ممنونم از حمایتتون
تهیونگ منو بغل کرده بود و همینجوری داشت میدوید تا برسه به بیمارستان 💗وقتی رسید سریع گفت دکتر کجاس یک نفر تیر خورده تورو خدا به دادش برسید.(داشت بلند میگفت و بقز کرده بود)یک مرد به اسم جو اومد گفت:من دکتر جو هستم بزاریدش رو این تخت تا ببرمش تو اتاق مخصوص تازخمش رو بررسی کنم . منو گذاشت رو تخت و داشت دکتر منو میبرد تو اتاق البته من بی هوش بودم.دکتر داشت معاینه میکرد منو بعد به بقیه گفت باید همین الان عمل بشه چون ممکنه بمیره بجنبید ببریدش تو اتاق عمل تا بقیه فهمیدن تهیونگ ناراحت شد داشت با صدای بلند میگفت چرا چرا اخههه چرا من اون زمان تنهاش گذاشتم.بعد گریش گرفت نامجون اومد تهیونگ رو بغل کرد و گفت:گریه نکن همه چی درست میشه.بعد از یک ساعت عملم تمام شد دکتر گفت باید یک ساعت استراحت کنه.بعد از یک ساعت به هوش اومدم تا چشمام رو باز کردم پرستار جلوی چشمم بود گفتم:من کجام؟ پرستار:اینجا بیمارستان هست تو بی هوش شده بودی اومدیم عمل کردیم شما رو الان بهتری.گفتم:تهیونگ تهیونگ کجاست؟ پرستار:آقای تهیونگ بیرونن وایسید برم بهشون بگم که بیان پیشتون.تهیونگ سریع اومد تو دستمو گرفت گفت:خوبی حالت خوبه؟ گفتم:اره بهترم بعد گفت:چیشد کی بهت شلیک کرد بگو تا با دستای خودم خفش کنم.گفتم:نه دوست ندارم به اون فرد اسیبی برسه گفت:مگه کی بود؟ گفتم:داداشم بود مایک گفت:وا مگه میشه داداشت بهت شلیک کنه مثلا خواهرشی گفتم:وایسا برات همه چی رو تعریف کنم خب.........
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
منتظر پارت بعدم🥺🥺🥺🥺🥺
خیلی خوب بووود🤩💜
عالی بود و محشر
منتظر پارت بعدم🥰😊
عالیه حرف نداره❤️خیلی قشنگه لطفا زودتر پارت بعدی رو بذار 🙏🙏😭
مثل همیشه عالیی😍
عالی بود منتظر پارت بعدی هستم
💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍
خیلی خوشگل بود
قشنگ نوشتی🙂
فقط دختره مگه تیر نخورده بود!چجوری انقدر سریع مرخص شد.🙂
مثلا بهتر بود مینوشتی یک هفته بعد یا دو سه روز بعد اینجوری بهتر بود🙂
ولی بازم قشنگ نوشتی افرین🙂
به داستان منم یک سر بزن و نظرت رو بگو🙂