10 اسلاید صحیح/غلط توسط: F.H انتشار: 4 سال پیش 181 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام❤️بچه ها لطفا نظر بدین😘 و اینکه تعداد بازدید ها خیلی کمه شاید ادامه ندادم (ولی نودونه درصد ادامه میدم🌹)
************دو سال بعد************
F.H:دوستان الان گلوری ۱۲ سالشه.گلوری:صبح از خواب بیدار شدم اومدم برم اریک رو بیدار کنم یادم اومد دوباره بهم میگه خروس کوچولو😂رفتم تو دیدم داره موهاشو درست میکنه گلوری:صبح بخیر داداشی اریک:صبح تو هم بخیر گل گلی😂 گلوری:به به زیبا سخن میگی😂اریک:پس که چی راستی امروز من میبرمت کوران امتحانش تموم شده میخواد بخوابه گلوری:پس برایان چی؟ اریک:خب باهم میریم اون مغز تو کله ت تزئینی نیستاااا گلوری:هیی چی میگی😂اریک:خب برو آماده شو دیگه گلوری: خودمم داشتم میرفتم😐اینقدر اصرار نکن که بمونم🤣قیافه اریک:😳😳😳
گلوری:آماده شدم و رفتم پیش بریان داشت یقه اش رو درست میکرد(ده سالشه)گفتم آقای خوشتیپ من😘بدو که الان اریک ترورمون میکنه😂بعد گفتم بیا مسابقه دو.بریان:اینکه تو میبری😐گلوری:بچه چقدر ناامیدی یک،دو،سهههه هر دوتامون با هم دوییدیم من اول رسیدم گفتم آقا برایان یک دقیقه تاخیر😂هر دوتامون داشتیم نفس نفس میزدیم ولی من معمولا در این حد نفس نفس نمیزدم بخاطر همین دومیدانی م خوب بود.ولی توجهی نکردم و سوار شدم اریک:دوستان سه دقیقه تاخیر 😐منو برایان:ببخشیددددد😳😐🙄
اریک:بیاین منو بخوریم😐گلوری:اریک نمیخوای بری اریک:نه گلوری:خیلی ممنون اریک: خواهش ☺️
اول بریان رو رسوندیم
گلوری:رفتم تو کلاس همه بودن جز خانم نشستم کنار ابیگل گلوری:سلام دوست عزیز 😂🥰 ابیگل:سلام خوبی خوشی سلامتی گلوری:کامپیوتر م هنگ میکنه فرصت بده😂بعد هر دوتامون خندیدیم.ماری داشت سر یکی از بچه ها داد سر میداد گفتم ماری دوباره چیشده چرا کلاس رو گذاشتی رو سرت😐🙄ماری:خودتو دخالت نده به تو هیچ ربطی ندارن😐جک بلند شد و گفت ماری جان ما هممون تو یه کلاسیم و اینکه مسلما جوری که تو صدا داری سر میدی آدم کنجکاو میشه ماری:عزیزم هیچی نیست 🥰فقط باید یکی رو ادب میکردم بعدشم یک نیشخندی زد😈جک:اینجوری؟؟مگه موضوع چی بوده ماری:آه عزیزم چقدر میپرسی جورج :ماری کل کلاس رو گذاشتی رو سرت انتظار داری عین نخود نگات کنیم😐ماری:آخ آخ باشه میگمتون این دختر کی بود اسمش آممم آها هلن هرچی میگم این ادامسی که دیروز چسبوندم به میزم رو برداره بهم گوش نمیده منم حالیش کردم از زبان گلوری پاشدم و گفتم ماری تو خودت نتونستی آدامس خودت رو برداری چرا انتظار بی جا داری بعدشم یه بار دیگه اینجوری کلاس رو بزاری رو سرت من میدونم با تو بعدشم نشستم و دست به سینه شدم و به جلو نگاه کردم😄😁از زبان جک:(تو ذهنش)چقدر گلوریا خوب جواب ماری رو میده😆قشنگ حال کردم😝
