
بعد از ۱۰۰سال 😅😂. بفرمایید
از دید آدرین: چشامو باز کردم هیچ چیز واضح نبود فقط یه نور مستقیم میخورد تو چشمم همه جا سفید بود کم کم تونستم ببینم که ...................... دیدم یه چاقو رو گردنه وو یکی گرفته تش هنوز کمی تشخیص برام سخت بود فهمیدم متیو ئه باورم نمی شد اون بهم خی.انت کرد اونم میخواست از شر. من خلاص شه
تا اینکه یه پروانه ی خوشگل نشست رو صورت متیو که گفت : مامان ول کن بخوابم. آدرین: خدا بگم چیکارش نکنه این بشر با چشم باز هم میخوابه خدایااااااااااا. بلند داد زدم متیوووووووووووووووووووووووووووووووووووو. متیو: مامان غل. طرف کردم اصلا دیگه انقدر نمیرم کلاس گل دوزی اصلا نمی روم تو گالری گوشی آدرین با صدای بلند تو حموم شعر نمی خونم دیگه خواهرمو اذیت نمی کنم فال گوش وای نمی ایستم کاغذ خوراکیا رو زیر مبل و فرش قایم نمی کنم. آدرین: 😐😐😐😐 هی داداش واقعا این کارا رو کردی. متیو: واااااخخخخخخدا
مرینت : یه لحظه چشام گرم شد و خوابیدم بیدار که شدم دیدم دیوید داره پارچه رو توی یه کاسه آب خیس میکنه و میزاره رو سرم. دیوید: وای بیدار شدی آجی مرینت . مرینت: آبجی؟ ... آره داداش کوچولو ☺😊 . دیوید: ببخشید دست خودم نبود. مرینت : اشکالی نداره.... خوش حال میشم یه داداش کوچولوی مهربون داشته باشم.
رایدر : داشتم تو خیابون همین جور راه میرفتم که خوردن به یکی نگاش که کردم.................................. اون جک بود. جک: را... رایدر تویی وااای پسر چقدر خوشحالم رفیق
خب دوستان این شخصیت جدید نیست راستش یه شخصیت قدیمیه تو یه تست توضیح دادم اما نمیرید بخونید که مجبورم این جا بگم خب رمان ع.ش.ق ... اگه دقت کنید چند تا نقطه کنارشه که این نقاط بی دلیل اینجا نیستن رمان ع.شق همون رمان ع.شق بین مرینت و آدرین هست که خودم نوشتم و اگه بخونید باز یه علامت سوال دارید که در پارت های آینه بر طرف میشه بدرود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود
مرسی 😍