10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Elena انتشار: 3 سال پیش 227 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
چه كامنت بدين، چه نه پارت بعدى رو ميزارم
گاگول:ببخشید من واقعا معذرت می خوام من با نامزدم دعوام شده بود . متاسفم که مرینتم این چیزا رو گفت(رو به من)بریم عزیزم؟
چییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من با یه گدا نام،،،ز،،،د می کنم ولی تو نه ،نههههههههههههههههههههههههه
من :اقا پلیسه به خدا دروغ میگه این می خواد با دوستاش مارو اذیت كنه
اوناهاش بقیه اشون هم اونجان
وبه ماشینامون اشاره کردم.
افسر:ببخشید ولی من مشاوره حل مشکلات نیستم
گاگول:ببخشید که نام،،،ز،،،د،،،م اینا رو میگه خب بریم دیگه و بیشتر از این اقا پلسه رو اذیت نکنیم
همون موقع الی،کاگی و کلو اومدن کا بولک و پتم باهاشون بود .
گاگول :خب عزیزم دوستامون هم اومدن بریم دیگه (رو به اقا پلسه)با اجازه.
ودستش رو پشت کمرم گذا شت و به سمت دوستام راهنمایی ام کرد.
نههههههههههههههههههههههههه من بیچاره میشم
وقتی به الی ،کاگامی و کلو یی رسیدیم با دستم بهشون فهموندم که با علامت من سریع به سمت ماشین برن و فرار کنیم.
گاگول:ماشی....
همونجا سریع گفتم فتم"حاالا"و چهار تایی دویدیم سمت ماشینم و سوار شدیم و الفرار .دیگه بیخیال شدن و دنبالمون نیومدن چون پلیسه داشت نگاشون میکرد.
*******
دوهفته ای از اون ماجرا می گذره و اون بدبختا با پای پیاده به دانشگاه می ایند
ولی حیف ماشین های گرونی داشتن که حالا به دست ما اوراقم حساب نمیشد
سرکلاس نشته بودم و به حرفای اوس گوش میدادم.بعد کلاس توحیاط با الی ،کاگی وکلو بودم که ناتانیل یکی از هم دانشگاهی هامون که تو چند تا کلاس دیده بودمش اومد پیش ما
ناتانیل:سلام .ببخشید مزاحم شدم .خب راستش من جمعه یک پارتی توی ویلام دارم . اگه وقتتون آزاده حتما تشریف بیارين
خب احمق که نبودم تو کلاسا نگاه های خیره اشو روی خودم حس میکردم میدونم یه حسی بهم داره. (وجی: خب معلومه تو با این حرکات غیر عادی ات نگاه همرو جلب میکنى ) منظور؟؟؟(وجی :یعنی اخلاقت عادی نیست که همه بهت نگاه می کنن.دیدی اونروز...)خ،ف،هههه (وجی )(من:مری ناراحت نباش منم همینجوری ام .همه همیشه یجوری نگاهم میکنن که به خودم شک میکنم)وقتی میگم خ،ف،ه منظورم با همه بببوووووووود
الیا:اوه اره حتما میايم
چی می گی تو شاید من جمعه بخوام برم مسافرت اونوقت چی؟(وجی :پس چرا بار و بندیلتو نبستی؟) تو مگه خ،ف،ه نشده بودی (وجی :میبینی که زنده ام)اوووفففففففف خدایاااااااااااااااا من چه گناهی کرده ام
حالا اشکال نداره دیگه یه شب نگاه های خیره ناتانیل رو رو خودم تحمل ميكنم
اما...لباس چی بپوشممممممممممممممممم؟(من:مشکل تقریبا همه دخترای این زمونه)شوما ببند.
