اینم ئه رمان باحال
از زبون جیسو:هممون تو خونه نشسته بودیم که دیدم لیسا تو گوش جنی یه چیزی گفت و بعد باهم رفتن🤔اینا خیلی مشکوکن من شک کردم به رزی گفتم رزی بنظرت اینا مشکوک رفتار نمیکنن؟رزی گفت آره خیلی مشکوکن اما خب باید یه کاری کنیم که بفهمیم دارن چی کار میکنن🤔 گفتم اوکی بعد گفتم وقتی باهم رفتن تعغیبشون میکنیم🤔🙂
اما رزی گفت اگه یکیشون دید چی میگن دوتاشون به دوستاشون شک کردن😶 باید یکیمون بره گفتم برای من فرقی نداره
رزی گفت پس من میرم گفتم اوکی.
بعدی از زبون رزی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عاااااالی 🤩
فقط یکمی داستان رو تند جلو می بری این داستان قشنگو بیشتر توصیف کن 😽💕💗✨
آره آخه اولین رمانم بود هیجان داشتم گفتم خیلی خوب بشه دوست داشتم آخرش خوب بشه و یکمم مسخره شد