
سلام بله بله منم 😁😌 بعد از دو الی سه ماه با پارت جدید برگشتم 😂 آنچه گذشت گذاشتم ولی آنچه خواهید خواند نذاشتم چون واقعا دیگه ایده ای ندارم همینم به زور نوشتم 🥲🚶🏻♀️ امیدوارم خوشتون بیاد ✨💖
آنچه گذشت : الکس : حمله شده... بعد از اینکه ایکتیوسانتور رو شکست دادیم من به کلارا پیشنهاد دادم که بریم و تمرین کنیم…این چند روزه فکرت مشغوله…میگم نظرت چیه بریم و پیداشون کنیم…آها اون راستش فکر کردم یکم دیر تر بریم کلارا : مثلا چقدر؟ الکس : دوهفته... از آب در اومدم و با شخصی مواجه شدم که از تعجب چشماش اندازه کاسه آبگوشت شده بود... من سوفی هستم... اون خونه منه... اخجونننننن.... یهو... خب دیگه اگه یادتون اومد که خداروشکر برو اسلاید بعدی اگر یادت نیومد برو دوباره پارت قبل رو بخون =)
یهو نداره دیگ خاستم یکم جو بدم :)))) (گایز ببینین نوشتن اسماشون واقعا رو مخه پس علامت میزارم =) [کلارا : +... الکس : _ ... سوفی : #] +سوفی بیا میخوام یکی رو بهت معرفی کنم... #باشه... با سوفی به سمت خونه رفتیم. در رو باز کردم و وارد خونه شدیم. الکس رو دیدم که عین یه پسر خوف نشسته داره کتاب میخونه. حالا چه کتابی هم هست :| . فک کنم میخواد ورد جدید یاد بگیره -‿- ... همونطور که یواشکی داشتم میرفتم سمت مبل آروم آروم و پاورچین پاورچین رفتم بالای سرش و تو یه حرکت پریدم رو شونه هاش و چشماش رو گرفتم و مجبورش کردم بلند شه و بدو بدو در حالی که جیغ میکشیدم و هووو هووو میکردم از هیجان دور خونه رو قشننننگ 17 بار دور زدیم :))))... سوفی بدبخت دیگه داشت دیوارو گاز میزد =|
بعد از دور دور کردن و اینا از شونش پریدم پایین و دستامو از رو چشاش برداشتم. بدبخت قبض روح شد :)) چقد من دختر خوبیم =))))) خلاصه که بعد از تنبیه و دعوا و گیس و گیس کشی و نصیحت و اینا بالاخره بابا برقی دست از سر تاس بدبختم برداشت و وقت کردم سوفی رو بهش معرفی کنم :) و همونطور که سوفی ذوق مرگ میشد که الکس رو دیده مجبورش کردم که شام رو پیشمون بمونه. کدبانوی خونه هم که الکس جووون باشه یَک شام خومشمزه پخید =))) با سوفی در حال بحث بودیم که کدوم نیرو قوی تره... بحث من اند سوفی ← +نه خیر یخ و رعد و آب و باد قوی ترنننن # نههه روشنایی و تاریکی قوی ترننن +تاریکی ممنوعه داداچ نباید ازش استفاده بشه # چون زیادی قویه +نه چون خطرناکه و باعث اتفاقات بدی میشههه. اصلا هیولا ها هم از همین تاریکی نیرو میگیرن دیگههه #خو باعش :'( ولی کجاش باد قویه؟ آتیش مگه چشع که قوی نیست؟ + عع راستم آتیش هم بود :| حیح :) # اسک*لی دیگ :/ جوابمو ندادی... باد کجاش قویه؟ +باد تیز و برندهس... برای صلاح بدرد میخوره... میتونی هوای اطراف صلاحتو تغییر شکل بدی و اونو تیز کنی... در زمن اگه توی کنترلش خوب باشی میتونی ورد های سطح 5 رو اجرا کنی. خیلی باحاله نه؟ #اوهوم. خوشبحال شوالیه ای که عنصر هوا رو داره :') من که خیلی خوششانس بودم جادوگر شدم :') _ بسه دیگه به جای اینکه حسرت بخورین اینو ندارم اونو ندارم بیاین شمام بخورین -_- (+#) : باشهههه خلاصه یک شب خوب رو گذروندیم و قرار گذاشتیم فردا که میریم تمرین سوفی رو هم ببریم و از این به بعد با سوفی بجنگیم و.... (+با زبان بی زبانی همون کلی ور ور دیگه -‿-)
