10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Army_suga انتشار: 4 سال پیش 169 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام ارمی ها اینم از پارت سوم اگه بد شد شرمنده چون من سر کلاس پارت سوم رو نوشتم 😉😂 اگه میشه نظر بدید 😊😊😚
تا اینجا خوندید که رفتید تو اتاق جیمین تا بهش سر بزنید حالا گفتگوی شما و جیمین :
جیمین : ۱/ت !
شما : چی شده جیمین ؟ چیزی احتیاج داری ؟
خب چیزه ! امم.. مم...خب... باید بگم اگه میشه به جای گریمور مدیر برنامه ریزی هامون بشی !
با خودم گفتم نکنه !
نکنه که جیمین عاشق...🙂
نکنه جیمین عاشق من شده !!!!
وای خدا !
بهم این پیشنهاد رو داده تا بهش نزدیک تر باشم 😆😆
منم قبول کردم پایان گفتگوی شما و جیمین
از اتاق جیمین بیرون رفتم و رفتم پیش دکتر و دکتر بهم گفت میتونن مرخص بشن
من رفتم اتاق جیمین و گفتم : دکتر اجازه داد مرخص بشی !
میتونی بلند بشی ؟
جیمین : آره ولی خیلی پاهام درد میکنه !
من بلندش کردم بهش گفتم دستت رو بزار رو شونم !
جیمین هم گذاشت وقتی داشتیم سمت خروجی بیمارستان میرفتیم یهو چشمم به جیمین خورد و دیدم همینجوری داره منو نگاه میکنه یهو دلم تکون خورد و چشمام به چشم جیمین اتصالی کرد 😋😅😍😍 و آخر سر جیمین نگاهش رو برگردوند و موقعی که داشت نگاهش رو از من بر میداشت یه لبخند زیبایی زد و نگاهش رو از من برداشت واقعا لحظهی زیبایی بود و تا دم در بیمارستان رفتیم دیدم کوکی منتظر ما هست !
از دور بهش سلام کردم و دیدم داره میاد سمتمون اومد پیشمون و گفت : ممنون ۱/ت !
خیلی زحمت کشیدی !
راستی جیمین تو موقعی که بیهوش بودی ۱/ت پیشت وایساد تا بیدار بشی ! جیمین : ممنون ۱/ت واقعا خسته شدی!
ممنون
من : نه بابا کاری نکردم خجالتم ندید !
کوکی همینجوری شاهد نگاه های عاشقانهی ما بود 😂😂😂😂
قیافهی کوکی : 😏😖😮😰😹😹
قیافهی من : 😶😶😶
قیافهی جیمین : 😍😍😘
😂😂😂توصیف خوبی بود ؟😂😂😃
جیمین : میخوای تو هم بیا خونمون ؟!
من : نه زحمت میشه !
کوکی : نه بابا چه زحمتی بیا سوار شو !
من : باشه ممنون ☺🙂
رفتیم خونه و در خونه رو باز کردیم !
اول از همه وی بلند شد تا جیمین رو بقل کنه !
( مهربون من )
بعدشم شوگا ! چون دلش خییییلی مهربونه بچم 😢
همه با هم ازم تشکر کردن !
واقعا ذوق مرگ شدم !
بعد از چند روز : جیمین : من میرم بیرون !
کوکی : داری میای یه شیر موز هم بگیر بیار 😂
جیمین : باشه شکمو 😋😊
من : نه !
منظورم اینه که تو نرو !
( میترسیدم چیزیش بشه !)
جیمین : چرا ؟
من : آخه ! اممم.....خب ! چیزه ! امممم......ااا..مم تو نرو !
جیمین : چرا اونوقت ؟؟🤔
من : میشه یه لحظه بیای ؟ ( اینو به جیمین گفتم )
جیمین : باشه !
من : ممکنه چیزیت بشه برای همین تو بمون من میرم !
جیمین : باشه هر جور راحتی !
من: 😊
که دیدم....
جیمین دستش رو گذاشت اونور سرم !
دیگه نمیتونستم حرکت کنم !
پاهام انگار قفل شده !
