6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ✧v loverᬼ انتشار: 3 سال پیش 986 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این یه تک پارتیه که خیلی وقته نوشتمش حدودا ۶یا۷ ماهی میشه ولی جایی نزاشتمش
اون موقع حس میکردم خیلی خوب نمینویسم نمیدونم چرا
سبک نوشتنمو سعی کردم تغییر بدم
نظر واقعی تونو بگید🙃🧃
به انتقاد هاتون درمورد نوشته هام احتیاج دارم
ناظر عزیز ممنون که منتشر میکنی🥺🧃
اروم سرمو پایین انداختم و به کفشام خیره شدم هرچقدر که نگاهامو ازش میدزدیدم بازم نمیتونستم ضربان قلبم رو که انگار داشت بهم خیانت میکرد رو اروم کنم تنها لبخندش کافی بود تا تمام احساسات منو به بازی بگیره اما من برای بازیای کثیفش زیادی معصوم بودم
اروم سرمو به طرفش گرفتم و زمزمه کردم
-کیم تهیونگ میشه بگی این وقت شب اینجا چی میخوای
دستی اروم به گوشه ی ل.ب.ش کشید توی بازی با احساساتم زیادی ماهر بود
@ من باید این سوالو از تو بپرسم
با این حرفش چشمام گرد شد الان کنجکاو تر از همیشه بودم حالت چشمام و صورتم تنها یه کلمه رو فریاد میزد
-منظورت چیه
@ خودت خوب میدونی چی میگم دارم ازت میپرسم که توی خواب من چیکار داشتی تقصیر توعه که من الان اینجاعم
-ببینم تو س.وج.و خوردی
نیشخندی زد (اون نیشخند ارمی کش منظورمه)
@ وقتی ازت سوال میپرسم با سوال بهم جواب میدی دیوونه ی اخلاقاتم
با این حرف ابروهامو بالا انداختم و شال سفید رنگ دور گردنم رو محکم تر به خودم پیچیدم تا حفاظی باشه تا منو از سرما در امان نگه داره
-اوه خدای من انگار تو چیز دیگه ای زدی س.وج.و تا این حد نمیتونه یه ادمو خل کنه
با این حرفم قهقه ای زد اروم دستاشو به هم کوبید و گفت
@ اییی توی خوابم تو خیلی کیوت بودی اون هودیه که عکس یه خرس کوچولوی قهوه ای روش داشتو یادته اونو پوشیده بودی موهاتم کوتاه کرده بودی توی خوابم حسابی ژولی پولی بودی مجبورم کردی برات بستنی شکلاتی بخرم خ
اروم دستی به سرم کشیدم لبخند ریزی گوشه لبم جا خوش کرد دیوونه همیشه میدونستم ظرفیتش تو ال.ک.ل خوردن خیلی پایینه
اروم دستاشو از هم باز کرد سرشو اروم کج کرد و گفت
@بعدشم بهم گیر دادی یه خرس از اون خرس گنده بزرگا برات بخرم
اروم متفکر سرمو تکون دادم که گفت
@میدونی توی خواب خیلی به اون خرسه حسودیم شد همش اینجوری اینجوری(دستاشو دور خودش میپیچه) بغلش میکردی خب منم حسودیم شد
دلم بغل خواست بعد چشماش رو مظلوم کرد و اروم گفت
میشه منو بغل کنی
و بعد در حالی که تلو تلو میخورد قدم های سستش رو به سمت من برداشت اما قبل از اینکه بتونم ریکشنی از خودم نشون بدم توی اغوشم سر خورد زانوهاش توانشون رو از دست دادن و اروم خم شدن
دیوونه ی م.س.ت
اروم دستمو روی پیشونیش گذاشتم انقدر خورده بود که تب کرده بود( مثلا)
اروم خم شدم و دستمو روی صورتش گذاشتم
-هعی ته ته الان وقت غش کردن نیست بیدار شو دیوونه و اروم سیله ای بهش زدم
چشماش نیمه باز شد اروم از بین لبای بهم چسبیده اش غرید
@پس چرا بغلم نمیکنی؟
با این حرف اروم چشمامو بالا انداختم تا به امروز تمام ورژن های مختلف کیم تهیونگ رو ملاقات کرده بودم اما این ورژن دیوونه و م.س.ت تازه توی وجودش جا خوش کرده بود من که به هفت جدم قسم تاحالا این مدلیشو ندیده بودم میتونستم حدس بزنم چرا انقدر خودشو هلاک کرده اروم گوشه ی بازوش رو گرفتم و تمام زورم رو برای بلند کردن تنش به کار گرفتم
