داگ داد
اخرش ۴ تا هاد داگ بیشتر نموند هرجفتمون یکی گرفتیم و نصف نصف خوردیم هاداگای جادووووییییی😂😂😂 من که مثل حالت ابر قهرمانیم بال دراوردم😂😂😂 الیا و نینو عین اژدها اتیش زدن بیروووونن😂 مرینت و ادرین رو هوا شناااووورررر! لوکا هم عین ماه شب چهارده داشت برق میزد مارکم😂😂😂😂نگم براتون عین راپنزل موهکش بلند شد😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 الیا به جسیکا گفت یه اهنگی رو بزنه و به منم گفت بخونم منم که از خدا خواسته وقتی موقش شد شروع کردم به خوندن اهنگ خودم و اهنگ مورد علاقم یعنی اهنگ رز سیاه شروع کردم به خوندن و پرزدن تو هوااا خیلی حال میداد اولین بار بود که بدون ترس از اینکه کسی هویتمو بفهمه پرواز میکردم😍اهنگ رز سیاه باعث شد کهههههههههههههههه هرکی دنبال عشقش بود باهاش برقصهههههههههه😂
مرینت و ادرینم رو هوا میرقصیدن وقتی اومدم پایین لوکا به من گفت :میخوای برقصیم! منم گفتم:البته چراکه نه و باهم رقصیدیم و منم هم میرقصیدم هم میخوندم!
بعدش هم که پارتی تموم شد همه از طرف پنجره ها رفتیم تو اتاقامون! شب خوابیدیم و صبح به هم راه بچه ها رفتیم و به چند جای نیویورک سر زدیم! و قرار بود که فردا فیلم رو اراعه بدیم !
ون روز توی نیویورک یه ابر شرور زاهر شد و خیلی قوی بود (تکنولایزر نبود) تمام ابر قهرمانا رفتم به جنگ اون موجود حتی ما ابر قهرمانای پاریسم تعقیر شکل دادیم و رفتیم! داشتیم میجنگیدیم که یه هو یه دختر با هومای طلایی و لباس ابی جلومون سبز شد و گفت!:کمک نمیخواید؟ ماهم گفتیم چرا ولی تو کی هستی؟اونم گفت:من فریونم مادرم احل نیویورک و پدرم احل پادشاهی اچو الان وقت توضیح داریم بدویید ! معلوم بود مجستیا و گنجشک و کنی و جغدشعالیه رو میشناسهه😞 ولی خوب ابر شرور رو شکست دادیم و همه رفتیم یه جایی و به حال قبل برگشتیم اما هنوزم باید تکنو لایزر رو شکست میدادیم😬 انگار وقت گیر اورد واسه اومدن همکن اول میومدی دیگههههه! خلاصه اونم شکست دادیم ولی متسفانه کنی اسیب دید یه ساختمون بخواطر اشتباه خوردن پنجهی برنده گربه سوراخ شدههه بود! یا بهتر بگم اسید دید و گردونه خوشانسی یه لوله به کفش دوزک داده بود! بال منم بد جور اسیب دید با واتر گرل بالا مونو از پشت به هم تکیه دادیم که بالم خوب شد کفش دوزکم از گردونه استفاده گرد و همه چیز درست شد و کنی هم خوب شد!
