ویلای متروکه قسمت هفتم

این از قسمت هفتم💃🏼💃🏼😊 ممنون از کسایی که تا اینجا همراهیمون کردن فکر نکنین میخوام تموم کنم نه داستان تازه شروع شده😁😁

کیکور با حالت طلبکارانه دستاشوتو هم کرده بود در باز شد کیکور رفت تو و سرشو برگردوند کیکور:نمیای؟ گری تند رفت سمت در یه پسر( با موهای مشکی و چشمای ابی) امد :هعیی کیکو کیکو کیکو :من کیکورمممم پسر دستشو انداخت دور گردن کیکورو گفت:این یارو کیه کیکور:تازه وارده پسرزل زد به‌گری :اهان یه دختر امد سمتمون (موهای صورتی و چشمای صورتی پوست سفید‌ در حد شیر برنج و بدتر) دختره:کیکور واییی چیشده زیر چشمت

:هیچی کار رفیقمونه یه نگاه اتیشی به من انداخت :میکشمت طرفم جوری خیز برداشت قلبم‌وایستاد کیکور سفت دختررو‌ گرفته بود :ول کن مِیکو دختره که انگار تازه متوجه شد بود کیکور گرفتدش یه نگاه رمانتیک انداخت به کیکور کیکورم انگار خوشش نیومده ولش کرد و به شکلی که فقط منو پسر چش ابی ببینیم عق زد پسره روشو سمت من کرد و گفت :من فوجی ام :منم گری ام دختره داشت کیکورو نگاه میکرد ولی با من حرف میزد:من مِیکو ام صدای دست زدن امد :خب خب ایشون باید گری باشه :اهوم ایسامی:خب از این به بعد من سنسی تم گری اخماش رفت تو هم تنها سنسی اون شیگارو بود(عموش) :نیستی :هستم :نیستی :هستم :ببینم تو برادر زاده شیگارو نیستی :خب دستاشو بهم مالید :عالیه رفیق میدونی من اون صمیمی ترین صمیمی ترین صمیمی ترین صمیمی ترین صمیمی ترین صمیمی ترین صمیمی ترین صمیمی ترینصمیمی ترین صمیمی ترینننننننننن

دشمنای هم بودیم و غش غش خندید گری پوکر فیس بهش نگاه کرد

در باز شد چندین دختر و پسر امدن تو :من ساهارام :اونئو ام :نوریکو :من :اکاکه :اکائو اکایو:تازه وارد اون چیه رو لباست گری سرشو برد پایین تا ببینه چیه پسره با نو ک انگشت زد به بینی ش :من منم :اسمت منه؟ :نه من اسمم من هست گری :چی اها کیکور‌:خب بچه ها کیکو لبخند زد و دست گری رو گرفت و کشید دو روز بعد:

کیکور:تو فقط قدرت داری هیچی پیچی ااا من باید برم و از در رفت ساهارا رو کمر گری نشسته بود و تعداد شناهاشو میشمرد :خیلی سنگین :عزیزم پنبه نیستم که ای ام ادم ً :هااا؟ :هیچی عزیزم شناتو برو در با شدت باز شد و مِیکو وارد شد و باذوق گفت :بچههههههه ها ااا ساهرا زیر لب گفت:عزیزم خدا بهمون رحم کنه ساهارا:چیشده عزیزم میکو جیغ جیغ گفت :امروززززز تولد کیکوره و شروع کرد رقصید و داد زد سورپرائزززززز داریمممم ساهارا :نه عزیزممم خواهش میکنم اینکارو نکن هنوز تولد پارسالش یادم نرفته عزیزم چرا تو فقط تولد کیکورو یادت میمونه عزیزم

نظر بدین حتماناا