12 اسلاید صحیح/غلط توسط: ladyuni🦄2 انتشار: 3 سال پیش 33 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلللاامم اول از همه خواستم بگم من همون lady uni هستم اینجا هی نیاین به من بگین از اون کپی کردم چون من در واقع همونمم😂
مدرک: اولین آجیم آرزو
اولین کسی هستم که رسم یک کامنت بده بیست تا بگیر رو اختراع کردم😂
و همچنین نازنین زیر همه ی تستام کامنت میده
اولین آجیمم آجی آرزو بود
خیلی نمکم و توی بحث کم نمیارم🤣
رازی شدین؟؟😂🤣🤣 از این ایموجی هم😂😂 خیلی زیاد استفاده میکنم
چهار تا تست خیلی کمه پس به خاطر طرفدارای رمانم اینجا داستانمو ادامه میدم »» و آدرین یک لباس دلبر پوشید.. لباسش عکس اسلاید((انصافا این بشر خیلی کراشهه😂))
نگااا چقدر این بشر کیوتهههه ((جهت کرم ریختن به یکی از کراشای زویی😂 غش کردی؟؟🤣🤣😂))
خب و اونا رفتن سر اولین قرارشون..
حالا ده سال بعد…((جهت کخ داشتن و رمز آلود بودن داستان یه پرش خیلی بلند به جلو🤣😂))
آدرین:مرینت!!! من دیگه نمیکشم… چند بار بهت بگم انقدر رو من فشار نیار!!!! من کار دارم کار دارم کار دارم!!!!((اینا رو داره با داد میگه)) مرینت:ولی..ولی.. آدرین:ولی نداره!!! بهت گفتم که نمیتونم !!!!!!! مرینت: اینطوری نکن خواه..(آدری حرفشو قطع میکنه) آدرین: ساکتتت!!!!! ساکت باشش!!!! من این رابطه رو قطع میکنم !!! شنیدیی!!!! باهات کات میکنم مرینت!!!! کات…!!!
میدونم دلتون میخواد منو جر بدین😂😂)) آدرین:گٌ.،م شووووو از خونه ی من برو بیرووونننن!!!!!((اینو اونقدر بلند گفت که قلب مرینت خورد شد! مثل تیکه های شیشه ای که راه درمون هم نداره! و بلند تر و خشمگین تر از قبل گفت: نمیری!!! خودم میرم!!!!
در خانه ای ناشناس….
فیلیکس به خونه رسید… و لباسی که پوشیده بود رو در آورد((منحرفان محترم زیرش پیرهن داره😂))… لایلا در حالی که متوجه فیلیکس شده بود گفت: اوه عزیزم! اومدی؟ چطور پیشرفت؟ فیلیکس: دیگه همه چی تموم شد! زندگیش بر باد رفت! همونطور که قول داده بودم.. زندگیشو جهنم میکنم! لایلا:تفلک دختره ی نادون! دلم براش میسوزه! ای کاش میتونستم ببینمتون!
فیلیکس:حالا دیگه چه اهمیتی داره؟ زندگیشون دیگه تمومه! با اون چیزایی که من گفتم اگه آدرینم به پاش بیوفته مرینت تو اون خونه نمیمونه! لایلا:از قدیم گفتن اگه میخوای کسی رو نابود کنی آبروش رو نابود کن! فیلیکس:دقیقا! اون عشق زندگیم رو ازم گرفت! من نتونستم به اون برسم! اما به تو رسیدم.. و خوشحالم!
در عمارت آگراست…
آدرین در رو با ذوق و شوق باز کرد و به گوشه ی خونه پناه برد...خونه ساکت بود و آدرین احتمال میداد که مرینت تو اتاقش باشه...آدرین کوکی دستش بود! از همونایی که مرینت دوست داشت! این یه هدیه واسه دختری که از صمیم قلب دوستش داره و واسش هر کاری میکنه! بدون اینکه لباس هاش رو عوض کنم به سمت سالن میره و کوکی هارو روی میز میذاره که با یه کاغذ مواجه میشه! که روش نوشته-برای کسی که دوستش دارم.. آدرین💕
با تعجب به کاغذ خیره میشه و از کنار کوکه های روی میز رد میشه و کاغذ رو بر میداره...یعتی مرینت از خونه رفته بود؟؟ دلیلش چیه؟؟ نکنه این یه سورپرایزه...امروز مناسبتیه؟؟((واقعا تو این شرایط انتظار سوپرایز داری!؟؟؟😐😐))
بازش میکنه و متوجه اشک های خشک شدهه ی مرینت روی کاغذ میشه...قلبش تند تر از قبل میزنه و با دلهره شروع به خوندن میکنه...
