6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Ara انتشار: 4 سال پیش 386 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بریم که بی تی اس رو نجات بدیم و عاشق بشیم
سلام سلام باز هم من اومدم اگر دیر کردم دوتا دلیل داشته یک کامنت ها کم شده دو توی مسافرت بودم ببخشید 😉🥺بزنید بریم راستی هی گفتین اسم برای دختره بزارم منم اسمش میخوام بزارم تینا ولی الا اسمش همون آ/ا میزارم شما نظر بدین بگین اسمش دوست دارین یا نه 💜😘
از زبان آ/ا
دیدم که سه نفر دورم خوابیدن منم یکم گیج میزدم بعد که خوب نگا کردم دوتا رو مبل خواب بودن اقای هوپ و اقای جیمن و اونی که پاین کنارم بود اقای یونگی بودن اومدم بلند شم پام لیز خورد اومدم بیوفتم یکی کمرم گرف و منو کشید توی بغلش وقتی نگا کردم دیدم اقای کوک هستن گفتم ببخشید قربان، صورتم قرمز شده بود نمی دونستم باید چی کار کنم که .کوک :چرا بلند شدی تو باید استراحت کنی برا من راه میریی بگیر بخواب من میرم برات صبحانه بیارم یونگی :چرا این قدر سر صدا میدین مگه نمی بینید خوابیدم کوک :بلند شو مراقب این خانم کچولو باش بلند شده بود نمیدونم کجا میخواست در بره ولی نزدیک بود بیفته روت .یونگی :خوب هالا کجا میخواستی بری خانم خانما آ/ا:بیرون سر پستم .ار ام :شما فعلا استراحت کن لازم نکرده نگهبانی بدی آ/ا:(ترسید)ب...ب....باشه .یونگی : ار ام داداش یه چیزی بگو بد بخت لکنت گرفت جیمین :شما ها اگر گذاشتین من بخوابم، هوپ :جیمین داداش دستت از توی دهنم بردار آ/ا:خخخخخ (خنده اروم ) ته ته :خانم خانما دارن میخندن چقدر کیوت ☺ جین :چیه همتون لشکری ریختن تو اتاق خانم کچولو بیاین برید بیرون بزارید استراحت کنه .همه داشتن میرفتن بیرون که یک دفعه گوشیم زنگ خورد جانی بود آ/ا:الو ...جانی :حالت خوبه رفیق آ/ا:سلام فرشتی نجات اره من خوبم تو چطوری راستی مرسی که دیشب اومدی و باز مثل همیشه منو از مرگ نجات دادی، جانی : کاری نکردم فندوق (جانی شمارو فندوق صدا میزنه چون عاشق فندوق هستین )
از زبان یونگی
ما داشتیم میرفتیم بیرون که این پسره زنگ زد من نرفتم بیرون همون جا نشستم بقیه هم اومدن آ/ا بایه شوقی به پسره میگفت فرشتی نجات که دلم میخواست جای اون باشم با خنده جوابش میداد که شنیدم به آ/ا گفت فندوق نمی دونم چرا ولی اعصابم بهم ریخت رفتم گوشیو بگیرم قط کنم که دست یکی اومد روی شونم دست ار ام بود که بهم گفت ار ام :میدونم ولی اروم باش چیزی نیست .
جانی :آ/ا الا درد نداری جایت درد نمیکنه اگر.. آ/ا:نگران نباش (جان) من حالم خوبه اگر چیزیم شد باز بهت زنگ میزنم فرشتی نجات 👼🏻
جانی :آ/اتوم یه بار دیگم بادی گارد یه بوی بند بودی یادت میاد که چی شد نه ،آ/ا:اره یادم میاد ولی اون اوقعه یکم دیونه تر بودم ولی فک نکنم دیگه این اتفاق ها بیو فته این بار قول میدم مراقب تر باشم ،جانی :قول بده ،آ/ا: قول میدم جان عه بچه که نیستم این جوری حرف میزنی رفیق دیگه خدافظ اگر چیزی شد بهت زنگ میزنم ،جانی :بای فندوق ،آ/ا:😊بای .....