اروم نفس کلافه ای کشیدم
- کیم تهیونگ میشه یه جست و خیزی داشته باشی انتظار نداری که تنهایی بتونم این هیکلو تکون بدم هیکل نیست که هرکوله
با این حرفم اروم خودشو از روی آسفالتا بلند کرد
تلو تلو میخورد و پاهاش روی زمین بند نبودن دستشو دور گردنم انداختم تا از درگیر شدنش با کف زمین خود داری کنم اما اونقدری زور نداشتم تا بتونم این موجود معلقو صاف روی زمین نگه دارم
وقتی با صورت روی اسفالتا فرود اومد اروم دوتا دستاشو دورش گذاشت و نالید
@ا....اه
این حرف کافی بود تا ضربان قلبم به شدت تند بشه
اروم به سمتش خم شدم و گفتم
-ه...هعی تهیونگ خ..خوبی
@ا..اومممم
وقتی کمکش کردم که بلند بشه و صورتش مقابلم قرار گرفت تازه تونستم نفس آسوده ای بکشم -خداروشکر که چیزیت نشده
در حالی که داشتم دستشو دور شونه ام قلاب میکرد یهو با تمام توانش دستشو از حصار دستام ازاد کرد
-ه.وهعی چیکار میکنی میخوای دوباره بیوفتی
در حالی که تلو تلو میخورد و خودشو به سمت خونه هدایت میکرد(خونه ا/ت) اروم گفت
@ترجیح میدم با زمین درگیر بشم تا تو
با این حرف حسابی اخمامو توهم کردم وقتی دیدم سرشو انداخته و همین جوری داره میرع سمت اتاقم اخمام شدت گرفت
از پشت چنگی به کاپشن چرمش زدم
-هعی اقا کجا تشریف میبری
@میخوابم برم بخوابم لالا کردن روی تخت تو باحال به نظر میرسه
-اروم چشمامو توی حدقه چرخوندم اون هنوزم با وجود خوردن اینهمه ال.ک.ل طرز کار استفاده از لغات نامه ی پیچیده شو از دست نداده بالاخره اون کیم تهیونگه
درحالی که اروم به کنار راهرو هدایتش میکردم در ما بین همون حالات اروم انگشت اشاره امو زیر بینیم کذاشتم و گفتم
- اگه میخوای طلوع خورشید فردارو ببینی ساکت همینجا وایستا و بعد در حالی که سعی داشتم روی نوک پام راه برم اروم به سمت اتاق خواب مامان و بابا خودمو هدایت کردم با دیدن چهره های ژولی پولی و خوابالوشون اروم لبخندی زدم
اه خداروشکر
اما درست وقتی برگشتم تا پسر کوچولوی م.س.تم رو بردارم و در برم(فلنگو ببنده) متوجه ی نبودش شدم و این باعث شد حسابی چشمام گشاد بشن
اروم یکی یکی پله های چوبی رو طی کردم و سعی میکردم باز باعث ایجاد اون صدای غژ غژ ازاردهنده نشم
در اتاقم نیمه باز بود دست به سینه وارد اتاق شدم و به تهیونگ که زیر پتوی گرم و نرم مامانیم خزیده بود نگاه کردم
اروم پتو رو از روش کنار کشیدم ساعدشو از روی چشماش برداشت و کلافه نفسشو پوف کرد
-هعی مستر ته ته باید کاپشنت رو در بیاریم با این حرفم
اروم جستی زد آسیتیناشو گرفتم و بعد از کلی تقلا موفق شدم تا اون کت رو از تنش بیرون بکشم
سرشو روی پام قرار دادم و دستمو لای جنگل موهاش فرو کردم
میتونستم به خوبی بدونم چرا انقدر بهم ریخته وقتی پدر و مادرم با تصمیم ازدواجمون مخالفت کردن رسما داغون شد و الان اون اینجا با این حال بعد از گذشت یک هفته که ازش خواسته بودم یه کم صبر کنه که پدر و مادرم اروم بشن طاقتش تموم شد و اینجوری مثل دیوونه ها مست کرده تنفسش منظم شد و این نشونه ی این بود که شاهزاده کوچولوی من خوابش برده(اوخی🥺) هنوزم تب داشت دلم میخواست ساعت ها در اغوشش بگیرم و به چشمای رویاییش وقتی که خوابه نگاه کنم اما باید یه دارو پیدا میکردم تا تبشو پایین بیارم و با این هدف اروم دستمو از لای موهاش بیرون اوردم اما..........
