
از زبان مرینت:بیدار شدم دیدم ماری هم بیداره پرید بغلم گفت:آبجی صبح بخیر💓بغلش کردم گفتم:صبح تو هم بخیر عزیز خواهر☺️ گفت:آبجی دیشب خواب بدی دیدم🥺 گفتم:چه خوابی دیدی خواهر خوشگلم؟گفت:خواب دیدم تو رو دوزد برده😢 بد ترین چیز برام اینه که تو رو از دست بدم😢😢گفتم: من هیچ وقت تنهات نمی زارم😇 رفتیم پایین سلام گفتیم، سر میز نشستیم بابا گفت:بچه ها شما باید برید پاریس مرینت تو اونجا میری دانشگاه و ماری تو هم اونجا میری مدرسه دوست من گابریل آگراست یک طراح میخواد و از اونجایی که مرینت طراحیش خوبه میرید و من و مادر تون میریم استرالیا🙃 گفتیم:اما........گفت:اما نداریم باشه،گفتیم:چشم،قرار بود شب بریم🥺با ماری رفتیم وسایل رو جمع کردیم💓
شب:از زبان مرینت:رفتیم سوار هواپیما شخصی شدیم🙃با ماری خوابیدیم، دیدم ماری داره تو خواب حرف میزنه میگفت:آبجی آبجی مرینت،گفتم:ماری ماری آبجی جونم من اینجا عزیزم پاشو داری خواب میبینی عزیزم پاشو💞بیدار شد بغلش کردم گفتم:عزیزم من اینجام💕گفت:آبجی من چرا هی خواب میبینم دوزد تو رو برده😭😭 گفتم:هیس عزیزم ببین منو،نگاهم کرد گفتم:ما الان باهم هستیم و همیشه میمونیم خب الان هم بهت قول میدم همیشه پیشت باشم😘 گفت:قول گفتم: قول انگشتی،بهش قول انگشتی دادم💞
ماری گفت: آبجی خواب از سرم پرید میشه یکم بازی کنیم؟گفتم:ماری ما بچه کوچولوییم؟ گفت:جرعت و حقیقت بچه گونه هست؟ گفتم: باشه عزیزم😘 یک بطری پلاستیکی برداشتیم چرخواندیم ماری باید میپرسید🤐گفت:خب خب خب😌😌 گفتم: حقیقت ،بگو عزیزم😘 گفت:ع.ا.ش.ق شدی؟گفتم:بچه بودیم یعنی من۶ سالم بود تو۴سالت بود پاریس بودیم ع.ا.ش.ق یک پسر شدم اگر گفتی کی؟گفت:نمیدونم😶 گفتم: میریم پیشه آقای آگراست خب پسرش آدرین آگراست،ع.ا.ش.ق اون شدم اونم منو دوست داشت ولی من باز نمی تونستم بهش بگم🥲گفت: هنوز هم دوستش داری؟گفتم:آره ولی عمران بهش بگم و اصلا معلوم نیست منو یادش هست یا نه😞 گفت:آبجی ناراحت نشو مگه نمیگی ع.ا.ش.ق.ت بود؟گفتم:آره گفت:خب اونم حتما ع.ا.ش.ق.ت مونده اینجا اتاق بازی داره وقتی داشتیم میرسید یک لباس خوشگل بر دار بپوش که آدرین،آقای آگراست،خانم امیلی آگراست و خواهر آدرین کلارا میان استقبال ما💖 گفتم: باشه عزیزم بیا الان بخوابیم💞 گفت:باشه آجی جلوم😁 گفتم:خواهر لوس خودمی💖

(5ساعت بعد💖):از زبان مرینت:مهمان دار اومد گفت:خانم ها ۲۰دقیقه دیگه میرسیم مقصد💕 گفتم: ممنون عزیزم💓ماری جونم بیدار شو💖گفت:چیشده رسیدیم گفتم:آره،۲۰دقیقه دیگه میرسیم💙💙💙گفت:پاشو پاشو برو قرار دل آدرین خان آگراست رو ببری بدو بدو، و حلم داد تو اتاق😶😶 منم یک لباس خوشگل بپوشیدم«عکس اسلاید لباس مرینت»ماری گفت:مرینت 😶 گفتم:خوب نیست؟گفت:آبجی عالی شدی من الان دارم ی پرنسس میبینم😍😍 گفتم:مری عزیزم مو هان رو باز میزارم💞تو هم آماده شو خوشگلم💙 گفت:باشه عزیزم💓

«عکس اسلاید لباس ماری»از هواپیما فرود اومد رفتیم پایین💓از زبان آدرین: مرینت و ماری اومدن،واییی مرینت چقدر فرق کرده خوشگل تر شده،ناز تر شده😍😍رفتم پیش شون دست مرینت و گرفتم ب.و.س کردم گفتم:سلام بانو مرینت هم بازی بچگی😘گفت: سلام آقای آدرین بچه بودیم هم اینطوری من رو صدا میکردید🤭 گفتم: بله بانو مرینت😊دست ماری رو هم گرفتم ب.و.س کردم گفتم:سلام خانم ماری😊 گفت:سلام آقای آدرین آگراست😊 گفتم: متاسفانه مامان و بابا ی من کار داشتن و نتونستن خدمتون برسن مرینت گفت:ایراد نداره آقای...... گفتم:میشه با هم رسمی صحبت نکنیم مثل بچگی مون😄 گفت: باشه😊
بابای 💓
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای عالب
عالی هر چقدر بگم کمه💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
امممممم متوسط بود 👌 برم ادامه
عاولی بید آجو❤❤❤❤👑
عالیییییی بود اجی قشنگم
مرسی عزیزم 😍💓
عالی نبود😒
محشر بود🤗🤩😏
😍😍😍😍😍💖💖💖💖💖💖
پارت بعد درحال بررسی هست
پارت بعد رو بزار
تو عالی هستی
خیلی خوب بود