ها لالالا (صدای آواز خوندن ) جیمین :الا بهتری ،آ/ا:هیمممم وای شما این جاین از کی ؟ ار ام از وقتی فرشتی نجات زنگ زده بود آ/ا:اهان ببخشید اگر بیتر بیتی کردم قربان دیگه تکرار نمیشه یونگی :(نگاه خشم گین)از سر جاش بلند میشه و میاد سمت من ولی از کنارم رد میشه و یه چیزی گفت ولی نشنیدم ولی یکم ترس ناک بود ،آ/ا:قربان اگر کاری دارید بگید گوش به فرمانم ته ته : استراحت کن و شماره این فرشتی نجات رو هم به من بده ،آ/ا:بله قربان ......وایسا ...ببخشید یعنی من باید کل روز رو این جا بمونم ، جیمین : اره خانم کچولو :)😏آ/ا: اخه... یونگی :اخه یا اما نداریم بگیر این نوشیدنی رو بخور و راحت استراحت کن جیمین:منم صبح رفتم و برات بیسکویت خریدم جین :آ/اااا؟ آ/ا: بله قر بان چیزی شده جین ::نه فقد یه سوال آ/ا: بفر ماید قربان، جین :تا حالا بغیر از ما بادیگارد هیچ گروه دیگی بودی آ/ا: امممم .....اره جین : کدوم گروه !؟ جیمین: راست میگه کدوم گروه ؟! آ/ا: گات سون ته ته :واووووو خوب خوب کوک :....من نبودم چی شده (کوک رفته بود برای آ/ا غذا درسته کنه )هوپ :هیچی آ/اقبلا بادیگارد گات سون بوده یونگی :تو به جانی یه قول دادی قول چی بود آ/ا:در باره این بود که مثل قبل اون بلا ها سرم نیاد کوک : چه بلا های اتفاقی افتاده آ/ا: نه اون هام با هام خیلی خوب بودن فقد یه روز توی کنسرت یکی از اعضا رو میخواستن مسموم کنن ولی جاش منو مسموم کردن ته ته : چی؟یعنی چی ،ار ام : خوب چی شد آ/ا:من تا اخر کنسرت چیزی حالیم نشد بعد متوجه شدم که بین طرف دار ها یک فرد مشکوک هست و همون لحضه دویدم سمتش شلیک کرد سه تا گلوله یکی به شونم یکی به پام و یکی به پهلوم همین جای که زخم شده پسرا فرار کردن من همون جا اوفتاده بودم که جان از راه رسید و منو برد خونه یک ماه توی کما بودم بعد یک ماه وقتی از کما اومدم بیرون دیدم که جانی کنارمه گفتم چی شده اشک تو چشم هاش جمع شده بود که دیدم بقیه اعضا توی حال نشستن جان بلند شد رفت بهشون گفت که من بهوش اومدم اومدن پیشم بهم گفتن که از این کار بکشم کنار من نا راحت نشدم چون دلیلش بهم گفتن بعد همشون بغلم کردن و رفتن بعد ها بعد باز همون مرده منو گرو گان برد چون فک میکرد برای پسرا مهم هستم ولی نمی دونست زده به کاه دون چون هیچ کس نیو مد دنبالم خودم دست به کار شدم و اومدم بیرون و رفتن خونه انگار نه انگار جیزی شده برای همین جانی نگران بود
