10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Aylin انتشار: 4 سال پیش 74 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام عزیزای دل من خوبین؟خوشین؟سلامتین؟ خداروشکر که خوبید من اومدم با پارت پنجم امیدوارم دوست داشته باشید و یادتون نره که اگر داستان هر مشکلی داشت کامنت کنید و بگید و من قول میدم که اونو بر طرف کنم
خب عسلای من میریم به دو هفته بعد وقتی آدرین و مرینت سوار ماشین میشن که برن فرودگاه و لازم به ذکر هست که بگم مرینت معجزه گرش رو به آلیا داده و آدرین هم به نینو حالا بزنید صفحه بعد که داستان قراره شروع بشه👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻😍😍😍😍
از زبان مرینت:منو آدرین سوار ماشین شدیم تا بریم فرودگاه و دقیقا وقتی رسیدیم گفتن مسافران پرواز دلتا 501(بچه ها این اسم یک هواپیما که نمی دونم چی هست چجوری هست ولی فقط شنیدم این اسم رو)به مقصد هاوایی لطفا قبل از بلند شدن هواپیما خود را برسانید و ما هم سریع رفتیم و وقتی رفتیم آدرین گفت که توی قسمت VIPصندلی رزرو کرده تا راحت باشیم و ما هم رفتیمدو نشستیم روی صندلی هامون و یکم صحبت کردیم و بعد هم هدفون رو گذاشتیم توی گوشمون و دیگه نفهمیدیم جی شد و خوابمون بردو از صدای خلبان که میگفت کمربند ایمنی خود را ببندید در حال فرود هستیم بیدارشدیم و هواپیما فرود اومد بعد وقتی من و آدرین رفتیم تا بریم به هتلمون آدرین من رو برد سمت یک ماشینب سقف پاناروما (یعنی سقف کاملا برداشته میشه)ی دو نفره که رنگ آلبالویی داشت رفت و در رو برای من باز کرد تا بشیتم من هم نشستم و رفتیم سمت هتلمون اون موقع ساعت پنج عصر بود و...
ما رفتیم یکم دور زدیم و برگشتیم هتل و شام خوردیم و رفتیم اتاق مون که یه تخت دونفره همراه به یک میز دونفره، تلویزیون و.... داشت ما هم رفتیم بخوابیم و هم رو ب.غ.ل کردیم و خوابیدیم صبح روز بعد بعد از خوردن صبحانه آدرین گفت:عزیزم دوست داری بریم لب ساحل یک قدمی بزنیم من:آره این خیلی خوبه بریم.من یک لباس ساحلی پوشیدم موهامم دورم ریختم و و یک کلاه لبه دار هم روی سرم گذاشتم و من و آدرین دست هم رو گرفتیم و رفتیم بعد هم سوار ماشین شدیم و رفتیم لب ساحل اونجا با هم یکم قدم زدیم و بعد زیر سایه یه درخت تکیه دادیم بعد آدرین گفت: ع-ش-ق-م؟گفتم:جونم؟کی دوست دازی عروسی مون رو بگیریم؟گفتم:هر وقت که تو دوست داری عزیزم گفت:بعد ماه عسل مون چطوره؟گفتم خیلی خوبه من سرم روی شونه آدرین گذاشتم اون هم سرم رو نوازش می کرد خیلی حس خوبی بود ولی باید می رفتیم هتل
بچه ها توی این یک ماه اتاق خاصی نمی افته پس میربم به یک روز قبل ازدواج مرینت و آدرین و لازم به ذکر هست که الان در پاریس هستن وقتی از خواب بلند میشن از زبان آدرین:از خواب بلند شدم دیدیم مرینت هنوز خواب منم از فرصت استفاده کردم و رفتم صبحانه رو حاضر کردم(بچه ها راستی مرینت و آدرین الان خونه خودشون هستن چون خودشون خونه دارن) که دیدیم مرینت اومد و من رو ب.و.س.ی.د و ازم تشکر کرد و نشستیم صبحانه خوردیم و بعد رفتیم که مرینت لباس عروسش رو بگیری و من هم کت و شلوارم رو بگیرم وقتی ما رفتیم داخل مغازه لباس من قسمت پایین بود و مال مرینت طبقه بالا برای همین اون رفت بالا و من پایین موندم
بزنید صفحه بعد که خیلی حساسه👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻
خب بچه ها توی این یک ماه اتفاق خاصی نیفتاده بود پس میریم به یک روز قبل ازدواج مرینت و از زبان مرینت: من از خواب بیدار شدم و رفتیم که لباس عروس من و کت و شلوار آدرین رو بگیریم ما هم رفتیم به جایی که خیاط مون لباس هاش رو می فروخت و وقتی رسیدیم لباس های من و آدرین حاضر بودن و رفتیم که برای بار آخر پرو کنیم من هم رفتم توی اتاق پرو و لباسم رو پوشیدم و وقتی. خودم رو توی آینه دیدیم خیلی لباسم قشنگ بود و رفتم تز اتاق بیرون که دیدم آدرین هم از اتاق پرو اومد بیرون و من بهش:گفتم واو خیلی جذاب شدی ع...ش..ق...م و اونم گفت:نه به اندازه تو و هم رو بغل کردیم و بعد هم لباس هامون رو بسته بندی کردند و ما هم رفتیم خونه(بچه ها لازم به ذکر هست که بگم الان اون ها خودشون خونه دارن)
