سلام این پارت ۲ رمان دوری از عشق هست
پشمام ریخت خیلی یجوری بود یه دیقه جا خوردم سرم و آوردم بالا که دیدم ......
برادرم آرمین پاشدم گفتم :
_داری چیکار میکنی
+تو داری چیکار میکنی چیکار این خانم محترم دارید
یه لحظه جا خوردم اونم انگار وقتی منو دیده بود از بودن من تو هواپیما جا خورد گفتم _با کمال پرویی میگه با همسر من ریخته رو هم زندگی منو جهنم کرده عکساشم موجوده
+نشونم بدید اگه میشه
نشونش دادم سرشو آورد بالا یه نگاه به من کرد یه نگاه به اون افریته اونم انگار جا خورد بالاخره برادرم بود باید یه رگ غیرتی نشون میداد ولی چون تو پرواز بود نمیشد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالی پارت بعد لطفا لطفا
پارت بعد پارت بعد پارت بعد