پسر عموی جذاب من

خب الان شخصیت هارو معرفی می‌کنم این دختری که می بینید 👆🏻👆🏻ا/ت هست و ۱۸ سالشه و دانشگاه میره تو شهر سئول زندگی می که و خیلی منحرف و کیوت یه دنده و مهربان پر رو هست و بسیار نترس هست

این بانی کیوت هم که مشاهده می‌کنید 👆🏻👆🏻😐 کوکی هست و کوک هم ۱۸ سالشه و من یه اشتباه کوچولو ردم گفتم سال ۲۰۱۴ اشتباه بود سال ۲۰۱۷ هست و می دونم تو این دوران هم بی تی اس خیلی معروف بود ولی تو داستان یکم کمتر هست و زیاد گیر نمی دن ولی بازم همه برا بی تی اس فش و ضعف می رن خب بگم که خودتون کوکی رو می شناسید پس خب دو کاراکتر اصلی رو معرفی کردم و برید اسلاید بعد 👈🏻 داستان رو بخونید

از زبان ا/ت واییی خاک روز اول دانشگاه رو دیر کردم ساعت ۷ شروع می شه کلاس من الان ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه هست تازه از خواب بیدار شدم وایی خدا رفتم پایین از مامان و بابا خداحافظی کردم و رفتم چون دانشگاه نزدیکه پیاده می رم رسیدم وایی ساعت هفت و نیمه خدایاااا چرا منو سوسک نمی کنی رفتم تو چون از قبل از مدیر پرسیده بودم کلاسم کدوم الان می دونستم رفتم در زدم که یه دست دیگه هم با من در زد

یه پسر کیوت بود با صدای استاد که گفت بیا تو با هم رفتیم تو تا بچه دیدن شروع کردن پچ پچ کردن استاد : سااکت . خب دوتاتونم دیر کردین ولی چون روز اول دانشگاه هست باهاتون کاری ندارم خودتون رو معرفی کنید ا/ت : من جئون ا/ت هستم امیدوارم سال خوبی باهم داشته باشیم پسره : چرا تو فامیلیت با فامیلی من یکیه ا/ت : چه بدونم پسره : پوففف من جئون جونگ کوکم. استاد : چرا فامیلیتون یکیه خواهر و برادرید کوک و ا/ت : نه استاد : خب باشه برید تو اون نیمکت باهم بشینید کوک ‌و ا/ت : چشم

نانای اصغر و کبری نانای پایان این پارت دیش دیرین دیرین ماشاالله

بعدی 👈🏻👈🏻😂