10 اسلاید صحیح/غلط توسط: F.H انتشار: 4 سال پیش 98 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز 🥰 میریم پارت دو تا پارت پنج تند تند مینویسم تا به جاهای هیجانی ش برسیم😝بچه عکس این پارت ۱۲ سالگی گلوری.البته دختر تو عکس عین ۱۶ ساله ها میمونه😂حالا شما تو این حدودا فکر کنید که دیگه خیلی خیلی خوشگله و کیوته😍😶🙃
تو ماشین بودم روی حالت دپرس😕فهمیدم کوران داره نگاه میکنه البته بعضی موقع ها چون پشت فرمونه😶ولی یکم از دست ش ناراحت بودم😂آخه انتظار اون حرف ش رو نداشتم😶😂چه کنم(F.H:لازم نیست کاری کنی راحت باش دلبندم😂گلوری:چشم استاد😐)ماشین در سکوتی عظیمی بود.کوران سکوت رو شکست😂(F.H:دستش در نکنه 😂)کوران:چقدر ساکتی😕از حرفم ناراحت شدی😂گلوری:نخیرم😐 کوران:پس چی شده🧐
گلوری آهی کشید و گفت:جناب سرکار آقای کوران😂(داشتم آروم میخندیدم😅)خود کوران هم خندید(F.H:واضح و دقیق بگو کجاش خنده داشت😐گلوری:همشاش دیگهF.H:فوق العاده توضیح دادی ممنون😐😂گلوری:خواهش گلم انجام وظیفه بود 🥰)
از زبان گلوری:داداشی خودت دیدی که این اریک چجوری منو از خواب نازم بیدار کرد.حالا دارم تفکر میکنم چجوری نقشم رو عملی کنم. کوران:کمک میخوای سرکار الیه خانم گلوری؟🤣گلوری:نه ممنون سرکار🤣(F.H:خدا به بی عقلانی انشاء... کمک کنه🤲کوران:سلامم چیزی گفتی گلم؟🧐😂F.H:یعنی واضح نبود؟ کوران:ول کن به نتیجه ای نمیرسیم😂F.H:کاملا موافقم 😌🤣)کوران:رسیدیم آبجی جونم🥰گلوری: مرسی داداشی همینجوری اینقدر دیر کردم😥بای از زبان کوران:نگام سمت پنجره بود داشتم میگفتم مراقب خودت باش و از این حرفا دیدم اصلا رفته در ماشین هم باز گذشته اونم به چه زاویه ای🤣انگار میخواستم دارش بزنم و اینم فرار کرده😂عجب اومدم پیاده بشم برم در رو ببندم که یهو یه دختر با موی مشکی و چشای قهوه نشست تو ماشین😐(F.H:از صد درصد به ظاهرش چهل میدم🤣)گفتم ببخشید اشتباه گرفتید گفت واااای شما همون کوران هستید تو دلم گفتم نه من این کورانم😐بعدش گفتم خیر من اصغر بقال سر کوچک🤣(خیلی خودمو کنترل کردم که نخندم)گفت منم نیست کیستی ولی خیلی جذابی از همین الان عاشق ت شدم😍قیافم اینجوری شد😳😳گفتن شما هنوز منو نمیشناسی چطور عاشقم شدی🤣خلاصه با هزار بدبختی و البته با راه درستش از ماشین پیاده ش کردم🤣ولی هنوز میگفت عاشقمه😐عجبببب
کوران:بالاخره منم به دانشگاه م رسیدم😐😂از زبان نویسنده یا همون F.H:خب دوستان دیگه به خوبی و خوشی رفتن مدرسه و بعدشم رفتن خونه ناهار هم خوردن😂تا پارت پنج مجبورم تند تند پیش برم 😶اگه بده ببخشید پارت پنج به بعد کلی هیجانی و عاشقانه و بعضی جاهاش غمگین میشه😉
خب از زبان گلوری:اریک ناهارش رو خورد و رفت لالا😐عجب بچه ایه😂آقا هر روز صبح تشریف میبرن حمام ولی امروز چون با دوستاش قرار داره بعد از ظهر هم دوباره میره حمام 😐منم آروم وارد اتاقش شدم سشورارش رو برداشتم و توش آرد ریختم😂به به عالی شد.بعد اومدم از این دوربین کوچولو ها که کوران برام خریده بود(دوربینه دایره هست قطرش رو دو سانت در نظر بگیرید بی زحمت😶) رو برداشتم وصل کردم درست جایی که بتونم ببینم😈
