سلام کیوتی😁😁😁
از زبان ادرین : اون مرینت احمق به ناظم گفت پس میگی حالا میبینیم 😈😈 رفتم بیماریتان دیدم مامانم داره با مرینت حرف میزنه 😑😑 گفتم : مامان این دیگه چه شحصه گدایی هست مامانم گفت : درست حرف بزن ادریت اگرست وگرنه توی اتاقت زندانی میشی گفتم : بشم 😒😒 مامانم سرم داد زد و گفت : برو تو ماشین همین حالا 😠😠😠😠 گفتم : فکر کردی 😛😛 ( من از جیغ مامانم وقتی دعوام میکنه و کتکم میزنه میترسم 😑😓😓) بعد مامانم جلوی همه به من سیلی زد 😤😤 دست زدم بهش میسوخت گفتم : ......... ( یه چیزی بزارین ) بعد با سرعت تمام از اونجا دور شدم رفتم تو ی کوچه و گریه کردم شنیدم ثدای پا اومد دیدم مرینت گفتم : چی میخوای گدا 😠 با زبان اشاره یه چیزی گفت ولی من نفهمیدم همون موقعه یه سیلی محکم تر از مامانم بهش زدم 😈اونم گریه کرد و رفت 😒😒 اه دختره گدا 😈😈
از بچگی کسی منو دوست نداشت و بهم محبت نکرده که بلد باشم 😟😟 و باز گریه کردم 🎸 😓
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
بعدی رو بده
میشه یک ذره زیاد بنویسی ولی عالی پارت بعد
عالی عالی عالی