وقتی رسیدیم خونه آدرین برای آخرین بار داشت همه چیز رو چک می کرد که چیزی جا نیوفتاده باشه من هم همراهیش کردم تا خسته نشه و بعد از یک عالمه تلفن کردن بالاخره همه چی تموم بود و ما رفتیم یک خورده استراحت کنیم و بعد شام و صحبت و..... و خواب و فردا صبح:از خواب بیدار شدم آخه خیلی هیجان داشتم پ آدرین هم زود تر از من بیدار شده بود و صبحانه رو آماده کرده بود من هم رفتم تا با هم صبحانه بخوریم و یکم بعد زنگ در خورد پدر و مادر من و پدر آدرین با آرایشگر و... اومده بودن ما هم اون ها رو به داخل راهنمایی کردیم و بعد از سلام و.. گفتن که بریم تا آرایشگر و بقیه کارشون رو شروع کنن ما هم رفتیم(چند ساعت بعد...) من کارم تموم شد و با آدرین آماده بودیم به سمت آتلیه راه افتادیم که وقتی سوار ماشین بودیم سر یک پیج ترمز ماشین بریده بود و نگه نمیداشت😱😱😱😱😱آدزین خیلی هول شده بود من هم همینطور که یکدفعهه ماشین افتاده توی پرتگاه😱😱😱😱😱و دیگه هیچی یادم نمیاد
وقتی بیدار شدم دیدم توی بیمارستانم و یک پرستار داشت بهم سروم وصل می کرد من پرسیدم:خانم پرستار! همسرم کجا هستن حالشون خوبه؟اسمشون آدرین آگراست هست😭😭😭😭 و اونم گفت:خانم من متاسفم مه این رو میگم اما همسرتون ضربه شدیدی به سرشون خورده و در بدنشون شکستگی های زیادی دارن 😔😔😔در واقع سی درصد امکان داره زنده بمونن به کما میرند و شانس بیرون اومنشون زیر ده درصد هست😔😔😔من یهو زدم زیر گریه و فراید کشیدم😭😭😭😭😭😭😭😭که اون یک آرامبهش بهم زد و خوابم گرفت و یکم خوابیدم که وقتی بیدار شدم دیدم آدرین توی تخت کناریم هست و همونطور
که پرستار گفته بود به کما فرو رفته بود😭😭😭😭😭😭😭😭من همینجوری گریه می کردم که یکدفعه از دستگاهی که به آدرین وصل بود صدای آژیر میاد و دیدیم آدرین ضربان قلب نداره سریع دکتر رو صدا کردم اون ها هم اومدن و دستگاه شک رو آماده کردن رو صد تا و اون رو زدن به آدرین ولی فایده ای نداشت به دویست تا می رسونن اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود دستگاه رو روی سیصد گذاشتند اما هنوز ضربان قلب نداشت که...
مرسی که این پارت رو هم با من همراه بودید🌟⭐⚡✨🌆🌆(✪㉨✪)🌆🌆🌃🌃🌃🌉🌉
حتما حتما حتما نظر بدید و من رو خوشحال کنید✨✨✨✨
تا پارت بعد همتون رو به خدای بزرگ میسپار🦄🦄🦄🦄🦄🦄🎆🎇🎇🎇🎇🎆🎆🎆🎆🎀
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خوشحالم که داستان رو دوست داشتین و نظر دادین خیلی ممنون ولی اون عزیزی که گفته بود آدرین فلج بشه باید ازش عذر خواهی کنم چون من پارت بعد دو کامل نوشتم و داستان یه خچرده جالب تر میشه از پارت بعد😉😉😉😉
نمی خوام خیلی توضیح بدم درباره آدرین چون پارت بعد مسخره میشه
صبر کنید تا پارت بعد منتشر بشه بعد همه ی اینا رو می فهمید😁😁😁😁
سلام
خیلی داستانت عالیییییییییییییییی بود.💖
ولی بنظرم اگه آدرین زنده بمونه و قطع نخاع یا نتونه راه بره و مرینت ازش پرستاری کنه خیلیییییی جذاب تر میشه💜
اگه اینطوری کنی خیلی بهتر میشه🌹
بعد یه چیز دیگه اینکه وقتی یه پارت رو میذاریم و توی صف بررسی هست یه یکی دو روز که گذشت پارت بعدی بذار که اینقدر طول نکشه🎀
مرسیییییی💜
خدافظ🌈
سلام آیلین جان ببین من تازه اومدم توی تستچی همون موقع فقط داستان تو رو خوندم میشه پارت شیش رو زودتر بزاری
سلام 💖
خوب بود 😉💞
همین جوری ادامه بده 😄💗
اگه دوست داشتی به داستان منم سر بزن 💕😜
ادرین را زنده کن
داستان منو هم بخونید