گایز داستان تازه داره شروع میشه و امتحانا تموم شد و زود تر میزارم
زبونش و لیس زد نزدیک تر به من نشست دستام و گرفت و گفت:« ته میخوای بیای خونه من زندگی کنی؟! من اونجا تنها زندگی میکنم توی این مدت که من و تو اینجا هستیم میتونیم پیش هم زندگی کنیم» خیلی معذب بودم ضربان قلبم بالا پایین میشد اب دهنم خشک شده بود سعی کردم ازش فاصله بگیرم سریع به سمت بطری حجوم بردم و سعی کردم نگاهم و ازش بگیرم و پهن و خشک شدمو با مایعات مهمون کنم، نمیفهمیدم اینا اثرات چی هستن! یعنی به خاطر ترسه؟ پس چرا هروقت بهش نگاه میکردم این طوری میشد چرا بعد از هر بار لمسش این طوری میشد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
خیلی جذاب بید :*)
یسواللللل فیک دزیره رو خوندی ؟!
تو پارت های قبل دیالوگ اشنادیدم هیققققق:*)
بله بله خوندم و اره خود خودشه😁😂
عررررررر خدا دزیره رو خونده 😹
ج.چ: سه تایی...تریسام طور بشه..
باحال و قشنگ تره...:):)
اوه یح
حس میکنم خیلی مود باشی با اینکه نمیشناسمت 😐😁😂
راه حل کاربردی :*)
😂💔
عالییی
میمنان