
خوب اینم پارت دو ✨
از زبان جیمین:از تخت خواب خودم بلند شدم.رفتم روشویی و دست و صورت خودمو شستم.رفتم حموم.هنوز فکرای دیروز از سرم بیرون نمی رفت.نمیدونم چرا ولی حس میکنم یه اتفاقی قراره بیوفته...ولی نمیدونم چه اتفاقی؟.... اومدم بیرون از حموم.لباسامو پوشیدم و رفتم صبحانه بخورم.بعد از صبحانه زنگ زدم به شوگا:#سلام.چطوری؟+علیک سلام.هییی بدک نیستم...#امروز ساعت چند میای شرکت؟+مگه منم قراره بیام؟#آره.خبر نداری؟+اوووف! حوصله ندارم ولم کن!#مگه داشتمت؟تو باید بیای!+مگه من مامانتم؟ها؟#.....😡.....+برو بابا!به یکی دیگه بگو!#یونگی.....+د.ر.د!😐#باشه.باشه برو به د.ر.ک ج.ه.ن.م+خوب فعلا از زبان جیمین:زیر لب یه ف.ش جانانه به شوگا دادمو سوار ماشین شدم رفتم شرکت.حداقل با اون کارایی که اونجا هست میتونم یکم خیلی خودمو جمع و جور کنم از بابت این فکرای بد
از زبان شوگا:بعد از اینکه جیمین قطع کرد،از رخت خواب پا شدم.از دیشب تاحالا فقط 2ساعت خوابیدم!چون اون همش فکر اون دختره مینهو تو ذهنم بود! اهههههههههههه!پاشدم رفتم صورتمو شستم و لباس پوشیدم و خواستم برم که(علامت شوگا+علامت خانم چان&)&آقا.کجا میرید؟+دارم میرم بیرون حال و هوام عوض شه &اما آقا.کلی کار داریم!کارای شرکت...انبار...و+گفتم که!حوصله ندارم &اما آقا....+نمیشنوی چی میگم؟😡نه نه نه!هرکاری بود کنسل کن!کارای خیلی ضروری رو بده به جیمین یا با خودم تماس بگیر!&چشم جناب.از زبان شوگا: اعصاب آدم و خورد میکنن!نمیذارن حتی نفس بکشیم.....!سوار ماشین شدم.حالا تنها جایی که میتونم آروم باشم،کنار ساحله!هم آرومه،هم قشنگه...کسی هم مزاحم نمیشه!🙂🍃 گاز ماشین و گرفتم و رفتم سمت ساحل.همون ساحلی که با جیمین توش آشنا شدیم.عهههههههه!چه روزای خوبی بود🥺🤍وارد ساحل شدم توی یه کافه نشستم.کافه آرومی بود.فقط دو سه تا پسر و دو تا دخترو صاحب کافه و دستیارش بودن...(چه دقیقه تعریف میکنی داداش😂✋🏻)
داشتم واسه خودم قهوه میخوردم که یهو اون اومد.....مینهو؟؟!!اون اینجا چیکار میکنه؟اومد سمتم(شوگا+مینهو©)©سلام شوگا.فک نمیکردم اینجا ببینمت!چه تصادفی 😊😉+سسسلام.آرهههه.عجب تصادفی 😆😅©خوب.اینجا چیکار میکنی؟+اومدم بیرون هوا بخورم.©آها.+تو اینجا چیکار میکنی؟©اینجا کافه داداشمه،هر از گاهی میام اینجا...+آها... ©میگما.بیا بریم بیرون بچرخیم.+منو تو؟©آره!+اومممم.خوب پس جیمین چه فکری میکنه؟©چیمین میدونه که منو تو قصد بدی نداریم.فقط مثه دوتا دوتا باهم گردش میکنیم😊+خوب باشه.ذهن شوگا:تا گفتم باشه دختره سریع دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشوند اینور اونور!یجوری انگار شوک بهم وارد شد!خیلی حالم خوب بود وقتی دست تو دستش بودم😉©خوب میگی اول کجا بریم؟+بریم هرجا تو بخوای! بازم ذهن شوگا 🤦🏻♀️😅:اون روز همراه دختره کل جاهای گردش گری کنار دریا رو گشتیم!😅سینما،قایق سواری،اسکوپ هم خوردیم. ©خیلی خوش گذشت مرسی همراه بودی❤️✨+ممنون لطف داری💜
ذهن شوگا: دختره رو رسوندن خونه.بعد رفتم خونه.دست و صورت خودمو شستم و رفتم غذا خوردم و مشغول تلویزیون نگاه کردن شدم.به ساعت نگا کردم.جاااااان!😳ساعت 11شبه؟!🙄بهتره برم بخوابم.و رفتم سمت دست شویی و مسواک زدم و اومدم رو تختم خودمو پرت کردم.به فکر جیمین بودم.آخه فک کنم دارم بهش خ.یا.ن.ت میکنم! بس کن شوگا!چرا آخه؟همچین فکری نکن!بعد چراغ و خاموش کردم و خوابیدم🙂
خوب خوب خوب دوستان 💜😂 این قسمت تموم شد، لطفاً مارو دنبال کنید😊🙏🏻فالو:فالو ناظر جان منتشر کن چیز بدی نداره😊♥️

سلام دوربین مدار بسته 😂♥️😅
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدیییییییییییییییی
قول میدم بعد بزارمش🍃
آره.توام همینطور نازنینم🤍🍃
آجی چرا پارت بعد رو نمیزاری؟🥲
آج من امتحان دارم میدم تیزهوشان...نمیشه این چند روز🙌🏻😄
آهان🙂موفق باشی❤️ اگ اینطور باشه پس برای ما از شنبه شروع میشه
عالیییی پارت بعد لطفا💙👌🥺
ممنون عاج💜🤍