رفقا سلام این داستان بر عکس خم طنزه و هم فلانه.. باحاله خودم خیلی دوسش دارم
گری به (خواستم اسمش یه چی دیگه باشه ولی تصوراتم نمیزاره )ساعتش نگاه کرد با بی حوصلگی روی میزش ضرب گرفته بود در خورد ایکو لیوان شربت رو گذاشت رو میز
گری گفت : کاتسوروو
(روح ویلا)
کاتسورو :بله چیشده
گری :کاتسورووو کاتسوروو کاتسوروووو
کاتسورو :هااا
گری:لونکو
کاتسورو :خب
گری:گفت برم دنبال خواهرش
لحطه ی جداشدن لونکو {گرییییییی مراقب خواهرمباشش برو دنبالش}
کاتسورو:ساعت چنده
گری:هی کاتسورو الان وقت شوخی نیست
کاتسورو دو دستی موهایش رو از جا کند (روحه دیگه😁)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)