یونگی :که این تور ،جیمین :آ/ا اگر یه روز هم چین اتفاقی بیوفته من میام دنبالت ،هوپ :منم میام تو بهترین دوست ما هستی آ/ا ،ار ام : هرکی اذیتت کرد به خودم بگو جین :تو ارمی ما هستی کسی جرعت نداره دست بهت بزنه ،کوک : آ/ا تو بهترینی و من نمی تونم از دستت بدم ،ته ته : من پشتت هستم پس هیچ وقت گریه نکن و ناراحت نباش، یونگی : آ/ا الکی نیست شو خی هم نیست ما پشتت هستم ولی به شرطی که دیگه شب نری توی جنگل اونم تنها، آ/ا :من تنها نبودم اقای جی هوپ هم همراهم بود و خیلی بهم کمک کرد ، هوپ :جانمممممممم من کمکت کردم ؟!، آ/ا:شما اگر همراهم نبودین من نمی تونستم برم توی تارکی و هیچ هدفی برای جنگیدن نداشتم ار ام :بازم خدار شکر 😂 ته ته : ما صبح قرار بر گردیم ؟! .آ/ا: نه تبق بر نامی به من دادن شما دوروز دیگه بر می گردید، جیمین : پس وقت هست ،آ/ا:وقت برای چی 😕 یونگی :برای شنا و خوش گذرونی ،جین :کی میاد کمکم اشپزی کنیم ، کوک:من ،ار ام :منم میام ، هوپ : جین یه کپسول اتش نشانی کنار دستت بزار 😂جین ؛یاه یاه یاه خوب گفتی ها آ/ا:منم میام کمک ته ته : نه خانم خانوما شما همین جا استراحت میکنی و صبح جمب وجوش میکنی آ/ا:چشم اقای تهیونگ کوک : سختت نیست مارو این جوری صدا میکنی آ/ا: امممممم.....نه ار ام : از حالا مارو به اسم کوچیک صدا کن آ/ا:ولی ....یونگی :ولی ندارم الا اسم منو به کوچیک بگو ،آ/ا: بله اقای ....اقای ... یو..نگی ، کوک :اخی چه بامزه صدات کرد یونگی :(چرا قلبم این جوری میشه چرا داره تند تر و تند تر میشه ) هوپ :یونگی به چی فک میکنی چرا خوشکت زده حالت خوبه ، یونگی :نه خوبم فقد یاد یه چیزی افتادم
.
.
.
،آ/ا: ببخشید گوشی منو ندیدید جیمین :نه چرا چیزی شده، آ/ا:باید زنگ بزنم به جان، جیمین: چیزی شده حالت خوبه آ/ا: اره من خوبم 😊☺ جیمین : پس چی کار جانی داری، آ/ا:باید بهش بگم که بره .......😔 یونگی :آ/ا حالت خوبه چرا اشک تو چشم هات جمع شده جان مگه باید کجا بره ؟،آ/ا:🥺باید بره سر خاک پدر مادرم، ته ته : آ/ا تو مادر پدرت از دست دادی ؟ آ/ا:اره😔 جیمین : چی شد که ...آ/ا:مردن ...سر یه تصادف من خانوادم برا مسافرت داشتیم میرفتیم که یه ماشین از بغل زد به ما مادرم ضربه مغزی و پدرم در اسر ضربه شدید مرد من چون وسط نشسته بودم فقد دست پام اسیب دیده بودن بعد معلوم شد تصادف عمدی بوده و یه کسی قصد جون مارو کرده بود ته ته : توی این مودت پیش کی زندگی میکردی؟؟؟ آ/ا: پیش مادر بزرگم جیمین : الا مادر بزرگت کجاست آ/ا:پیش مادر پدرم ....من هیچ خوانوادی ندارم فقد خودم و خونم بعد از مردن مادر بزرگم رفتم و عضو ارتش شدم و برای خودم زندگی کردم بعد ها از ارتش استعفا دادم و بادی گارد شدم و ماجرا ها داشتم 😊ته ته : آ/ا تو واقعا یه ادم قوی هستی جیمین :واووو دیگه حرفی نمی مونه جین :غذا آماده ..... چرا قیافه ها تون این جوری شده هوپ :هیچی داداش بعد برات میگم کوک :آ/ا حالت خوبه چرا چشم هات پر از اشکه بیا بریم برات غذا پختم .(دستش دراز میکنه تا دست آ/ا رو بگیره )دستش گرفتم و از سر جام بلند شدم و رفتیم به طرف اشپز خونه یه عالمه غذا درست کرده بودن هوپ : کی اینارو درست کرده جین : ما دیگه یونگی :کوککک، کوک :بله از جین بپرس جیمین :از رستوران سفارش دادن جین : از کجا فهمیدی.جیمین: ظرف ها روی میزن نگا کن آ/ا:(خندی ریز )اشکالی نداره بیاین بشینیم بخوریم جین : راست میگه 😓
