خب امید وارم لذت ببرید✨ حتما لایک کنید و کامنت بزارید دفعه ی بعد بیشتر بنویسم🍰
از ززبان کایرا :
فعلا تنها راهم اینه که برم خونه لیا چون دیگه جایی رو برای رفتن ندارم..... وای داره بارون میاد،
رسیدم خونه لیا در زدم، لیا در رو باز کرد و گفت
لیا : دختر تو این هوا بارونی اینجا چیکار میکنی زود باش بیا تو سرما میخوری
از ززبان کایرا :
لیا دختر خیلی خوبی بود منو لیا از 10 ساله گی با هم دوست بودیم تا الان که 21 سالمونه ( کایرا 21 سالشه لیا هم همین تور )لیا پارسال پدر و مادرشو و خواهراشو تو تصادف از دست داد ، خیلی مشکل مالی داره منم که وضم از اون بدتره نمی تونم کمکش کنم، خونه ای که زندگی میکنه خیلی کوچیکه ولی از هیچی براش بهتره ، مطمعنم فکر میکنه من چون بابام رو دارم زندگی خوبی دارم ولی نمی دونه هر روز از دست بابام کتک میخوردم😞نمیدونه که بابام مجبورم میکرد همش کار کنم 😞نمیدونه که هر هفته فقط یه تیکه نون میتونستم بخورم 😞 نمیدونه که همین یک ساعت پیش بابام منو به جای بدهی هاش دو دستی داد😞
همین که وارد خونه شدم رفتم بغل لیا و زدم زیر گریه و بلند داد زدم....
ادامه دارد....
_____________________
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
سلام کیوتی تستت لاک شد و دنبال شدی اگه میشه دنبال کن و به پارت 42داستان گروه معجزه آسا یه سر بزن
مرسی (◍•ᴗ•◍) ❤
سلام کیوت مرسی باشه حتما🍹
ممنون
فالوویی بفالوو:))
باشه⛅
عالیییییییییی بوددد♥
متشکرم 😍
🌹😁
فالو
دنبالی دنبال کن 😘 🥺 🍓
باشه
اون مرینته یا کایرا
چون عکس پارت مرینته
نه بابا عکس دختر مو آبی نتونستم پیدا کنم مرینت رو گذاشتم😀
عالی بود
ممنون✨
عالی بود...