خانم اومد سر کلاس درس داد.زنگ تفریح خورد.با ابیگل رفتیم بیرون که یهو ماری اومد جلومون گفت چرا همیشه منو جلوی جک و جورج ضایع میکنی؟گلوری:ببین اولا حقت بود چون حق نداری یه کسی دستور بدی حالا هرکسی که میخوای باش دوم اینکه من ضایع ت نکردم حرف حق برات تلخه به من چه و اینکه جک پسر مودبیه با این رفتار جذب ت که نمیشه هیچ ازت دوری هم میکنه درسته که جورج کمی منحرفه اما اونم پسر خوبیه با این کارت هم به جایی نمیرسی بعدشم فکر نمیکنی این حس ها تو این سن زوده؟؟؟ماری:برام مهم نیست گلوری:پس بزار اینم بهت بگم من اون دوتا هیچ کاری ندارم و اینکه اول بیا برو خودتو درست کن بعدش کلاس رو بزار روی سرت بعدشم از کنارش رد شدم.معلوم بود خیلی عصبانیه هیچی نگفت چون هیچی نداشت که بگه ابیگل:دمت گرم👏😂گلوری:حقشه دختره پرو ابیگل:آره من که خیلی خوشم اومد😆رفتیم نشستیم که جک و جورج اومدن پیشمون جورج:آفرین گلوری خیلی خوب جواب ماری رو دادی گلوری:ممنون معلومه،دیگه داری خیلی پرو میشه جک:بچه ها اینجوری نگین😕اونم دوستمونه فقط اخلاق ش متفاوته گلوری:جناب جک خان اخلاقشون زیادی متفاوتع😕😐من که کرم ندارم برم باهاش دهن به دهن بشم آبی:اینکه چیزی نیست باید میومدی الان میدی🤣جک:چرا چیشده ابیگل:انگار جک یکی رو خیلی دوست داره😏جک:ابیگل چی میگی😐اگه منظورت ماری هست اولا هنوز زوده دوما این همه دختر حالا چرا اون جورج:اره مثلا همین گلوری خودمون یا مثلاً خود تو(F.H:گفتم که اندکی منحرفه😂)گلوری:هی هی جورج چی میگی پرتوپلا ابیگل:به گمانم ماری عاش... که یهو گلوری زد بهم و گفت هیچی نشده به مرور زمان خودتون میفهمین☺️
گلوری:ابیگل نباید بهشون بگی خودشون به مرور زمان میفهمن لطفا دیگه در این حد سوتی نده ابیگل: باشه بعدش هر دوتامون خندیدیم از زبون جک:یعنی ابیگل چی میخواست بگه که گلوری نذاشت بعدش به جورج گفتم هنوز زوده بهشون بگی خوشگلن و از این حرفا😐جورج:اصلا پشیمون نیستم😏جک:خیلی رو داری😂مناسب ماری جورج:من بمیرم م با اون ازدواج نمیکنم😐😏ولی خیلی میخوام ببینم یه آدم مثبت با یه آدم منفی چی از آب در میاد جک:لازم نکرده بعدشم اینقدر اینا نگو هنوز زودهههه جورج:باشه حالا
خب میریم تو هفته رای گیری برای شورا🙂🙃
گلوری:آخ جووووون از زبان نویسنده:الان گلوری داره میدوعه و خیییییلییییی خوشحاله.ابیگل:چیه چیشده چقدر خوشحالی جورج اومد و گفت بچه ها شما جک رو ندیدین؟؟؟؟؟ منو گلوری گفتیم نه.داشت میرفت که گلوری گفت:جورججج صبر کن یه خبر مهم جورج صورتشو نزدیک کرد و گفت جانممممم کلشو با نک انگشت اشاره م کردم عقب و گفتم بچه ها من،ابیگل،تو،جک و یه چند نفر دیگه که نمیشناسم توی شورا انتخاب شدیمممم جورج:واووو😳چه عالی ابیگل:رئیس شورا کیه؟ گلوری:اخمام رفت تو هم و گفتم خانم کاری رفتن به بعضی از بچه ها رشوه دادن به منو تو رای ندن و رای پسرا هم برابر در این صورت قرعه کشی بین پسرا پاسخگوعه که جک اومد و گفت سلام راستی میدونین چیشده!منو و ابیگل و جورج:اره جک:چه خوب راستی تنها دخترا عضو شورا شمائین گلوری:تو اون سه تا پسر رو میشناسی جک؟جک:نه تو کلاس ما نیستن دوسال ازمون بزرگترن فکر کنم همونایی هستن که دخترا غش میکنن ابیگل:آقای جک مگه تو و دوستات اینجوری نیستین😐جک بیچاره قرمز شد جورج هم که تکیه داد به دیوار و دست چپش رو گذاشت پشت سرش و به افق های بیکران خود خیره شد😂
