النا رفت بالا پیش باران و اِما
چون خیلی خسته بودن سریع خوابیدن
فردا صبح النا و اِما بیدار شدن حاضر شدن بعد هم رفتن پایین النا با جونگکوک رفت ، اِما هم با تهیونگ 😁
النا خیلی خوابش میومد و یکم تو ماشین خوابید 😐🥱
رسیدن کمپانی و دوباره تمرین کردن 🙄
ساعت ۶ کنسرت شروع شد و اهنگارو همه خوندن ، موقع برگشتن النا خیلی خسته بود و خواست پیاده برگرده جونگکوک نذاشت و مجبور شد با جونگکوک بره
تو ماشین
جونگکوک : چی شده ؟ چرا ناراحتی ؟
النا : هیچی چیزیم نیست فقط یکم خستهم گفتم پیاده برم خواستم یکم هوا بخورم 🤕
جونگکوک یه جا نگه داشت و رفت برای النا شیرموز گرفت 🥛🍌😂 و بعد رسوندش
جونگکوک : حالا بهتر شدی 😁؟
النا : آرههه 😂
بعد هم النا خداحافظی کرد و رفت
الناو اِما که انقدر خسته بودن که زود خوابیدن 🥱😴
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
عاااااالللللیییییییییی بود💜💜💜
مرسیییی دردت 💕
دنبالی دنبال کن 😘 🥺 🍓
کردممم
پارت بعددد
فردا حتما دو پارت میزارم
فردا حتما میزارم دردت💕
جیغغغغغغ 🤩🤩🤩
🌹😁
فالو