تموم شد😁دیگه نداریم😁
قبل از اینکه بتونم از روی تخت بلند بشم دستم اسیر مشت های قوی ای شد و منو با شتاب به سمت خودش کشوند چشماش نیمه باز شد و تمام افکار من از اینکه به خواب رفته رو کاملا نیست و نابود کرد از بین دندون های بهم چفت شده اش با لحن محکمی غرید
@ بزارش سر جاش
با این حرف هول شدم و درست مثل خنگا بهش خیره شدم انگار متوجه خنگ بازیام شد اروم دستشو توی دستم قلاب کرد و داخل موهاش گذاشتش
@جاش درست اینجا خ....خیلی خوب بود (😁حال کنید قشنگ)
با این حرف ضربان قلبم شدت گرفت و احساس کردم گوشام کاملا داغ شدن دست پاچه از این کلمات جادوییش تنها راهیی که به ذهنم رسید رفتن بود برای همینم اروم گفتم
-ا...م..من باید برم دارو پیدا کنم ت..تو هنوزم تب داری
اما این بار با ریکشن شدید تری مواجه شدم این بار دوم بود که مانعم میشد
@ن..نه نمیخوام حتی اگه این گ..گرمای سوزان باعث بشه جوونمو از دست بدمم نمیخوام از پیشم بری م..من بیشتر از دارو به وجود گرم تو احتیاج دارم اگه این باعث میشه تو عاشقانه بهم توجه کنی من نمیخوام که...........
اما قبل از اینکه جملع اش رو کامل کنه چشماش بسته شد و کلماتی نامفهومی که زمزمه کرد اخرین حرف بین ما بودند انگار این بار دیگه واقعا خوابش برده بود
اروم خم شدم و بوسه ای روی پیشونیش به جا گذاشتم
با قرار دادن دستمال خیس روی پیشونیش اروم انگشتامو توی انگشتاش قلاب کردم جذاب لعنتی چطوری میتونی تا این حد منو عاشق کنی لطفا یه کمی بخشنده باش و بزار از عشقت جون سالم به در ببرم
تهیونگ:خفففففف دیگه نیشاتونو ببندید فرزندانم داستان عاشقانه ی من و ننه بزرگتون تا همینجا بود
با این حرف چپ چپ بهش نگاه کردم و محکم کتاب توی دستمو درست وسط فرق سرش نشونه گرفتم
از اینکه بهم میگفت ننه بزرگ خیلی حرصی میشدم
همین حرکت استارتی بود تا کل کلاس منفجر بشه نیشخندی زدم و با نگاهی سرشار از پیروزی بهش خیره شدم که یکی از دانش آموزا با بلند کردن دستش در حالی که لبخند دندون نمایی روی صورتش نقش بسته بود گفت
#اقا صبح که بیدار شدید چیشد پدر و مادر خانم هان شما رو دیدن؟
اروم اخمامو توهم کردم و گفتم
-خ..خب بچه ها دیگه بصه کلاس تمومه میتونید برید نوشتن تکالیفتونم فراموش نکنید
+آهههههههههه
با این حرفم کل کلاس یک صدا این کلمه رو فریاد زدن(زوج ما توی این داستان معلمن😁)
@عزیزم چرا نزاشتی بهشون بگیم صبحش چه اتفاقی افتاد اون بهترین قسمت داستان بود
اروم اخمامو توهم کردم کیفمو روی شونه هام انداختم و گفتم
-وراجی بسته مستر کیم بچه هات گشنه ان شرط میبندم الان اون پرستار بدبخت از دستشون حسابی کلافه شده باشه و خونه هم بین هوا و زمین به سر میبره پس زود باش تا به موقع خودمونو برسونیم
و پشت بندش خودمو به حیاط رسوندم
اثر دونه های قطرات بارون روی زمین توجهمو جلب کرد خوشبختانه حس ششمم خیلی قوی بود و امروز چترمو همراه خودم داشتم
اروم درحالی که سعی داشتیم خودمونو زیر اون چتر فسقلی جا بدیم تا مارو از طغیان این بارون شدید در امان نگه داره صدایی توی گوشام پیچید