ناتانیل رفت.خداروشکر . بد رومخه(وجی :اخه اون بدبخت به تو چیکار داره)
خلاصه باید یه فکری تا جمعه برای لباس می کردم(وجی :هوی با توام) خب چون پوستم سفیده یا میرم مشکی میخرم یا قرمز(وجی : دارم با در و دیوار حرف میزنم؟) نه نه قرمز بپوشم شب بایه بچه تو ش،كمم میام بیرون از ویلا .همون مشکی بهتره (وجی:منحرف. نخیر مثل اینکه واقعا دارم با در و دیوار حرف می زنم) اصلا ابی میخرم که با موهامم ست بشه
من: الی توکه میگی حتما میایم می خوای لباس چی بپوشیم؟
کلویی:راست میگه اصلا (دستاشو بهم زد)همین امروز میریم خرید
من :اوه خدای من خرید نهههههههههههه
من از خرید متنفرم ولی کلویی عاشق خريد كردنه
همش باید راه بری تا یه چیزی پیدا کنی. بعدشم معلوم نی لباسه اندازته یانه؟ واسه همین باید ده بار بری لباس پرو کنی
کاگامی:خب تو اگه نمی خوای بیای اشکالی نداره فقط جمعه شب نگی چرا من لباسام مث گدا هاس هااااا
من:ینی منظورت اینکه من لباسان مثل گدا هاست؟
کاگامی:دور از جون
الیا :بعد دانشگاه میریم خرییییییییییییییییید
منظورش بامن بود . اینم کرمش گرفته بوداا
******
خلاصه خریدامونم کردیم و من پام تاول زد
من :الهی بیام سر قبرتون اهنگ پاپ بزنم .چرااااااااااااااااا من پام شیکست.
کلویی:عوضش الان یه لباس خوجمل برا جمعه داری
ولی واقعا لباسم خوشگل بود. توخرید بهشون گفته بودم حالاکه داریم لباس می خریم کیف و کفش ستشم بخریم
*************
بالاخره شب مهمونی رسید و ما رفتیم پارتی.هههععیییییی اونجا اون چهار تا ختگم بودن .برام عجیب بود که تو این دوهفته حتی نگاهمم نکردن خب اگه من بودم تا انتقام ماشینمو نمی گرفتم ول کن نبودم.
هر چهارتامون سر یه میز نشسته بودیم و داشتیم بقیه رو که باهم می رقصیدند نگاه می کردیم که یه دستی سمت من دراز شد.وقتی به صاحب دست نگاه کردم دلم می خواستم یه خنجر پیدا کنم و فرو کنم تو کلش ناتائيل بود . هه دیدی وجی ناتانیل به من یه حسی داره(وجی:شایدم می خواد ببرتت وسط در حالی که می رقصید پاشو به پات گیر بده و بندازتت زمين) خدا شفات بده
من اصلا دلم نمی خواست با این" آن شرلی " برقصم. همین جور دستش سمتم دراز بود که یه چیزی گفت
ناتانیل:افتخار می دید؟
نه که نمی دم .یهو چشمم افتاد به دختر میز بقلی مون که داشت با ععشششققققق به آن شرلی نگاه می کرد. سرمو کج کردم سمت دختره که ناتانیل هم به اون نگاه کنه که کرد. یهو دستشو سمت دختره خم کردم که دختره همون لحظه سریع دستشو گذا شت تو دست ناتانیل و رفتند . کل مدتم ناتانیل گیج بود
میزی که ما سرش نشسته بودیم کنار یک پنجره که به پشت ویلا بود ،بود.داشتم از پشت پنجره حیاط پشتی ویلارو می دیدم که چشمم خورد به یک کلبه خیلییییی خراب که انگارمال قرن بوقه
کنجکاوی داشت دیوونه ام میکرد. یعنی اون تو چیه ؟
من :بچه ها من می خوام برم حیاط پشتی توی اون کلبه خرابه کی بامن میاد؟
الیا : اخه اون تو که چیزی نیست که می خوای بری
من :خب پس کسی نمیاد؟
همه باهم :من میام
اوه مثل اینکه اونام مثل من کنجکاو شدن. همه باهم رفتیم سمت حیاط پشتی که کاش 1 ساعت دیگه رفته بودیم....
دیگه رفته بودیم...
