

رفتم یه دوش گرفتم حاضر شدم با یونا جونگ کوک دعوت بودیم حاضر بودم همین ریاضی رو تا ساعت سه بخونم شبم برنامه نداشتیم ولی اونجا نمیرفتم(2 ساعت بعد)دوش گرفتم لباسمو پوشیدم تقریبا حاضر بودم یوننا اومد زنگ درو زد گفتم بیا تو کارت دارم اومد تو گفتم لباسم خوبه؟یونا: عالیه خیلی خوشگل شدی. (استایل ا/ت)

جونگ کوک اومد بالا خیلی جذاب شده بود محوش شده بودم.از زبون کوک: رفتم طبقه بالا زنگ خونه ا/ت اینا رو زدم در و باز کردن ا/ت خیلی کیوت شده بود. جفتمون به هم خیره شده بودیم که یهو یونا اومد گف: خو دیه بریم ماشین جلو در منتظره بریم ا/ت: آره بریم زود تر برسیم خونه آقای کیمچ... منظورم آقای کیم بود کوک: اممم چه خبره؟ یونا: هیچی مخش کپک زده بیاین بریم. (استایل یونا مال کوک رو اسلاید بعدی میزارم)

سوار ماشین شدیم بعد نیم ساعت رسیدیم خونشون رفتیم بالا چانیول درو باز کرد سلام گفتیم و رفتیم نشستیم رو مبل پدر و مارامون با هم صحبت میکردن نمیدونم چم بود حالم داشت توی اون جمع به هم میخورد کوک فهمید منو کشوند انور کوک: حالت خوبه؟ا/ت: آره فقط یه ذره گرممه کوکک: مطمئنی؟ا/ت:آره برگردیم خونه بهتر میشم تو برو بشین الان میام ککوک: باشه زود بیا از زبون ا/ت: یه آب به صوررتم زدم مهمونی بزرگی بود خیلی هم شلوغ خواستم برگردم که دیدم... (استایل کوک)
چانیول داره میاد به طرفم هی میرفتم عقب باز میومد جلو دیه خوردم به دیوار خیلی نزدیک شده بود نفساش به صورتم میخورد خیلی ترسیده بودم که یدفه کوک اومد چانیول رو زد اونور هیچی نگفت و دستمو گرفت و به یونا گف که باید برگردیم یونا: ولی مامان بابا الان که بر نمیگردن کوک: خو پس خودمون میریم.... مامان بابا اشکال نداره که ما برگردیم؟ بابا کوک: چرا چیشده مگ؟ کوک: آخه فردا امتحان داریم هیچی نخوندیم بابا کوک: خو باشه مامان ا/ت: ماشین جلو دره اینم سوییچ کوک: مرسی خاله
از زبون کوک: خیلی اعصبانیم نمیدونم چرا سفت دست ا/ت رو گرفتم داشتیم میرفتیم سمت ماشین ا/ت و یونا رفتن پشت نشستن ماشین رو روشن کردم (رسیدین خونه)ا/ت بدون خداحافظی رفت خونشون معلوم بود ناراحته یونا:چی بهش گفتی؟ کوک: هیچی بمولا یونا: برم لباسامو عوض کنم برم بالا کوک:باش از زبون یونا: لباسمو عوض کردمو لباس خواب پوشیدم و رفتم بالا زنگ درو زدم دیدم ا/ت داشت با قمقمه میزد تو سرش و میخندید یونا: ا/ت خوبی کوکی چیزی بهت گفته؟ ا/ت: نه من از کوک نارحت نیستم یونا: پس چی آها اون چانیول چیکارت کرده مگه؟
ا/ت: حد خودشو نمیدونه ولش کن فردا تو مدرسه حالیش میکنم یونا: اممم باشه ا/ت: به کوک بگو بیاد بالا منم میرم زنگ خونه جیمینو میزنم یه وقت کوک فک نکنه از اون ناراحتم یونا: باشه زنگ خونه جیمین رو زدم جیمین: سلام خوبی مهمونی چطور بود؟ ا/ت: افتضاح میایم خونه ما جیمین: باشه چیزی شده ا/ت؟ ا/ت: نه هیچی (انیسوووو ببخشید دیر گذاشتم یه مشکلی برام پیش اومده بود😞❤ از اون طرفم که دیگه خودتون میدونید درس و این جور چیزا الانم داشتم علوم میخونم🙄🙄لایک کامنت یادتون نره تا تهشم برید که ثبت شه🤗)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
#پارت ۶ میخواهیم😂
#خودم هم میخوام حدود چند روزی هست که تو بررسیه😫😑😑🙄
عالیییییییییییی
مرسی