آ/ا:غذا خیلی خوب بود مرسی، یونگی :خوب هالا قرار چی کار کنیم، جین :اقایون بزنید بریم اب بازی، ته ته :اخ جانم یونگی: من از قبل به کمپانی گفتم برامون هشت تا تفنگ اب پاش بیارن ،آ/ا:چرا هشت تا شما که هفت نفر بیشتر نیستین .همه پسرا بر گشتن و منو نگا کرد آ/ا:یعنی منم بیام بازییی؟! ته ته :بله خانم کچولو کوک :قرار به همه ما خوش بگذره جی هوپ :خوب بیاید گوروه بندی بشیم گروه های چهار نفره سر گروه ها کوک و یونگی هستن سنگ کاغذ میرین و هرکی برد هم گروهیش انتخاب میکنه یونگی : باش کوک :بزن بریم های بای بو
یونگی 🤚کوک 🤛 یونگی :آ/ا
یونگی 👈کوک 🤛کوک :ار ام
یونگی 🤛کوک 👈یونگی :هوپ
یونگی 🤚کوک 👈کوک :جین
یونگی 🤚کوک 🤛یونگی :ته ته
ار ام خوب حالا برید و تفنگ هارو بر دارید و بریم بازی
توی حیاط
کوک : ما میبریم یونگی : برد باخت نداره فقد هرکی بیشتر خیس بشه باخته جیمین :آ/ا تو زیاد جمب جوش نکن چون زخمی شدی آ/ا:من خوبم بیاین بازی کنیم اقای جیمین یونگی :آآآآآآآآ/ااااااااا آ/ا:بله اقای یونگی یونگی :مارو به اسم کوچیک صدا بزن جین : این جوری ما خجالت میکشیم آ/ا:چشم اقای جین ار ام :اون کلمه (اقا)رو هم بندازی دور بهتر میشه ته ته :بازیو شروع کنید عه کوک : بیاد بازی بدو بدو ار ام :1,2,3شروع کوک :حمله یونگی: یوهوووووو
از زبان یونگی
دختر خیلی شیطونه انگار نه انگار زخمیه بهش گفتیم این ور اون ور نپر ولی انگار حریفش نمی شیم مثل بچه های پنج شیش ساله بازی میکنه بیشتر جیمین و هوپ رو خیس میکنه با این حال که هوپ هم تمیمی خودشه😂 ☺میخنده انگار نه ان گار اتفاقی توی زندگیش افتاده مثل یه فرشتس ولی بال هاشو ازش گرفتن ته ته :انگار داره یخت اب میشه خانم کچولو وقتی ته ته این گفت یاد حرف جانی افتادم که میگفت آ/ا توی جشن ها یه ادم دیگس و خیلی شاده پس میخوام بیشتر براش جشن بگیرم تا بیشتر بخنده.......... این قدر سر گرم بازی کردن بودیم که اصلا نفهمیدیم داره بارون می باره که آ/ادوید توی خونه و پتو با خودش اور آ/ا:شما نباید سر ما بخورید بیاید برید توی خونه مارو برد توی خونه و یه بخاری روشن کرد بعد به مدت نیم ساعت غیب شد وقتی برگشت توی دستش لیوان های شکلات داغ بود که توش مارش مالو گذاشته بود به همه ما یه دونه داد و باز غیب شد و برگشت و لیوان هارو برد و با ضرف های سوپ اومد آ/ا:این ها سوپ شیرن برای سر ما خوردگی خوبن ،ته ته :هه هه مرسی که نگران ما هستی جی هوپ : ولی خودت چی تو هم خیس شدی آ/ا:اصلا حواسم نبود کوک : برو لباسات عوض کن تا سر ما نخوردی آ/ا:ولی من لباس با خودم نیو وردم و نمی تونم با این حالم لباس بپوشم جیمین : برو حموم ما برات لباس میاریم باشه .