این گاگولا اینجا چیکار می کنن؟(وجی:لابد اینام مثل شما فضولی شون گل کرده) اخه چرا ما هرجا هستیم باید اینام بیام؟حرفمو به زبون اوردم
من:شما اینجا چیکار می کنید ؟ چرا هر جا ماهستیم شما هم باید باشید؟
ادرین: عزیزم خونسردی خودتو حفظ کن ارام باش ماهم کنجکاو شدیم ببینیم تو این کلبه چه خبره.
همه بدون اینکه بهشون محل بزارم اول از همه درو باز کردم . بقیه همه پشت من بودن.چطور ممکنه. اين کلبه انگار از خاک ساخته شده انقدر قدیمی و کهنه که اگه یک قدم بری توش فکر میکنی زیر پات خاکه و الانه که بیوفتی تو چاله
تنها چیزی که توجه منو جاب کرد اون اسانسور تمیز و نو بود.نمی دونم ناتانیل اگه اون اسانسورو تمیز میکنه چرا کلبشو تمیز نمیکنه؟
رفتم در اسانسورو باز کردم . صدای نفس های ادرینو پشت سرم می شندیم . نمی فهمم چرا همش دنبالمه(وجی:نخیر شاید اونم می خواد ببینه تو اون اسانسور چیه)شاید توراست میگی
توی اسانسور چند تا دکمه بود که برای هر کدوم یه ادرسی بود (1. 1900 2. 1800 3. 1700 )یعنی چی؟چرا فقط تا 1700 داره ؟ چرا تا 1000 نداره؟(وجی:اصلا داشته باشه که چی؟)اصلا چرا؟
من:بچه ها کسی از این اسانسور چیزی می فهمه؟
همگی اومدن طرف ما
کیم :شاید مال احضار جن و روحه.هوووووووووووووووو
من:لوس
لوکا :اگه واقعا می خوای بدونی خب بریم ببینیم چیه دیگه ع،ز،ى،زم
این چی گفت؟ع،ز،ى،ز،م؟بیام بزنم پسره گاگولو آش و لاشش کنم
رفتم تو اسانسور که هگی با هم اومدن تو . خب حالا چیکار کنم کدوم دکمه رو بزنم اول؟دومی؟ یا سومی؟
من : کدومو بزنم؟
ادرین : اولی رو بزن
برای اولین بار به حرفش گوش دادم و دکمه اولی رو زدم .در اسانسور بسته شد و یه چراغ قرمز همه جارو گرفت .چراغه هی چشمک میزد
ولی بوقی نمی زد نکنه مابمیریم؟
من:چه اتفاقی افتاده این اسانسور داره کجا میره ؟ ما میمیریم ؟
نینو :نه نه این اتفاق نمی افته اینیه اسانسور معمولیه
من:اگه معمولیه چرا چراغ قرمز میزنه نکنه میگه برای چی اومدید اینجا؟
همون موقع اسانسور با سرعت غیر عادی که شاید به سرعت نور میرسید حرکت کرد و ما همه افتادیم کف اسانسور.
انقدر سرعت اسانسور زیاد بود که چسبیده بودیم به کفش یک دفعه اسانسور ایستاد و ما محکم به در و دیوار اسانسور خوردیم .یه صدایی تواسانسور پیچید
صدا:در خواست شما برای برگشت به سال 1900 انجام شد .
وجوری اسانسور تکون خورد که داشتم باکله میرفتم کف اسانسور که یکی منو محکم به خودش چسبوند و سیاهی مطلق...
(النا: ماجرا شروع شد!)
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم کف همون اسانسور تو ب،،،،ق،،،،ل ادرین افتادم بقیه هم کف اسانسور بیهوش بودند.
من:ادرین....ادرین د پاشو دیگه مگه اینجا جای خوابه؟
چشماشو باز نکرد ولی یه چیزی گفت
ادرین : بابا اذیت نکن دیگه قول میدم پسر خوبی باشم مشقامو بنویسم
دیدم نخیر اینجوری نمیشه . تمام زورمو تو دستم جع کردم و یه سیلی محکم خوابوندم تو کوشش
ادرین : نههههههههههههههههههههههههههه منو نزن
من:می خواستی مثل ادم بیدار شی . اصلا از خداتم باشه زدم تو گوشت من تو گوش همه نمی زنم
ادرین:ما کجاییم؟ جیغغغغغغغغغغغغغغ بچه ها پاشید بدبخت شدیم رفت.