نمیتونیتم تکون بخورم داشتم آب میشدم از خجالت
جیمین دستش و گذاشت و نزاشت جایی برم 😍😶
من : میشه برید کنار ؟
جیمین هیچی نگفت و نگام کرد !
قلبم رو هزار بود 😣😣😥
داشت نزدیک تر میشد ! که گفتم : لطفا برید کنار آقای پارک جیمین !!!
جیمین : 😍😍😏😏🙄
جیمین گفت : بفرمایید !
من : ممنون !
رفتم تو آسانسور و یه نفس راحت کشیدم
رفتم خرید کردم و برگشتم !
جیمین داشت نگام میکردم !
منم از خجالت قیافهام اینجوری شده بود : 😶😶😶
کوک : ممنون !😊
من : خواهش 😁😁
گفتم : من دیگه برم ! خدافظ همگی !
همه گفتن : خدافظ !
بعد دیدم جیمین اومد پیشم و گفت : میشه شمارتو بهم بدی ؟
من : چرا ؟
جیمین : بالاخره مریض هستم شاید چیزی ازت خواستم 😌😌😌
من : نوکر شما تشریف دارم ؟
جیمین : نه منظورم این نبود 😥😥😥
من : باشه بابا ! یاد داشت کن !
بعد نوشت !
گفتم : چی سیو کردی ؟
جیمین : نوشتم ۱/ت ! ( اسم شما )
من : آها باشه !
جیمین : فعلا بای ! ( این ماجرا داره که بعدا میفهمید )
رفتم بیرون و تو خونه دراز کشیدم !
با خودم گفتم : یعنی جیمین ممکنه عاشقم باشه ؟
همچنان من : نه بابا !
این چیزا دیگه چیه میگم آخه !
و بعد انقدر خسته بودم که خوابم برد !
بلند شدم و رفتم صبحونه بخورم که دیدم یکی زنگ خونه رو زد !
در رو باز کردم که دیدم جیمینِ !
گفتم : اِع ! جیمین ! اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین : میخواستم بگم امشب میام دنبالت بریم یه جایی !
من : چرا اونوقت ؟ برای چی باید بیام ؟
جیمین : تو بیا بهت میگم !
من : باشه ! چه ساعتی ؟
جیمین : ساعت ۷ !
من : باشه !
فعلا بای !
جیمین : بای !
رفتم تو و در رو بستم رفتم تو اتاقم و رو بالشم کلی جیغ زدم !
گفتم : یعنی چی میخواد بهم بگه ؟
دیدم ساعت شش و نیمه رفتم لباسام رو پوشیدم
لباسام یه هودی آبی بود با یه شلوار جذب مشکی موهامم بلوند بود و تهش قهوهای بود ( های لایت )
یه کتونی سفید هم پوشیدم و زدم بیرون !
دیدم یه ماشین اومد جلوم !
جیمین بود !
سوار شدم و گفت : سلام !
من : سلام !
بعد تو راه بودیم که گفت : میخوام یه چیزی رو بهت بگم !
بگم ؟
من : بگو خب !
جیمین : من دلم میخواد با من باشی !
من : چی ؟
جیمین : من دوستت دارم ۱/ت !
من خشکم زد !
گفتم : ماشینو نگه دار !
جیمین ماشینو نگه داشت و منم بلا فاصله از ماشین پیاده شدم و رفتم و دویدم !
جیمین : صبر کن ۱/ت !
همینجوری که داشتم میدوییدم که دیگه جایی رو ندیدم !
یکی دستش رو گذاشت رو چشمام !
داشتن منو میدزدیدن !
که دیدم صدای مشت اومد !
یکی داشت اون کسی که منو دزدیده بود رو میزد !
چون اون مرده رو دهنم دستمال بیهوشی گذاشته بود دیگه چیزی رو ندیدم و بیهوش شدم !
از زبان جیمین :
۱/ت ! ۱/ت !
بلند شو !
لطفا بیدار شو !
۱/ت رو گذاشتم تو ماشین و رفتم تو خونهی خودم !
از زبان من :
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق بودم !
سریع رفتم سمت در !
فکر کردم دزدیده شدم و اون الان منو زندانی کرده !
ولی دیدم خونهی جیمینِ !