«سلام آدرین...سلام خوشگلم...سلام پسری که وقتی اولین بار دیدمت عاشقت شدم...آدرین نمیدونی چقدر دوست دارم که! یه دنیا چیه، انقدر دوست دارم که اصلا فکرشم نمیکنی! اما تو چی...تو دوستم داری؟ این حرفت تو گوشم میپیچه که گفتی "ازت بدم میاد!" ... اما خب میدونی اصلا اشکالی نداره...تو دوستم نداری اما من دارم❤با تموم وجودم! تو کل دنیامی! کلش! کل قلب من تقدیم به تو❤اما آدرین...یادته که ما کلی آرزو داشتیم...کلی رویا! یادته میخواستیم یه همستر بخریم؟ تازشم قرار بود تمام عکسای دونفریمونو چاپ کنیمو بزنیم به دیوار! با کللللی ریسه نوری! و وقتی که باهم خوابیدیم بهشون نگاه کنیم! هعی...منتظر چه لحطاتی بودم با تو...سرنوشته دیگه...اشتباهی کنار هم قرار گرفتیم...فقط اینو بدون که درسته که دوستم نداری...اما من با تمام وجودم دوستت خواهم داشت...آدرین❤،
مرینت »
((عرررر😭 چه غمناک😂 خودم شکوفه زدم به داستان بعد دارم گریه میکنم🤣😂😂))
کاغذ رو با فشار تو دستش مچاله کرد و اونطرف انداخت و سرش رو بین دوتا دست هاش گذاشت!! دلیل این کار ها چیه؟!؟!!یعنی چی؟!!
ضربان قلبش تند تند میزد...نمیتونست تحمل کنه!!! سریع به سمت آشپزخونه رفت و گفت:مرینت؟!!!
کسی نبود...به سمت اتاق رفت و گفت:مرینت؟!؟!؟!
اونجائم نبود...به سمت اتاق مرینت رفت! در رو باز کرد و داد زد-مرینت!!! مرینتتتت!!! عزیزم خواهش میکنم کجایی مرینتم خواهش میکنم کجاییی؟!!!
به دوروور نگاه کرد که...
مرینت:لطفا برو آدرین...((آره..همون بهتر الان بری😂😂 و گرنه دیدی هوس کردم به کشتنت دادم🤣))
آدرین به همون سمتی که صدا اومد رفت و متوجه مرینت که گوشه ی اتاق زانو هاش رو بغل کرده بود شد!!! با تعجب گفت:م...مر
سریع به سمتش هجوم برد و محکم بغلش کرد! با تمام وجودش...سرش رو روی سر مرینت گذاشت و درحالی که اشک تو چشماش جمع بودگفت:ای...این حرفا چی بود دیگه؟ چی شده که انقدر باعث ناراحتیت شد؟! من که کاری نکردم...
مرینت با صدایی که غم و خشم مخلوط بودم گفت:خودت گفتی از هم جدا شیم، جودت میخواستی منو بزنی، همین امروز صبح، خودت!
از حرفاش تعجب کرد! این حرفا دیگه چی بودن؟!چ...چی میگی؟ م...ن که حرفی نزدم! من که امروز نیومدم خونه!
((بدبخت از همه جا بی خبره😂😂))
مرینت:"بیا با هم کات کنیم" تو اینو گفتی!
مرینت دستش رو به سمت دست آدرین برد و از دور گردنش بیرون اورد و با گریه ادامه داد:خودت...گفتی!
آدرین:منو نترسون مرینت من همچین حرفی نزدم! خواهش میکنم تو چت شده؟!
مرینت:حقیقت بر...برات عجیبه؟
آدرین:من هیچو...
چند جمله تو ذهن ادرین اکو شد!”عش.قم رو به باد دادی ! مرینت مال من بود آدرین! با اینکه کاری نکردی اما باعث و بانیش تویی! حالا میخوای با اون دختره ازدواج کنی؟ دارم برات! زندگیتونو جهنم میکنم!»
سریع به خودش اومد و تو چشمای مرینت که بهش نگاه میکرد نگاه کرد...با لکنت گفت:ف...فلیکس!((بعله😂 این خنگول مث که بزرگ شده یکم مغزش بزرگتر شده🤣😂)) راستی یکی از سوالای بالا رو بپرسین راستشو میگم
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
چه کیوته بیشور کرم که نه ولی دلم ظعف رفت (عکس با کیفیت بهتر)
یه سوال دیگه هم دارم اون داستان اول که نوشته بودید رو ادامه نمیدین؟؟
خیلی طرفدار نداشت...
پس نچ!
من یه سوال دارم از شمای عزیز
الان تو اون اکانت ادامه نمیدی؟؟
بعضی اوقات این بعضی وقتا اون...
بستگی داره تست کم بیارم یا نیارم😂
عالی❤❤
حست به من چیه😅😂راستشو بگو😎
ج چ:هر وقت یکی مسخرت کرد مثلا گفت خنگول تو بگو اینو میدونم یکم از نداشته هات بگو😎😂این خیلی مخربه😐👏
خب حسم….
تو واقعا خیلی محشری! البته اگه یه نمه مهربون تر باشی و اون شیر درونت رو یکم کنترل کنی بهتر میشه😂
این مسخره کردن رو از تست حاضر جوابی خوندی😂
دقیقا😂👌
ممنون🙂😄❤
اون که حله😉
عزیزان من از همینجا اعلام میکنم این همون منم😂 از روی من کپی نکرده همون منه😂