⚡🌩🌧 (این شکلک ها یعنی داره رعد میزنه ) ارا یه دفعه بعد از صدای رعد گوشاش گرفت و نشت روی زمین و شرو کرد به لرزیدن کوک : آ/ا آ/ا آ/ا حالت خوبه صدام میش نوی چی شدی جیمین :آ/اخوبی چی شد ار ام :سریع زنگ بزنید به جانی زود باشید جین : بهش شوک وارد شده هوپ: سریع باشین یونگی : گوشی آ/اکسی ندیده هوپ : روی میز توی آشپزخونه .🏃♂️گوشیش بر داشتم که زنگ بزنم تصویر زمینه گوشیش دیدم عکس ما ها بود و زیرش نوشته بود به خاطر بی تی اس یک لحضه جا خوردم و خشکم زد که هوپ :یونگی داری چی کار میکنی زود باش .با صدای هوپ به خودم اومدم و زنگ زدم به جانی وقتی همه چیو بهش گفتم گفت براش اهنگ بزارم و یه پتو بدم بهش رفتم و گوشیم اوردم و براش اهنگ گذاشتم آ/اپتو گرفت و رفت زیرش و تا ده دیقه میلرزید بعد از ده دیقه خوابش برو همون موقع زنگ در خونه خورد رفتم در وا کنم اون
جانی بود و یه اقای دیگه وقتی ازش پرسیدم که اون کیه جانی : اون جک، .همون یاروی که آ/ا دوسش داشت؟! جانی دعوت کردم تو بچه ها سلام کردن وقتی کوک و جیمین ازم پرسیدن که اون کیه گفتم جک کوک :هونی که آ/ا دوسش داشت جیمین :خودم الا خفش میکنم مردیکه چه جوری دلش اومده دل آ/ا بشکنه یونگی :اروم باش اونم به موقش ار ام :آ/ا بعد از شنیدن صدای رعد این جوری شد جانی:میدونستم این جوری میشه جین : اگر میدونستی چرا به ما زنگ نزدی بگی😡 جانی : چون خودم داشتم میو مدم پیشش یونگی : چرا این جوری شد جک :چون آ/ا با صدای رعد خاطری بدی داره جیمین : چه خاطری ،جک : وقتی مادر بزرگش مرد بارون میبارید و رعدبرق میزد و مادر بزرگش توی خونی بود که داشت توی اتیش می سوخت و آ/ا از اون روز هر وقت بارون میباره میاد خونی جانی و ازش میخواد که بهش یه پتو و یه هدفون بعد میره توی یه اتاق که پنجره نداره و در می بنده تا صدای رعد نشنوه وقتایم که رعد شدید باشه حتما یکو بغل میکنه یه بار وقتی پیداش کردیم توی خیا بون بود و یه سگو بغل کرده بود وقتی میتونه بیاد بیرون که اروم بشه و اون واقع رو فرا موش کنه جین :وای چقدر سختی کشیده جانی :من اون میبرم خونه خودم یونگی : با اجازه کی جانی : با اجازه خودم جیمین : آ/ا پیش ما میونه جک : شما چی کارش باشین هوپ : ما دوست هاشیم که هیچ وقت ناراحتش نمی کنیم جیمین :مثل بعزی ها نیستیم جانی : چه جوری میتونی ازش مراقبت کنین وقتی توی این حاله لباساش خیس و حالش بده حتی بهش لباسم ندادین جین : آ/ا میخواست بره حموم بعد ما بهش لباس بدیم تو چی میگی ار ام :ما خوب بلدیم چه جوری از یه هم چین فرشتی مراقبت کنیم پس لطفا بفر ماید بیرو . پسره دوید سمت آ/ا و بغلش کرد و میخواست اون ببره که کوک آ/ا ازش گرفت و برد توی اوتاق یونگی خوابوندش بعد برگشت کوک : اقا کوچولو پاتو از گلیمت دراز تر گذاشتی به چه حقی دست به فرشته کوچولو