F.H:یادم نیست کجا بودم😅پس از یه جا شروع میکنم🙂گلوری:داشتیم میرفتیم که دیدم جنی(یکی دخترای کلاس)داره گریه میکنه گلوری:بچه ها شما برید من میام پسرا رفتن ابیگل گفت من اون گوشه منتظرتم گفتم باشه ممنون رفتم کنار جنی گلوری:چیشده جنی؟ جنی:با هق هق من..توی..شورا با کمترین رای...برنده شدم ..ولی چون نمره هام..پایین بود ردم کردن😭گلوری:نگران نباش اشکالی ندارد خلاصه با هزار بدبختی ارومش کردم به ساعتم نگاه کردم واااااای😱😱😱دیر شد سریع دست ابیگل رو گرفتم و رفتیم رسیدم دم در خودمون رو درست کردیم.ابیگل:گلوریا جنی چش بود؟گلوری:بعدش بهت میگم الان وقت نیست تق تق تق(در زدن😂)مدیر:بفرمائید منو ابیگل : سلام گلوری:بابت تاخیر متأسفیم یکی از اون پسرا:اوه اوه هنوز اولین جلسه رو دیر میکنن بقیش خدا بخیر کنه ابیگل:محض اطلاعاتون معذرت خواهی کردیم که دیر کردیم ولی شما شروع کردین کسی هم که باید ببخشه جناب مدیر هستن☺️پسره دیگه هیچی نگفت😂مدیر:مشکلی نیست بفرمائید لطفا منو و ابیگل:ممنون نشستیم مدیر:خب بچه ها اول میخوایم دوباره بهم معرفی بشین شما بفرمائید خانم جانسون☺️ گلوری:بله.بلند شدم و گفتم من گلوریا جانسون هستم و ۱۲ سالمه☺️(شاید فامیلش رو عوض کردم)بقیه هم خودشونو معرفی کردن.یکیشون ۱۶ سالش بود اون یکی ۱۵ سالش و یکی دیگه هم ۱۵ سالش بود(F.H:صفحه آخر با شخصیت شوند آشنا میشیم)
مدیر:قبل از اینکه شروع کنم کسی سوالی نداره؟گلوری:ببخشید من یه سوال دارم مدیر:بله بفرمائید من:شما چجور افرادی رو داخل شورا راه دادید منظورم اینکه امکان داره کسی رای آورده باشه ولی به یه دلایلی نذاشته باشین وارد شورا بشه؟!مدیر:بله.به غیر از شما و خانم جکسون(فامیل ابیگل)دختر دیگه هم بود ولی به دلیل درس اجازه ورود به شورا رو به ایشون ندادیم یه دلیل دیگه هم داشت و اینکه فهمیدم تقلب کرده بوده گلوری:بله ممنون☺️
F.H:خب گل های نازنین من میریم تو شورا.جمیز:۱۶ سالشه.موهای مشکی و چشمان آبی قد بلند.پوست روشن و چهار شونه.جذاااااب.باهوش.دخترا عاشقشن به شدت😐 آیان:۱۵ سالشه.چشم سبز خوش رنگ و موی بلوند بور.جذاب الجذاب.دخترا اسم ش میشنون غششش میکنن.(F.H:زیاد دلتونو به این خوش نکنید.در پارت های اصلی یه پسر میاد اول حرفش نشنیده دخترا غش میکنن🤣)منحرفه به مقدار زیاد😂نمک هم داره🤣اما شور نیست بچم😂کیوت.باهوش دنیل:۱۵ ساله از مشهد مقدس😂نه شوخی کردم ولی ۱۵ سالشه.موهای قهوه ای چشمای آبی تیره.جذاب.تودلبرو.(مثل ایان مثل آیان یه خورده جذاب تره)باهوش.و دخترا دوسش دارن.همه اینا پوست روشن و چهار شونه و قد بلندن.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
مثل همیشه عالی.فقط یه چیزی بگم ناراحت نمی شی؟فقط از زبون گلوری بگو اینجوری بهتره.جاهایی هم که گلوری نیستو از زبون بقیه. برای نشون دادن احساسات و افکار بقیه لازم نیست یه تیکه رو از زبون اونا بگی.مثلا میتونی جک با نگاه کردن به اون تحسینش کرد☺😍😘
عالی عالی عالی لطفا ادامه بده
عالی بود فقط زود پارت بعد رو بزار🙏🏻🙏🏻🙏🏻
عالیییییییییییییی بود لطفا ادامه بده