جیمین در اتاق رو باز کرد و گفت : نترس بابا ! خونهی منه !
من : آها ! یه لحظه فک کردم منو دزدیدن !
جیمین : داشتن میدوزدیدن که من نزاشتم !🙂🙂
من : ممنون !
همچنان من : راستی ! تو زیر چشمت کبوده !
جیمین : مهم نیست ! خوب میشه !
جیمین دستش یه لیوان آب بود و اون یکی دستش یه قرص !
داد بهم و گفت : بیا بخور برات خوبه !
گرفتم از دستش رو خوردم بعد گفتم : ممنون ! 😊
بعد گفت : برو بخواب یکی دو ساعت دیگه بیدارت میکنم !
من : نه ممنون !
رفتم نشستم رو مبل و گفتم : غذا خوردی ؟
جیمین : نه هنوز !
من : خب من برات یه غذای ایرانی درست کنم ؟
جیمین : میتونی ؟ 😃
من : آره 😊
همچنان من : پس من میرم درست کنم !
رفتم که درست کنم و بالاخره تصمیم گرفتم که قیمه درست کنم
وقتی درست کردم جیمین گفت : وااااااای ! چه بوی خوبی میاد !
من : 😊😊😊
جیمین : ۱/ت !
من : بله ؟
جیمین یه کادو از بقل میز آورد و گذاشت رو میز و گفت : بازش کن !
تصور کادو : کادویی بود که جعبهای بود جعبهاش مخمل قرمز بود !
من بازش کردم و دیدم یه گردنبند خیلی خوشگل هست !
چشمام گرد شد و گفتم : این برای منه ؟
جیمین : آره !
همچنان جیمین : تو ایران همه مثل تو خوشگل هستن ؟ یا فقط تواینطوری هستی ؟
من : 😶😶☺
جیمین از جاش بلند شد و گردنبند و برداشت و رفت پشتم ، گردنبد و بست و بقلم کرد
جیمین گفت : میدونی من تو رو توی گوشیم چی سیو کردم ؟
من : نه نمیدونم !
جیمین : تو رو سیو کردم : عشق زیبام
من : ااااااممممم......
همچنان من : جیمین !
جیمین : جانم ؟
من : قول میدی کنارم بمونی ؟
جیمین : مگه میشه ترکت کنم ؟
من : 😊😊😍
جیمین : تو بهترین اتفاق زندگی منی !
بعد از جات بلند شدی و جیمین.....
بقیه در پارت بعد 😉
خب خب !
این پارت هم تموم شد !
ببخشید که این پارت یکم بد شد !
پارت بعد جبران میشه 😉😉
حالا این پارت خوب بود ؟
تو نظرات بگید 🤗😙😙😙
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
بچه ها !
توی پارت هفت این داستان میوفته که خیلی متفاوته !
پس اگه یکم این پارت ها حوصله سر بره یکم تحمل کنید ! چون از پارت شش به بعد کاملا داستان متفاوت میشه ❤❤❤
خوب بود...فقط اگه دقت کنی یه قسمتیش داره میگه که:((درب پاشین رو باز میکنه و میره تا اون اتفاقات میفته و خودشو توی خونه جیمین می بینه)).
بنظرم این قسمت یکم باید ا/ت در مقابل جیمین سرسخت تر باشه...درهر صورت قبلش جیمین بهش گفته بیا باهم باشیم.
و اون از ماشین رفته بیرون....و خب این یکم غیر منتظرست که بعدش انقدر سریع بخواد خودش بگه ترکم نمیکنی یا پیشم می مونی....
ولی درکل عاالی بود..ممنونم
ادامه بده. منتظریم💗😄
اون موقع داشت مثلا خودش رو لوس میکرد 😝😝
بخواتر همین اینجوری کردم
ممنون از نظرت ☺😙
من هنوز تو شک هستم
وای خدا جون 😍😍😍
وقتی می خوندم قلبم
امد تو دهنم داستانت
عالی بود حرف نداشت
بی صبرانه منتظر پارت
بعدیت هستم💜💜💋💋
عرررر من مامانمو میخوامممم😭😭😭عاااللیییی🤩😘😘😍😍🤩🤩
آفرین عالی بود حرفی ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