امید وارم از داستانم خوشتون بیاد منتظر چی هستی برو پایین
از زبان مرینت سابین(مامان مرینت):مرینت آلارم گوشیت رو نمی خوای خاموش کنی یک ساعته داره صدا میده مرینت:هااا(خمیازه)باشه مامان و به ساعت نگاه کردم بعد ۳متر پریدم(نویسنده:مگه کانگورو هستی مرینت:خودتییی) و داد زدم دیرم ششششددددددد تیکی:مرینت ک.ر شدماا مرینت:ببخشید تیکی ولی باید اماده بشم نیم ساعت وقت دارم تیکی:باشه کاترین:اجی چرا داد میزنی مرینت:تو نباید مدرسه باشی کاترین:نه حال معلمون زیاد خوب نیست تعطیل کردن مدرسه رو مرینت:اها وای دیرم شددددد و دویدم پایین گفتم:مامان داره دیرم میشه وقت ندارم صبحونه بخورم سابین:اهم اهم میخوای بدون کیفت و با لباس خواب بری مرینت:وای و رفتم اماده شدم کیفم هم برداشتم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی منتشر کردم♥
مرسیییی
میشه زندگی زیبای منp2رو هم منتشر کنی☺
حتما
محشر
بهترینننن
فالوت کردم
عالی بود ادامه بده
مرسییی تو عالی هستیی
دنبالت کردممم
ممنون🥰😘
دنبال شدی
نظر لطفته من عالی نیستم کسی که رفتم پیشش و این کامنت رو داره میخونه عالیه 😊
داستانت بر خلاف میراکسه خوبه والا م ردم از بس رمان کپی فیلم میخونم😐💔
این رو که گفتی یه لبخند از ته دل زدم اخه همه (تو تستچی نه ها)میگفتن تو نویسندهرخوبی نمیشی
عه پ حتما ازت متنفر بودن
قشنگه💕
تو بهترینی😚😚
میدونم اولین نفر نیستی ک بهم گفتی💕😐