
خب این هم پارت دوم 😻
موقعی که بیدار شدم ساعت 9صبح بود بعد یکم که از هنگی در اومدم پاشدم و با خودم برنامه ریزی کردم برنامه این بود : 1 لباس هاتو در کمد بزار 2لباس بپوش 3صبحانه بخور 4برم یکم رزیدنت اویل بازی کن(نکته رزیدنت اویل یک بازیه معروفه) 5و بعد یکم استراحت کنم تا ناهار 6بعد ناهار بخورم 7بعد برقصم 8یکم رمان بخونم 9شام بخورم 10بخوابم بعد برنامه ریزی رو چسبوندم به دیوار بعد صدای کیرو شنیدم پشت سرم صدا مسگفت:واسه همچی برنامه ریزی میکنی؟ برگشتم دیدم یکی از اون هفتا پسره بعد گفتم:تهیونگ؟ تهیونگ درسته؟ تهیونگگفت : آره درسته حالا چرا برنامه ریزی میکنی خوش باش من گفتم : من خوشم ولی با برنامه ریزی خوش ترم و اخم مصنوعی کردم
بعد تهیونگگفت: باشه و از اتاق خارج شد و بعد من سرقع لباس هامو از چمدون برداشتم و تو کمد گذاشتم بعد لباس راستی پوشیدم یک لباس سفید گشاد بعد یک شلوار مشکی و یک دمپاایه صورتی و به سمت پایین رفتمو دیدم کل اعضا سر میز دارن صبحانه میخورن یک جورایی لبخند زدم آر ام با دیدن من بلند شد و گفت:به فرمایید خانم یونجی من سریع از پله ها اومدم پایین و به آر ام باشه ای گفتم بعد هم آر ام و همه سلام کردم صبح بخیر گفتم صبحانه خوردنمون با سکوت گذشت تا اینکه یک جانگ کوک گفت: میدونستید یونجی استعداد گیمریش ذاتیه همه دهنشون باز موند بعد من خنده ریزی کردم و گفتم:حالا نگفتم بری به همه جا بزنی و بعد جانگ کوک با شیطنت گفت:معذرت میخواهم بعد گفتم: ول کنید اصلا بعد صبحانه تموم شد و بعد صدای انفجار شدیدی از بیرون اومد آرم ام سریع گفت همه مناه بگیرید من خیلی ترسیدم
همه پناه گرفتند و منم رفتم بیرون ببینم چی شده که یه دفعه یکی دستشو گذاشت رو دهنم و همه جا برام سیاه بود بعد از هوش رفتم. وقتی چشمام رو باز کردم ، توی یه انبار بودم یه نگاهی به و اطرافم کردم دیدم همه ی اعضا مثل من زندانی بودن ؛ یه مرد اومد بالا سره من و بدون هیچ حرفی منو برد توی یه اتاق و منو اونجا زندانی کرد. منم با چاقویی که توی جیبم بود دست و پام رو باز کردم و خودمو انقدر کوبوندم به در که بدنم درد گرفت و بعد در باز شد. منم خودمو آروم آروم رسوندم به تهیونگ و با چاقو دستو پای تهیونگ رو باز کردم بعد چاقو رو به تهیونگ دادم که بقیه اعضا رو باز کنه. بعد من به اعضا گفتم برید قایم شید اون مرده داره میاد. بعد رفتن قایم شدن بعدش که مرده اومد یه چوب ور داشتن و زدن تو سره مرده اما هموز زنده بود !
بعد جین و کوک اومدن. جین یه مشت زد به صورت مرده بعد یارو افتاد زمین کوک هم اومد یه مشت دیگه بهش بزنه اشتباهی زد به من بعد من پخش زمین شدم بعدش پلیس اومد اون مرده رو برد ؛ کوک هم منو بلند کرد تا ببره بیمارستان و تهیونگ سوار ماشین شد و رانندگی کرد بقیه هم با یه ماشین دیگه اومدن. وقتی به بیمارستان رسیدیم پرستار یه تخت آورد که کوک منو گذاشت روی تخت. پرستار گفت باهاش چی کار کردید؟! کوک گفت داستانش طولانیه. بعد منو بردن تو اتاق و کار هایی که باید انجام میدادن رو انجام دادن و بهم سرم وصل کردن. اعضا اومدن تو.......
خب خب این پارت تمام شد
یه سوال تو کامنت ها بگید بایستون کیه میخوام عاشقونه کنم 😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عالی بود
من بایسم : جونگ کوک *کوکی
بایسم جیمینه