
سلام دوستای گل اینم پارت ۱۴ تقدیم شما با کامنتهاتون حمایتم کنین ممنوننننم🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
احتمال زنده موندنش هم هست مثلا احتمالی مثل ۴۰ به ۶۰(خودتو نکشی دکتر😐😐..وجدان:سارا خواهشا دهان را ببند وسط این موقعیت هیجانی)(ادرین #مارتین÷دکتر£)#یعنی چی؟؟؟؟£اقای اگراست بهتون گفتم که عصب های کمرشون ضربه شدیدی خورده این عصب های اسیب دیده اگر کاری انجام نشه به مغز خطور میکنه و خانم ملانیو....متاسفم ولی میگم ۴۰% شانس وجود داره....÷هرکاری میکنیم تا مرینت دوباره همون مرینت خودمون بشه مگه نه ادرین؟؟؟؟تو گفتی د.و.س.ت.ش داری پس باید پای سختی های ع.ش.ق هم وایستی...#با حالت بغص و امید::معلومه که وایمیستم براش هر کاری میکنم.... £بله امیدوار باشید به نیمه پر لیوان نگاه کنین(پاشو برو کارتو کن...دکتر:این طرز حرف زدن با یه دکتره😡...سارا:با تو یکی اره 😐).....بعد میرا با اون دختره لونا اومدن(اگه مارتین بفهمه به لونا گفتی دختره دمار از روزگارت درمیاره...#مدیسنده خوب و عزیز و خوشمل تو که به مارتین نمیگی....سارا::باید فکر کنم شرط و شروط بزارم...#اصلا برو بگو چه پرروعه😒)و شروع کردن به گریه کردن...ولی وقتی صحبت های مارو شنیدند اروم شدند یه دفعه نادیا شاماک اینده(الیا رو میگه😁)اومد به همراه نینو و کل بیمارستان رو گذاشتن رو سرشون.....
بعد مارتین یه ذره باهاشون حرف زد و اونا هم قضیه رو گرفتن....وقت ملاقات شد من میخواستم اخری برم تا بتونم بیشتر با مرینت صحبت کنم...اول الیا و نینو رفتن و بعد هم لونا و مارتین و میرا رفتن....نوبت من شد....رفتم داخل و کنار تخت مرینت نشستم و شروع به صحبت کردن کردم:::......
(دوستان الان در خواب مرینتیم)از زبان سوم شخص با صدای اروم و ملایم:مرینت عزیزم...برگشتم سمت صدا(مرینت* سوم شخص اول@سوم شخص دوم&)*با یه خانم چشم ابی و موهای یخی روبه رو شدم انگار مارتین با ورژن دختر بود خیلی قشنگ بود...پرسیدم:شما؟؟؟@حق داری عزیزم مادرت رو یادت نیاد*مامانننن؟؟؟؟&بله مامان...*شما؟؟؟..&مادر م.ع.ش.ق.ه.ا.ت...*مامان ادریننننننن؟؟؟؟؟(فکرشو بکن یه دفعه مادر ش.و.ه.ر.ت.و ببینی😁😅مرینت:ببند😐😒)دویدم سمتشون و بغلشون کردم...اول مامانم رو بعد مامان ادرین رو گفتم میدونین ادرین چقدر ناراحته چرا از پیشش رفتین؟؟؟&من رفتم ولی تو هستی...*وقتی من اینجام یعنی منم مردم دیگه..ولی تو دلم خیلی خیلی دلم برای بچه ها تنگ شده بود نمیدونستم پاریس اینطوری میخواد به پیشوازم بیاد با مرگم😢😔😔😔...&اگر توهم بیای ادرین دیگه هیچ کسی رو برای امید دادن بهش نداره....&بعد از اینکه با مامان ادرین حرف زدم رفتم پیش مامانم..*مامان شما چرا رفتین؟؟؟...@سرنوشته مرینت....*مامان بابا چرا پیش شما نیست....@مرینت سعی کن باباتو پیدا کنی بابات هنوز زندست و همش به فکرتونه.......بعد از اینکه اینو گفت داشتم ازشون دورتر میشدم هی دوییدم اما نتونستم اخرش مامان ادرین گفت:مرینت مواظب ادرین باش اون به ع.ش.ق و م.ح.ب.ت تو نیاز داره و واقعا د.و.س.ت.ت. داره...مامانم هم گفت:مرینت مواظب خوار و برادرت باش و سعی کن باباتو پیدا کنی سعی کن دخترم و بعد محو شدن با یه جیغ بلند از خواب پریدم....😲😖😖