از زبان اریک:ساعت چهار بیدار شدم رفتم نشستم تا شش درسام رو خوندم و بعدشم رفتم حمام.چه کسل کننده این خروس کوچولو هم که خوابه😕نه بزار برم ببینم طبق معمول تو دفتر کتاب😑موهام خیس بود سشوار رو روشن کردم کل موهام آرد مالی شد😐فهمیدم کار کیه وااااای نیم ساعت دیگه باید برم گلوری میکشمت😠داد زدم گلووووووووورییییییییی از زبان گلوری:تو اتاق داشتم تمرین های ریاضی مو حل میکردم که یهو اریک داد زد🤣نقشم گرفت با تمام سرعت از اتاق اومدم بیرون تا برم قیافه ش رو ببینم خیلی خنده دار شده بود🤣داشتم از خنده میمردم که کوران اومد اونم زد زیر خنده😂اریک همینجوری قصد خفه کردن منو داشت😂کوران گفت اریک اریک اریکککک ول ش کن الان برابر شدیم😂بزارین درسمو بخونم عین موش و گربه افتادیم به جون هم😂🤣که مامانم اومدن و گفتن وای چه قدر با نمک شدی اریکم😐🤣اریک هم یه نگاهی به من کرد که تو نگاهش لبریز از عصبانیت بود😶بعد مامانم با خنده از اتاق خارج شدن.اریک هم گفت بیا برو بچه مگه درس نداری گفتم دارم ولی بقیش ده دقیقه طول میکشه قیافه تو بامزه تره🤣آریک تو آینه به خودش نگاه کرد و زد زیر خنده😂بعدشم گفت از دست تو خودمم آروم خندیدم رفتم سشورارش درست کردم ده دقیقه بعد از حموم اومد بیرون موهاش رو خشک کرد و آماده شد و رفت (به سلامت)😆
*******دو سال بعد********
از زبان گلوری:الان من ده سالمه😶(F.H:به سلامتی😂)همیشه با کوران میرم مدرسه.***تو مدرسه***
رفتم نشستم سر جام فقط منو جک تو کلاس بودیم حتی ابی(مخفف ابیگل😂مثل اسم خودم😂گلوریا که میگن گلوری) هم نبود😕حوصله م داشت سر میرفت که یهو جورج اومد.رفت نشست کنار جک.منم کتابم رو از تو کوله درآوردم و گذاشتمش رو میزم.بعد یهو جورج بهم گفتی هی خانوم کوچولو دوست ت نیومده؟گفتم پسر شجاع خداروشکر دو تا چشم سالم داری نگاه بکن نه خودش هست نه وسایلش جورج گفت هوم بعدشم جک گفت میاین از هم درس بپرسیم منم از خدا خواسته تندی قبول کردم چون حوصلم سر رفت بود😝پنج دقیقه گذشت با جورج و جک داشتیم از هم سوال میپرسیدیم که یهو ماری سروکلش پیدا شد😐گفت وااااای جک جونم بیا از منم بپررررس.جک لبخند زد و گفت الان نوبت گلوریا ست که بپرسه 🥰یهو قیافه ماری رفت تو هم و گفت چییییییییییی اوووووووون اصلا نمیخوام عزیزم ممنون😘بعدشم گونه جک رو بوسید رفت(F.H:آخه تو این سن😳خدا رحم کنه) بعدشم خانم اومد و درس پرسید و درس هم داد.زنک تفریح خورد داشتم وسایلم رو جمع میکردم که ماری اومد.گفت با جک چیکار داشتی🤨 بهش گفتم چی میگی خوشیااا دیدی که داشتیم از هم درس میپرسیدیم محض اطلاع خانم ماری جورج هم نخود نیست🙄
بعدشم با ابیگل داشتیم رفتیم تو حیاط با هم سخنان دوستانه گفتیم و رفتیم تو کلاس😂این زنگ ورزش داشتیم دوباره رفتیم تو حیاط😐خانم ورزش گفت بچه ها بجز گلوری و جسی کسی دیگه تو مسابقه دو میدانی رتبه داره؟
همه سکوت کردن خب یعنی نه😂
بعد خانم سوال پرسید کسی هست که مهارت های دیگه داشته باشه؟
من و ابیگل و جک و جورج و تیم دستامون رو بالا کردیم.
