میـخوآم‌بهـت‌بـگم‌اگه‌بری‌کشـورنامڪادانا(کشور‌بی‌تی‌اس)چـجوری‌بایـد‌بری:)💜

خب خب پاسپورتت رو که مخصوص نامکاداناعه رو برداشتی و با چمدونت راه افتادی سمت فرودگاه...وقتی رسیدی قبل از اینکه بری داخل فرودگاه باید امتحان میدادی تا مطمئن شن یه هیتر توریست نیستی^^ -گاروبونارا؟ +لاجی بو لالا:) وقتی رفتی تو چمدونت رو دادی اسکن کنن و بعد برداشتیش و رفتی...

رفتی و کیف پولت را دادی و برات پولاش رو با پولای کشوری که میری عوض کردن... رفتی جلو هواپیما و چمدونت رو دادی که بزارن تو هواپیما و بعد رفتی تو و نشستی و منتظر پرواز موندی...چنتا دوست هم پیدا کردی!:)

وقتی رسیدی خیلی با احترام و لبخند ازت استقبال کردن و بهت خوشامد گفتن و حتی به عنوان کادوی خوشامدت بهت گُلای معروف، زیبا و خوش بوی کشور نامکادانا رو دادن:) انقدر مردمشون مهربون بودن که دیگه نرفتن از این کشور برات قطعی شده بود:)

طبق معمول به سمت ڪآڂ‌ݕݧڢݜ راهنماییت کردن و تنها فرستادنت اونجا...یکم منتظر موندی ولی بعد صدات کردن و رفتی تو بخش اصلی کاخ و شش تن از اعضای بی تی اس رو به همراه رئیس جمهور کشور یعنی نامجون دیدی:) خیلی مفصل و خوب بهت خوشامد گفتن و ازت استقبال کردن و بعد تمام قوانین و مقررات و هرچیزی که لازمه از این کشور بدونی رو جوری که خسته نشی برات گفتن:)

بعد این توضیحات مهم، باهاشون اهد بستی که هرگز به این کشور خیانت، نژاد پرستی، توهین به هرچیزی از دیگران، نشکستن غرور، بی احترامی و هرچیزی که ممکنه به هرکسی و حتی خودت اسیب جسمی یا عاطفی بزنه انجام ندی و بعد به همراه یه آرمی بمب و یه پرچم کوچولو و کیوت از کشور نامکادانا بدرقت کردن:)...

بعد این یه هتل گرفتی و اونجا موندی...نشد یه بار موقع رد شدن از بغل کسی، اون کس بهت لبخند نزنه!:) فهمیدی با هر نژاد، هررنگ پوست، هر ملیت و هر جنسیتی که باشی، همه باهات خوب رفتار میکنن..همه درکت میکنن و خوب بلدن بقیه رو دلداری بدن...راستش یه بار که تو این کشور رفتی کافه یهو یکی اومد نشست جلوت و باهات خوش و بش کرد...بدون اینکه حتی بدونه تو کیی، و اخرش باهم دیگه دوست شدید و ناهار رو هم باهمدیگه غذای معروف کشور رو خوردین:)

شب موقع خواب یهو یه پیام به گوشیت اومد... بازش کردی و دیدی که همچین چیزی نوشته:شبت خوش باشه، خواب های خیلی خوبی ببینی...هدایایی که برات جلوی در گذاشتیم یادت نره:)... رفتی و در اتاق هتل رو باز کردی و جعبه بنفش رنگی رو برداشتی و اوردی تو...بازش که کردی تعجب کردی! هدیه های نسبتا زیادی رو برات گذاشته بودن! چیزایی مثل قاب گوشی، هودی، تزئین کننده آرمی بمب، گوشی گلکسی آرمی،پیکسل، آلبوم و... خیلی چیزای دیگه...اما انقدر خوابت میومد که حوصله باز کردن و نگاه کردنشون رو نداشتی... پس جعبه رو گذاشتی کنار و روی تخت دراز کشیدی..عجیبه توی ساعت خیلی خوبی خوابت میومد..واقعا خداروشکر کردی...چون هیچوقت برنامه خوابت درست حسابی نبود و اذیت میشدی..یهو صدای آرامش بخشی توی شهر پیچید:خواب های خوبی ببینید، یادتون باشه..قبل از اینکه بقیه رو دوست داشته باشید...خودتون رو دوست داشته باشید:)...

کم کم صدای اهنگ ارامش بخشی که میدونستی اهنگ sleep از تهیونگه پخش شد...و با همون اهنگ خوابت برد... صبح که پاشدی هدیه هات رو جمع و جور کردی بابتشون از کسی که بهت پیام داده بود تشکر کردی..دوستت برای پیدا کردن و خریدن یه خونه‌ای که توش راحت باشی بهت کمک کرد و اخرشم خونه گرفتی و اونجارو با وسایلات و هدیه هات خوشگل کردی:)..

خبر اینکه اداره کننده های این کشور قرار بود کنسرت بزارن همه جا پیچیده بود...پس همه حاضر شده بودن... وقت کنسرت رسید و اما اول سرود ملی رو گذاشتن:)(بخش اصلی اهنگ love my self) تا اینکه اعضا اومدن و کنسرتشون رو اجرا کردن و اونروز به همین خوبی گذشت:)...

و زندگیت به همین خوبی توی کشور ارزوهات یعنی نـآمڪـآدأنآ گذشت:)...