از زبان ادرین وقتی داشت با مرینت حرف میزد:::مرینت نمیدونم چی بگم...تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که بگم متاسفم...مرینت نمیدونم چرا متوجه نشدم کسی که د.و.س.ت.ش داشتم تو بودی نمیدونم چرا نفهمیدم که بانوی من که زیر نقاب بود تو بودی باعث شدم اذیت بشی...میدونی خیلی جالبه....ماجرامون رو میگم...هردو همو د.و.س.ت داشتیم ولی نمیدونستیم شخصیت دوممون رو نمیشناختیم...حق با تو بود هویت همو نمیفهمیدیم بهتر بود...ولی الان که که من فهمیدم تو کی هستی تو هم باید بفهمی من کی هستم...میخوام جبران کنم...لطفا بهم یه فرصت بده تا یه گربه خوب برای کفشدوز بانو باشم(منظورش اینه که بیدار شو😢😭بچم بمیرم)خواستم پاشم و برم میخواستم هویتمو موقعی که بیداره بفهمه...ولی یه دفعه با صدای جیغ برگشتم به سمت مرینت..عرق کرده بود نمیدونم انگار کابوس دیده بود 😕
رفتم کنار مرینت نشستم...هنوز تو شوک بود گفتم حالت خوبه؟؟؟؟(#ادرین....*مرینت)*واییی ادرین کنارم بود پرسید حالم خوبه یا نه؟...نمیدونم انگار دوباره یه حسایی بهش داشتم..دوباره لکنت گرفتم با لکنت گفتم:ااا...ررهه خوب...م پپ..ممنو..یعنی ممنون..#خندم گرفته بود چرا اینطوری حرف میزنه...بهش گفتم مرینت باید یه چیزی بهت بگم...*چچییی؟؟؟...#از اونجایی که من رازتو فهمیدم میخوام توهم بفهمی...*تا خواستم حرف بزنم گفت پلگ پنجه ها بیرون!!!!!.....*ببباااووورممم نمیشهههههه!!!!
*تو گربه بودی درسته؟؟؟ولییی چررااا توووو؟؟؟(دوستان الان شوکه شده حسش یادش رفته)))تازه داشتم دور و برمو میشناختم تازه داشتم ع.ش.ق رو برای خودم از بین میبردم اما دوباره همه چی شروع شده...برای چی بهم گفتی؟؟؟تو که دوستم نداریی هر کسی رو غیراز من دوست داری ولی من دوست داشتم و هنوزم دارم....ولی نمیخوام که دوباره ضربه بخورم راستش بعد از اتفاق هایی که افتاده برام اعتماد کردن سخته حتی به بهترین کسایی که داشتمشون😔😔😔😔😔😔😔😔😔
#یعنی چی؟؟فکر میکنه دوسش ندارم بالاخره فهمیدم فرشته پشت اون نقاب کیه به راحتی ازش نمیگذرم رفتم سمتش و گفتم:مرینت میدونی من د.و.س.ت.ت دارم اما نمیدونستم کی بودی من لیدی باگ رو دوست داشتم شخصیت دومت و تو شخصیت اول من رو دوست داشتی...در واقع هردو کسایی بودیم که ع.ا.ش.ق هم بودیم اما همو نمیشناختیم من دوست دارم بهت قول دادم دوست بشم ولی ع.ا.ش.ق نشم به قولم عمل کردم و الان میخوام ع.ش.ق.م رو بهت ثابت کنم فاصله کمی بین صورت هامون بود....