گلوری:من بجز دو میدانی در جودو و مهارت دارم ژیمناستیک هم کار میکنم🥰خانم گفت عالیه دیگه چیزی نیست؟گفتم نه😅فقط قصد کنفو هم دارم😂
ابیگل:من تو ژیمناستیک
جورج:دومیدانی و کنفو
تیم:جودو
جک:کنفو و جودو
بعد سه تا دیگه زنگ رو پشت سر هم گذاشتیم و همراه ابیگل رفتم دم در دیدم اریک دم در ماشین وایستادن داره یا تلفن ش صحبت میکنه😐یکم به اطرافم دقت کردم تمام دخترا سال بالایی داشتن میگفتن چقدر جذاب و خوش تیپه😐حالا فهمیدم چرا کوران از ماشین پیاده نمیشد😂از ابی خداحافظی کردم و رفتم پیش اریک،اریک تلفنش رو قطع کرد گفتم سلام گفت سلام الکیم و رحمته ال... و برکاته😂🤣دختری که نزدیک ما بود گفت وااااای چقدر در کنار جذابی با نمکههههههه😍😍گفتم اریک😑گفت اوضاع خرابه بپر بالا😂سوار شدم تو ماشین گفت یه خبر خوب خیلی خوشحال شدم گفتم چییییی گفت اینکه من آمدم دنبالت خبر خوبی نبود😕گفتم چرا اون خوب بود ولی فقط همین؟
اریک:نه گلم همون😐😂
گفت حالا که خوشحال شدی آفرین دیگه😂حرف خاصی ندارم گلوری:اریک جانم میدونی الان چه حسی دارم اریک؛نمیدونم تا کی باید بهت بگم خیر سرم غیب گو نیستم😂بعد هر دوتامون آروم خندیدیم(F.H:نمیدونم چرا نمیتونم درک کنم کجاش خنده داره🤔)گلوری:به مغزت فشار نیار خودم میگمت میخوام لهت کنم اریک:به سلامتی راستی دقت کردی دوساله که دیگه زیاد همو اذیت نمیکنیم گلوری:بنظرم همو زیاد اذیت نمیکردیم در دو ماه یه دست گلی به آب میدادیم اینکه زیاد نیست اریک:هوم اره دقت نکرده بودم راستی چرا دخترای مدرستون اینجوریم گلوری؛اره نمیدونم اگه قرار شد دوباره بیای دنبالم بی زحمت پیاده نشو😂اریک:چشم بانو بزززززرگ🤣
گلوری:اریک😳 اریک:چیه چرا اینجوری شدی😂گلوری:هیچی دو دقیقه فکر کردم گواهینامه نداری 😂آخه کوران تا دوسال پیش نداشت اریک:فوقشم نداشتم به این خوبی رانندگی میکنم گلوری:اره فکر خوبیه پس چرا راننده نشدی🤔رسیدیم دیدم ریک داره آماده حمله میشه کیفم رو جا گذاشتم فقط در ماشین رو باز کردم دوییدم😂از زبان اریک:خودش فهمید در رفت ولی مارش نداشتم انگار میخواستم دارش بزنم 😂 کیفش رو برداشتم و رفتم سمت خونه🙂
خب دوستان این پارت هم تموم گردید.تو پارت بعد میریم تو ۱۲ و ۱۵ سالگی.بالاخره داریم به قیمت های اصلی نزدیک میشییییمممممم😂
لطفا نظر یادتون نره ممنون🥰
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
ممنون دوستان🤗
چشم تست های همتونو میخونم😘
عالیه😘من بعد از داستان عشق نقابردار عاشق داستان توئم
عالی خیلی داستانت رو دوست دارم همه چیش رو لطفا ادامه بده❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالی🌸🌸🌸🌸
لطفا به داستان من هم سر بزن اگه خوشت اومد نظر بده((داستان ایزابلا)) اسمشه😘😘😘
خیلی قشنگ بود
منتظر تستات هستم 😊
تستای منم بخون😗
بزنی رو اسمم میری تو صفم😛😛