....پارت ۳.........
وحشت زده شدم....
رفتم جلو دیدم یه نامست توش نوشته بود منتظر مرگ خودت باش فردا زنده نیستی وای نه حتما اون پسره چانمینه اون از بچگی از من و خانوادم بدش میومد رفتم بیرون دیدم همه جا میگن بی تی اس کنسرت داره آها می تونم برم کنسرت تا نتونه پیدام کنه یه بلیت کنسرت اون جلو ملو ها گرفتم
(فردا) صبح پاشدم و رفتم آماده شدم برا کنسرت با اینکه من بی تی اس رو نمیشناختم یه آرمی بمب گرفتم رفتیم داخل من به اعضا خیلی نزدیک بودم یه دفعه یه حوله پرت شد رو صورتم همه مردم حجوم آوردن بهم ولی اون حوله رو صورت من بود
گذاشتم تو جیبم رفتم به زور خودمو از لای جمعیت کشیدم بیرون خواستم برم اونجا که اون عضوا رفتن تو که یهو ۲ تا بادیگارد جلوم اومدن و نذاشتن برم تو اون حولرو انداختم رو صورتشون و گفتم به اینا بگو حوله های عرقیشونو نندازن رو ما ما که سطل آشغال نیستیم آشغالاتونو میریزین رومون اومدم برم که هفت نفر جلوم بودن من:میشه برین کنار؟ جین:خیر من:خب من میخوام رد شم جین:خب رد شو من:شماها راهمو بستید پرتشون کردم اونور و رد شدم
یهو یکی از پشت دهنمو بست و گفت بهت گفته بودم که قراره بمیری (از زبان جیمین) تعجب کرده بودم این همون دختره بود که دیروز.. یهو دیدم یه پسره یه پارچه کشید رو دهنش و می خواست ببرتش
رفتم جلو و گفتم هی چیکار با این خانوم محترم داری؟ گفت:به تو چه؟ اعصبانی شدم
به بادیگارد ها گفتم که اونو از اون دختر دور کنن دور کردند وای نه آرمیا همینجوری حجوم میاوردن نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم یه بوسه گذاشتم رو لبش که آرمیا متعجب نگاه می کردن
وای نکنه بچه ها دیده باشن؟ دکترا اومدن و اون رو بردن
خب پارت ۳ هم تموم شد کامنت بزارید بچه ها چون تعداد تست ها زیاده بعد از یک هفته تست بعدی میاد معذرت میخوام
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خیلی عالی بود فقط پارت دو کجاس؟
به استان های منم ری بزنید البته بد از منتشر شدنشون
دوستتون دارم
پارت ۲ تو همین کامنتاست
من و جیمین عاشق دیوونه پارت۲
یکمی خوابیدم بیدار شدم دیدم خیلی نزدیکیم و فقط ۱۰دیقه مونده تا برسیم
۱۰دیقه بعد
رسیدیم و وسایلامو برداشتم و به سمت مغازه ی چانمین رفتم از پشت حواسم بود که دیدم داره با ۱دختره کارای +۱۸ میکنهخیلی عصبانی شدمو صبر کردم تا دختره بره
۳دیقه بعد دختره رفت و من جلو رفتم
اون تا منو دید خیلی معمولی
~سلام دختر عمه
+حالا شدم دختر عمه؟اون دختره کی بود؟
~ببین دختر عمه اولا درست صبحت کن دوما اون دختره یکی بود که لیاقت زندگی با منو بیشتر داشت
+لیاقت زندگی با تو؟!
~بله لیاقت زندگی با من اون دختری که الان دیدی دوست دختر من بودو اون و من بیشتر به هم میآمدیم تا شما و من پس دیگه میتونید برید(نکته:اون از اول تورو دوست نداشته و چون ازت بدش میومده اینجوری کرده و تو اینو نمیدونستی
من و جیمین عاشق دیوونه پارت۱
(اینه)
امروز دیگه کارم تو کره تموم شده بودو میخواستم برگردم ایران و به چانمین یه سری بزنم و سوپرایزش کنم رفتم و برای فردا بلیت هواپیما گرفتم و رفتم خونه وسایلامو جم کردم و گرفتم خوابیدم
صبح
از خواب بیدار شدمو به ساعت نگاه کردم خب وقت داشتم رفتم و صبحونمو آماده کردم و خوردم وسایلامو برداشتم و سوار ماشینم شدم و به سمت فرودگاه رفتم به موقع رسیده بودم سوار هواپیما شدم و
ای بابا ینی همرو باید از اول بنویسم؟
ببخشید پس پارت اول و دوم چرا توی تستان نیست ؟
تو کامنتاست
لطفا به تست منم سر بزن یک رمان درباره بی تی اس که اتفاق های جالب ،خنده دار و البته غمگین که پایان خوشی داره در رمان می افته یک رمان دیگه هم پیشنهاد میکنم که از همه نظر عالیه این رمان هم درمورد بی تی اس اسمش(اعجوبه های عاشق)واقعا قشنگه 😘👌حتما به این رمان سر بزنید
هر موقع منتشر شد حتما سر میزنم