با جیغ ادرین همگی بیدار شدن.خب خدارو شکر دیگه من نمی خواد حنجره امو اذیت کنم.
همون لحظه در اسانسور باز شد و چسزی که من اونجا دیدم همانا و غش کردن من همانا ...
همانا و غش کردن من همانا...
ما توی همون کلبه بودیم....ولی ایم اون کلبه خاکی که دیدم بودیدم نبود. اوه خدای من چطور ممکنه . تو کلبه یه دختر هم سن و سال من که یه لباس قدیمی فرانسوی پوشیده بود نشسته بود که با دیدن ما داشت از تعجب شاخ در می اورد
دختره:اوه خدای من شما تو خونه من چیکار می کنید پس ناتانیل کجاست؟
پس همه این بدبختیا زیر سر ناتانیله(وجی :دیدی ناتانیل به تو حسى نداره این دختره هم حتما ن،ا،م،ز،د،ش،ه)باشه بابا تو بردی
من:ببخشید ما الان کجاییم؟اینجا کجاست ؟شما با نانتانیل چه نسبتی دارید؟
دختره :ناتانیل ه،م،س،ر من است. شما الان توسال1900 میلادی هستید و به 100 قبل سفر کردید .ناتانیل گفته بود که یه مهمانی تو خانه بزرگشا دارد.نباید کنجکاوی می کردید و توی ان اسانسور می شدید . این اسانسور بعد از اینکه شمارا به این سفر زمانی اورد تا یک ماه غیر فعال است
ادرین:نههههههههههههه یعنی ما یک ماه اینجا باید شماهارو تحمل کنیم؟من مامانمو می خواااااام.
الیا در گوش من:این زنه چرا مثل کتابا حرف میزنه؟
من :بخواطر اینکه ما الان به 100 سال قبل سفر کردیم همه اینجوری حرف می زنند
کلویی:خب حالا ما باید تو این یک ماه چیکار کنیم
دختره: می توانید اینجا پیش من بمانید .من در این خانه بزرگ تنها هستم و فقط تنها کسانی که اینجا هستند خدمتکار ها هستند
من: مگه اینجا چقدر بزرگه؟
(لايك فراموش نشهههههههههه)
دختره:خب می توانید داخل عمارت را بگردید تا بفهمید چقدر بزرگ است
ادرین:نه دست شما درد نکنه فقط اگه زحمتی نیست چند تا اتاق به ما بدید چون ما هنوز تو شوک هستیم .
دختره خندید:بله حتما به خدمتکار ها می گویم که به هر کدامتان یک اتاق بدهند اینکه شما به 100 سال قبل سفر کردید بسیار عجیب است و برای هرکسی این اتفاق نمی افتد. راستی اسم من ماگنولیا عه خوشبختم عزیزان
کیم : همچنین با نو محترم
جون من ؟ نمی دونستم .هه دختره مارو چی فرض کرده؟ (وجی : بیخیال می شی؟) ها؟ اره وللش
دختره یکی از خدمتکار هارو صدازد و گفت که به ما یک اتاق بدهند(وجی:اوه کتابی حرف زدن این دختره به توهم سرایت کرده)راست میگی ها
حدمتکار ها هر کدوم از مارو به یک اتاق راهنمایی کردند .خب تسبتا اتاق خوبی بود و شکی ندارم که به نسبت این قدیمی ها این اتاق خیلی جدید و بروزه
رفتم روی یکی از مبلا نشستم . حالا فرصت فکر کردن داشتم .اتفاقایی که برام افتاده خیلی عجیب و باور نکردنیه .یعنی ناتانیل این اسانسورو از کجا اورده؟ چرا ع،ا،ش،ق یک دختر شده که مال 100 سال قبل از خودشه. این دختر زیادی باما مهربونه. ما توی این یک ماه باید چیکار کنیم؟