ولی جغد شوالیه به ما گفت که معجزه گرامونو بدیم وگر ممکنه بازم کلی خرابی به بار بیاریم و شاید اون موقع دیگه گردونه ای نباشه ولی ما مخالفت کردیم! جغدر شوالیه کلی اسرار کرد ولی ما قبول نکردیم اخرش فریون پشتمون دراومد و گفت: درسکه کلی خرابی به بار اوردن ولی خودتم فکر کن منم وقتی تازه اومدم شهرو داشتم به خرابه تبدیل میکردم درسته شما همه هویت همو میدونید ولی منم جطو این ابر قهرمانا ام هیچ کس هویت منو نمیدونه! هیچ کس منم معجزه گر دارم و کوامی اینا هم همین طور من موهای جادویی دارم و اینا هم ابر قهدرتای جادویی! منم گفتم:امممم دختر جون من هویتتو میدونم!_😑 حالا نپری وسط نمیشه! (😂😂😂😂😂) و جغد کنار اومد ولی وقتی رفتیم تو راه زیر زمینی که خودمونو شارژ کنیم گربه معجزه گرش رو داد به کفش دوزک! و رفت! بعد از اون شبش کلی بارون میومد! ادرین و مرینت به هتل رگشتن که یه هو ماشین بادیگارد ادرین حلوشون اومد و باباشم تماس تصویری داشت و گفت که نباید به حرفم اعتماد میکرده ! ادرین سوار ماشین شد و داشتن میرفتن که الیا به مریمت گفت:دختر بدو ممیشه دوباره اط دستش بدیییییییییی مرینتم رفت ولی بهش نرسید منم بدو بدو رفتم و اسکیت بردمو از تو لیموزین اوردم و رفتم سمت ماشین موتور های توربوی اسکیت رو روشن کردمو بالاخره رسیدم و خودمو انداختم رو کابوت ماشین!
به ادرین گفتم:نمیتونی یه بار دیگه این دخترو تنها بزاری مرینت بهت احتیاج دارهه ادرین نمیتونی با کسی که انقدر دوست داره و حاضره هر کاری برات بگنه این کارو بکنی!؟😠 ادرین از ماشین پیاده شد منم از رو کابوت ماشین اومدم پایین از بس محکم خودمو پرت کردم رو کابوت زانوم زخمی شد ادرین پرسید حالم خوبه منم گفتم خوبم چیزی نیست
فردا صبح از زبان ادرین: دیشب تا صبح خوابم نبرد کاترین به من دروغ نمیگه یعینی کلا دروغ نمیگه یعنی مرینت انقدر عاشقمهه! رفتم جلو اینه یه دستی به سرو رو کشدم خیلی ژولیده بودم😂😂😂😂😂 برگشتم که برم جلو پنجره که دیدم لوکا بیداره زهرم ترکید کلا منحدم شدم!😵 که لوکا گفت: حالا فهمیدی مرینت چقدر دوست داره! از روی تخت بلند شد و (لوکا و ادرین پایین میخوابن بقیه بالا) اومد سمتم دستشو روی شونه هم گذاشت و گفت: یه چیزی بهت میگم ولی به کسی نگو یه رازه نباید به کسی بگی! منم گفتم باشه و اوند در گوشم گفت.................
(نیمیگم چی گفت تو خوا بیبینین😆😆😆😂) از چیزی که گفت شاخ دراوردمممم! از زبان مرینت: دیشب راحت خوابیدن ولی هنوز دلشوره داشتم که نکنه ادرین دوباره بره ولی این طور که کاترین جلوشو گرفت نمیرفت صبح بیدرا که شدم یه دستی به سروروم کشیدم و رفتم یه دوش گرفتم موهامو امروز میخواستم دم اسبی ببندم منتظر شدم کاترین بیدار شه ۱۰ دقیقه بعد بیدار شد موهامو خوشگل کرد و بعدش که اونم به خودش رسید اکند و دستشو روی شونه هام گزاشت و گفت: همیشه من پیشت نیستم من یه خواننده کی پاپم ممکنه یه هفته نباشم نمیتونم یه بار بیام و احساس تورو به ادرین بگم و برم که نمیشه ! یه کم با هم حرف زدیم و بعدش اون اومد در گوشم گفت....................
پایااانننن زهره ترک شدین نهههه نترسین این رمان ادامه داره اونم چه جووووررر هنوز کلی کار داره خوب فقط اینو بگم که کامنت بطارید بابای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فوق العاده شد
موافقی بعدش برن شانگهای؟
اممممممم خوب معلومه اما شانگهای چین باید برای بعد از ازدواجشون باشه یعنی قبل از اینکه بچه دار شدن اما بهش فکر میکنم که شانگهای هم برن