گفتم::ع.ا.ش.ق.ت.م و ل.ب.ه.ا.ش. رو ب.و.س.ی.د.م....باورم نمیشه بالاخره بهش رسیدم...اونم همراهی کرد...چند ثانیه تو همون حالت بودیم که یهوووووووو(میخوام به سبک کرم ریزی بنویسم...در اسلاید بعد به این سبک اشاره میکنیم😅😁😜)
توضیح سبک کرم ریزی(به قولم عمل کردم😛😜)در این سبک نویسنده حس کرم ریزی به دستان و مغزش خطور میکند و در لحظات هیجانی داستان ان را با کلماتی مثل یهووووو یه دفعه و.... به پایان می رساند و خوانندگان داستان را دق میدهد و در عین حال بعضی از این کرم ریزی ها مدت زمان کوتاهی دارند و خواننده بعد از یک سکته قلبی دوباره سالم می ماند....ولی بعضی کرم ریزی ها به طول می انجامد و خواننده(سوءتفاهم نشه)دق میکند...حتی مشاهده شده که بعضی از کاربران و خوانندگان از ان دنیا به نویسنده می گویند(از این دنیا داستانت را میخوانیم خواهشا پارت بعد را بزار و انواع مختلف استفاده میکنند)👉توضیح سبک جدیدی به نام کرم ریزی منبع:سارا نیوز😁😆😅...نکته::::بعضی از نویسندگان یهوووو ها را طوری مینویسند که من هم دق میکنم اما ۷ تا جون دارم باز زنده میمونم...تنها کسی که یهوووو ها را هیجان انگیز نمینویسد و در عین حال ضایع هم مینویسد من هستم....امیدوارم اشنایی کامل را از این سبک دریافت کرده باشید😁😁😁😁😁با تشکر...
خوب دوستان اسلاید قبل رو گذاشتم هم با یک سبک جدید اشنا شین هم یه لبخند کوچولو هم وه شده رو لبتون بیارم امیدوارم خوشتون اومده باشه از داستان.....انچه خواهید دید:مرینتتتتتتتتت!!!!.....مارتیننننن لونااااا دستم بهتون برسه فقططططط....بالاخره رسید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سارا همون طور که از اسم داستان پیداست یه خاطر ما برگرد😐
سلام اجی سارا پارت جدید منتشر شدش بخونشگلم❤😍
شنیدم نمخای ادامه بدی چرا گلم😢😭💔
سلام عسلم بالاخره اومد؟🙂
اره اجی نمیخوام ادامه بدم☺
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی
یییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بود عزیز دلم 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
آخه الان ۱ ماه گذشته هنوز پارت بعد را نزاشتیییییییی
عزیزم داستانت خیلیییییییی عالیه
من هر روز سر میزنم ببینم پارت بعد را گزاشتی یا نه
ولی میبینم نزاشتی😭😭😭
آخه چرااااااااا
چراااااا با روح و روان ما بازی میکنی؟؟؟؟
سلام دوستان من زهرا ام دوسته سارا
سارا بهم گفت که به شماها بگم که دلش برای همتون تنگ شده به خصوص(زهرا محشر ستایش سارا عسل) و گفت بگم که دیگه داستانشو ادامه نمیده و چون طاقت نرو های شمارو نداشت گفت که من بهتون بگم و اینکه اگه خواستید باهاش حرف بزنین بیاد توی ویسگون توی پیجش باهاش حرف بزنین و فقط میاد توی تستچی داستاناتون رو میخونه و بهتون نظر و روحیه میده
از طرف:زهرا دوسته سارا
واقعا 😞😭😭😭
هر کی نیاد من یکی میام
ازت خواهش میکنم اگه پیامم رو دیدی جواب بدهذ
کدوم سارا هست؟ به چه اسمی ثبت نام کرده؟
ای وای 🥺خیلی بد شید کههه
سارا جونم بعدی کو؟
ببین عدم تایید نه خورده؟
سلام من زهرا ام دوسته سارا طغیانی
پیجه ویسگونش armlink87
هستش بهم گفت بهت بگم
بعدی رو نمیزاری دو هفته شده😕💔
بچه ها ببخشید یک سوال شماها اگه یک نفر از روی تستتون کپی کنه چیکار میکنید؟ من یه تست گذاشتم به اسم سمبل و نماد ماه های تولد ولی یک نفر دقیقا مثل همون رو کپی کرده.
کسی میدونه باید چیکار کنم؟
نه عزیزم این چه حرفیه
😍