باد پدر و مادرم افتادم.اگه الان زنده بودند خیلی نگرانم می شدند. بی اختیار یک قطره اشک از چشمای خوشگلم پایین اومدحالا بی خیال اگه الان زنده بودند زمانی که به زمان خودمون برمی گشتم انقدر سوال پیچم می گردند که دوباره به همینجا برکردم
تو همین فکرا بودم که یه تق تقی به اتاقم خورد و الیا بدون اجازه اومد تو
من:هوی چته چرا اینجوری میای تو؟یادم نمیا د اجازه داده باشم که بیای تو
الیا:مری هر کاری که بگی می کنم فقط بزار امشبو اینجا بخوابم تورو خدا تو اون اتاقه سوسک داره
من : هه خیلی خب ترسو لوس
نمی دونم چه اتفاقی افتاد که صدای خوردن یه چیزی به دیوار اونویری اتاقم توجهمو جلب کرد. تو اون اتاق ادرین بود.داره چه غلتی میکنه؟ نکنه اونم از سوسک میترسه و یه سوسک دیده و دیوونه شده؟شایدم انقدر دست و پا چلفتیه که زده یه چچیزیو ششکونده
رفتم گوشمو چسبوندم به دیوار اتاقم و منتظر صدا موندم. همش یه صدا هایی که انگار ادرین یه چیزیو به دیوار میزد و بر می گشت طرفش و باز میزد میومد.خاک تو سرم بیچاره شدم ایم توپ از کجا اورده که داره توپ بازی میکنه.
انقدر فضولی ا گل کرده بود که رفتم دم در اتاقش و در زدم. درو باز کرد
من:میشه بگی داری تو اون اتاق چه غلتی میکنی که سر و صداش تا اتاق من هم میاد؟
ادرین: دارم بازی میکنم
من:خدا شفات بده نینی کوچولو
همون موقع یه صدایی اومد... به صدای باز و بسته شدن در خونه و صدای یه مرد و زن که سلام و احوال پرسی میکردن .ماگنو لیا اومد طرف ما و انگار می خواست یه چیزی بگه
ماگنو لیا:اوه بچه ها برای من یه مهمان بسیار بسیار مهم امده است . انها در باره اسنانسور زمان چیزی نمی دانند . از شما یه خواهشی دارم اگه میشه هرکدام از شما دختر ها و پسر ها خودرا یك ز،و،ج معرفی کنید و بگویید که از یه کشور دیگه امده اید
من: چز دیگه ای به عقلت نرسید؟
ماگنولیا:اوه من متاسم که ناراحتتان کرده ام .من واقعا نمی توانم این ما جرارا به عمو و ه،م،س،ر عمویم بگویم .شما راه بهتری پیشنهاد دارید؟
خب من که به عقل پوکم هیچی نمی رسید از طرفی اصلا دلم نمی خواست خودمو ز،ن يكى از این گاگولا معرفی کنم
ماگنولیا:متاسفم اما انها حتما به این اتاق ها سر می زنند و شمارا می بینند نمی تونید در اتاق هایتان باشید
همون لحظه ادرین که تا الان تماشاگر بود دهن باز کرد
ادرین:من مشکلی با اینکه خودمون رو ه،م،س،ر اعلام کنیم مشکلی ندارم . منو خانم دوپن چنگ یه ز،و،ج می شیم
من:چی چیو یه ز،و،ج میشیم من نمی خوام همچین وامود مزخرفی بکنم
ادرین : از خداتم باشه من از این لطف ها به هیچکی نمی کنم
همون لحظه سریع گوششو گرفتم و پیچوندم
من : منم از این لطف ها به کسی نمی کنم
ادرین:ای ای گوشمو ول کن. ببخشید غ،ل،ط کردم
گوششو ول کردم:دیگه از این غ،ل،ط،ا نکنی هااا
ماگنولیا زد زیر خنده : خب حالا شما ها ز،و،ج میشوید یا نه؟
چی باید میگفتم؟
من:...........
برين ادامه
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالیــــ
عالیــــــــــ