*صبح... + یک روز تکراریه دیگه :'/ مثل همیشه صبح پاشدم با الکس صبحونه خوردیم... کار هام رو کردم و رفتم چتر خونه سوفی شدم 😁✨🚶🏻♀️ بازم میگم چقد من دختر خوبیم 😌 اصن از من خوب تر ندیدین 😁😂 خلاصه کع :'/.... با سوفی کلی آتیش سوزوندیم و از آخر الکس اومد دنبالمون کع بریم تمرین... نمیدونم چرا اصلا امروز اکتیوسانتوری ندیدم -_- یکم مشکوکه :'\ بیخیال حالا =) *کنار رودخونه.... _ خب آماده اید؟ +من که مثل همیشه امادم #اوهوم منم امادم.... فقط میشه یه بار دیگه بگین چجوری تمرین میکنین؟ (_+) :| _باید باهم بجنگیم، با تمام قوا... +آره باید بزنیم همو جر بدیممم =)))) #یس ایول من جر دادن دوست دارم حیح :) _خیل خب باشه،شروع میکنیم.... (حالا راوی خوشگلتون میخواد ادامه رو بگه 😌) کلارا از دریاچه مقداری آب گرفت و با اون دو بدل درست کرد... سوفی یکم ورد خوند و با عنصر نور تیر کمونی از نور ساخت... الکس گوی های الکتریکی ساخت و همه به هم حمله ور شدن.... کلارا بدل های خودش رو به سمت الکس و سوفی فرستاد و خودش کنار دریاچه در حال کنترل بدل ها بود.... سوفی از دور با تیرکمون به سمت بدل کلارا و الکس تیر پرت میکرد... الکس با بدل کلارا تن به تن میجنگید و با گوی هایش تیر های سوفی را دفع میکرد... بدل کلارا به سوفی رسید و جنگ تن به تن این دو هم شروع شد.... *بعد نیم ساعت.... (از نگاه کلارا) فقط نیم ساعت از جنگ گذشته بود و من خیلی خسته شدم... کنترل کردن دوتا بدل و جنگیدن و دفع کردن حملات خیلی سخته.... +بـــســـه _چی شد؟ از خستگی افتادم رو زمین و الکس و سوفی با دو به سمتم اومدن... #کلارا خوبی؟ +ن...نه... خیل... خیلی.... ازم.... انرژی... رفته.... #کلارا؟ +هوم؟ #صورتت چی شده؟ یه نگاه تو آب کردم... +وای نه _انرژی زیادی ازت رفته... برو تو رودخونه درست میشه +اَه بابا حوصله داریاــــــــ و الکس عزیز بنده رو با یک لگد به داخل رودخونه فرستاد :'|
the end 😁✨ نمیدونم پایانش درست وسطه یا ن حالا شما به بزرگی خودتون ببخشید اگه بد شد نگین کم نوشتم چون واقعا زیاد نوشتم کل امروز رو که تایم پار*تی بود رو نشستم داستان رو تموم کنم... من دقیقا سه شنبه ها از ساعت 3 و نیم تا 5 و نیم داخل خونه تنهام و در این مواقع پا*رتی میگیرم برا خودم =) خلاصه که منو نخورین و اینکه لایک و کامنت فراموش نشه تا آخر برو کار دارم هنوز اونجا و اینکه این اسلاید اضافس و دارم برا خودم یکم زر زر میکنم 🥲 ببخشید اگر توضیحات و عکس و این جور چیز ها نداشت آخه دسترسی به اینترنتم محدوده و به زور از بابام نت کش میرم و نمیتونم وارد پینترست بشم و اینا خلاصه بدبختی داریم 🥲🚶🏻♀️ چالش انتخاب نکردم چون اصن بهش فکرم نکردم ایشالا دفعه بعد... بزن بعدی کارت دارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاولی☻💕
میسی ●ᴗ●
واقعا خیلی خوب بود آجی=)❤️💛
ممنون آجی ❤️