زندگی عادی توی قلعه اسلندرمن

امروز مثل هر روزه بیدار میشیم از فضای سرد و ساکت اتاق خارج میشیم و وارد محل جنگ جهانی دوم میشیم ! جف و توبی مسخره بازی در میارن هودی و ماسکی باهم کپ میزنن تندرمن در حال قانع کردن اسلندرمنه تا لباسای شیک بپوشه جین و نینا باهم دعوا کردن بن و سالی کپ میزنن برور و سونیک ای اکس ای درباره کارهایی که میخوان بکنن حرف میزنن ، جیسون عروسک ساز ، عروسک ساز و پاپیتر دارن باهم نقشه میکشن پرستار آن با جاجد انجل مبارزه میکنه سر میز صبحانه ! بلادی پینترم بوم نقاشی به اون بزرگیو سر میز گزاشته داره پرتره کندی پاپو میکشه کلا این خونه آرامش نداره البته فقط صبح ها اینجوریه

ظهر که میشه همه میرن بیرون و بر نمیگردن باور کنید بر نمیگردن ! میرم توی کوچه خیابون میخوابن هر موقع بخوان میان و میرن البته کندی پاپ یا پاپیتر این نگرانیو ندارن که کجا بمونن چون روحن ! پرستار آنم که توی بیمارستان های متروکه ول میچرخه پس فقط ما میمونیم ( ما = توبی ، هودی ، ماسکی ) و جف ! سابقه اون از همه خراب تره ( خنگول نقابم نمیزنه چهرشو توی شهر پخش کردن ) برای همین اینجا میمونه

خلاصه هودی ترتیب ناهارو میده و ماسکی گردگیری میکنه من ( توبی ) و جفم رویه مبل ولو شدیم از شدت بیکاری تا اینکه یه ایده به ذهنم رسید ، تصمیم گرفتم سر به سر ماسکی بزارم و از اونجایی که اون رویه ماسکش خیلی خیلی اساسه رفتم سر ماسکش !

خلاصه هودی ترتیب ناهارو میده و ماسکی گردگیری میکنه منو ( توبی ) و جفم رویه مبل ولو شدیم از شدت بیکاری تا اینکه یه ایده به ذهنم رسید ، تصمیم گرفتم سر به سر ماسکی بزارم و از اونجایی که اون رویه ماسکش خیلی خیلی اساسه رفتم سر ماسکش !

و نتیجش جف از شدت خنده پخش زمین شده بود منم از ترس ماسکی و تفنگش رفته بودم بالای لوستر ماسکی از من خواست ماژیکو پاک کنم منم توی اون حالت ( آویزون بودن از لوستر ) عقلم نرسید و گفتم ماژیک آب در نرو و نمیدونم چجوری پاک میکشه جف از شدت خنده داشت زمینو گاز میزد ، ماسکی هم انقدر به سقف شلیک کرد که منو و لوستر دوتایی امدیم پایین ! بعدشم که اسلندرمن امد و حسابی به حسابم رسید ! مجبورم شدم برای ماسکی ماسک بخرم ، خودم تنهایی لوسترو وصل کنم و تا یک هفته کارهای ماسکیو انجام بدم

امیدوارم خوشتون امده باشه ، ممنون از ناظری که تعید میکنه چون بیشتر طنز بود تا..... خب برید به نتیجه