ما میزنی برو بیرون جانی :جک چرا هم چین کاری کردی میدونی اگر بیدار میشد چه شُک بزرگی بهش وارد میشد جک : من آ/ا با هفت تا پسر اونم توی یه خونه تنها نمی زارم جانی : جک آ/ا بادیگارد اوناس جک :چی باز رفت بادی گارد شد دوباره باید بدزدنش اونم به خاطر این پسرا جانی میدونی چی کار کردی چرا گذاشتی این کارو انجام بده ته ته : اقا پسر آ/اهر چیش بشه حتی اگر گروگانش بگیرن ما میریم نجاتش میدم هوپ : هرچی بشه ما ازش مراقبت میکنم و قلبش نمی شکنیم جک : اون گروه هم همین می گفتن ولی اخرش چی کار کردن ولش کردن رفتن بعد دیگه نگفتن چی شده. بعد از کلی دعوا بالاخره رفتن و ما رفتیم پیش آ/ا وقتی در باز کردیم دیدیم آ/انیسته داشتیم دنبالش می گشتیم بعد دیدیم سگ ته ته تو بغلشه و داره گریه میکنه یونا هم داشت اشک هاشو لیس میزد ته ته جا خورد یونگی :ته ته چی شده ،ته ته :تا هالا یونا تو بغل کسی نرفته بود اگرم رفته هیچ وقت بهش علا قه نشون نداده لیس زدن صورت نشون میده که یونا از آ/ا خوشش اومده و متوجه ناراحتیش شده هوپ : بیاید بریم بزاریم به حال خودش باشه ما رفتیم یک ساعت بعد آ/ا اومد دیدم داره میخنده ته ته : حالت خوبه آ/ا:اره خوبم، یونگی :بیا خانم کچو لو بهت لباس بدم برو حموم و خودت خوش کن که سرما نخوری آ/ا:چشم، جیمین : آ/ا.... دیگه هیچ وقت نترس آ/ا:چشم اق.....جیمین ،جیمین :😶 یعنی میخواست بگه اقای جیمین نگفت یونگی : حالا شدی دختر حرف گوش کن بیا آ/ا:چشم قربان
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
خیلی خوبه
فقط زود بعدیو بزار
داستان قشنگیه
چرا پارت بعدی رو نمیزاری نمیخایی ادامه بدی ؟؟؟
خوبه ادامشو بده فانتیگ 🥰😘😘😘
وای عالیه تا حالا صد تا از بی تی اس تست دیدیم ولی هش کدمشون اینطوری نبود کاش زیاد ادامه بده تا تهش هستم 😊😊😊😊😛💜💜💜💜💜💜💜
واقعا عالییههععههععههعع عاشقشممممممممممم مرسییبیب که میزاری اینو واقعا تو عالی هستی مرسی فدات شم قربونت برم من این هر وقت میخونم قصه هام یادم میره خیلی داشتانسو دوس دارم کلش احداقل۲۰ یا ۱۹ پارت داشته باشه تو روخدا زیاد بزار دوست دارمممم😘😘😘🥰🥰🥰😍😍😍😍😚😚😚😚😚💙💜💚❤💛🧡🧡🧡 وهمچنان منتظر پارت بدی هستم
وای نمی دونی که چقدر خوشحالم کردی وای وای اصلا هرچی شما بگید
چرا دیر گذاشتی وقتی اومد اشکم درومد تو جم بودم نزاشتم گریم در بیاد عالی بود حرفی ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم تروخدا جون من جون خودت ادامشو بزار خواهش
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
وای واقعا ببخشید 🥺😭ببخشیددددددد
اشکالی نداره خوشملم نیازی به معذرت خواهی نیست که فقط تروخدا پارت بعدی رو بزار انقدر داستانت و دوست دارم میمیرم براش واقعا حرف نداره زود پارت بعدی رو بزار 😍😍
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