@هوا خیلی ناجوان مردانه دونفره اس مگه نه خانم کیم؟
اروم بهش نیم نگاهی انداختم و گفتم
-شایدم سه نفره
با این حرفم چشماش برق زد و گفت
@ببینم این یعنی اینکه قراره ما بعد از دوقلوهای افسانه ایمون یه کوچولوی شیرین دیگه ام داشته باشیم؟
اروم سرمو تکون دادم
-نه منظورم پینکی بود جاسوییچی جدیدم نگاهش کن چقدر کیوت و گوگولیه
با این حرفم لب و لوچه اش اویزون شد خندم گرفت
تصمیم گرفتم جدی باشم و گفتم
-خ..خب شوخی کردم راستش احتمال همچین چیزیو میدم این روزا یه کمی سرگیجه دارم فکر کنم باید یه سر به دکتر بزنیم
@امید وارم اون چیزی که انتظارشو داشتم باشه
اروم سرمو روی شونه هاش گذاشتم و زمزمه کردم
- امید وارم
در حالی که اروم به سمت ماشین میرفتیم خودشو بهم چسبوند و گفت
@یهو دلم دوباره هوس ب.غ.ل کرد میشه منو ب.غ.ل کنی؟
اروم سرمو تکون دادم و با چشمای متعجب گفتم
-چطوری جلوی اینهمه ادم باید بغ.ل.ت کنم(همکاراشونو میگه)
درحالی که به چشمام خیره شد بود اروم لبخندی زد و گفت
@مطمئنم تو یه راهی براش پیدا میکنی مگه نمیدونی من چقدر ب.غلی.م تا منو ب.غ.ل نکنی اروم نمیگیرم و بعد منتظر بهم چشم دوخت اروم نمیگیگیره بچه😹
(داستانی از من شاید کنجکاوید بدونید صبح بعد از شبی که تهیونگ توی اتاق ا/ت خوابید چیشد خب اون دیگه راز داستان منه میتونی توی کامنتا حدستو بگی و نظرت درمورد این تک پارتی فراموش نشه و اینکه بگید دوست دارید بازم تک پارتی بنویسم؟)
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
هق اند عررررپعهاخسحچشچشمشمحی لنتی خیلی خوب بود عایی واقعا خوب بود اصا پیجت یه آرامشی میده بم ک اصا توصیف شدنی نیس داستانات واقعه عالین اونقدری ک هر شب با فکر کردن بهشون میخوابم واقعا خیلی خوبی 🥲🤌🏾
مرسی🥺 اه جدا؟ راستش فعلا یه خورده فعالیتم کم میشه ولی زود کلی تست میزارم بازم💃🧚
مرسیییی💙
ووییی خیلی قشنگ بود 🥺💜
بوس به سرت😂
مرسی 💃💙
خیلی خوشمل بودش 🥺♥
مرسی💙
فوق العاده
نمدونم چرا ولی من داستانات رو خعلی میدوستم😄
مرسی🥺💃
معرکه بوددددددد💖💖💖
اره بازم بنویس خیلی خوبن داستانات😊
مرسی💖
خاک برسرم چیکار کردن؟...
عالی
بودددددددددددثنثنسنسنسنسنسنسنسنسنینینیمیمبنبمبمبم
بازم تک پارتی بیزارتیتینیننیمسجسجس💗
کار خاصی نکردن😅
مرسی باشه حتما🧃
😂حیم
بوص
خیلیییی خوب بود:)💫
میشه داستان یکی یه دونه خل و دیوونه(اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم😐) که تموم شد باز یه داستان بنویسی ما بی داستان نمونیم؟😐💫
مرسی❤️
اره درست گفتی🥑
البته اگه بخواید مینویسم حتما
تک پارتی خوب بود ولی آخرش رو نفهمیدم😂 ولی اگه تک پارتی مینویسی بنویس خوب مینویسی سعی کن داستان داشته باشه و قابل مفهوم تک پارتی غمگین خیلی کم هستش اگه مینویسی غمگین بنویس چون بقیه خیلی دوست دارن ولی آخرش رو شاد کن عالی بود گلم🥰
باشه🥑🍓
عالییی بوددددد بسیار عالیییی❤💖
مرسیی کیوتتت 🥺
بینظیررررر مثل همیشهههه
عاااامممم تک پارتی بعدی بنظرم بازم از ته ته
مرسییی
باش👑🌿