
سلام اینم پارت جدید لطفاً کامنت کنید عکس این پارت عکس اریکا هست
دیدم پیتر اونجاست داخل کافه هم هیچکس نبود گفت خوش اومدی گفتم فکر کردم آکان باید جای تو باشه گفت بجای تفره رفتن بشین گفتم بگو میشنوم گفت تو بشین نشستم گفتم خوب حرف بزن گفت واقعا تو اون پسره رو دوست داری گفتم به تو ربطی نداره گفت ربط داره گفتم تو چی از من میخوای گفت تو رو گفتم نمیشه چون هانیک خانم از الان نامزدبن و منم عشقم به تو مرد که بلند شدم دستم رو گرفت گفت حرف آخرته با بغض گلوم
گفتم آره و رفتم بیرون سوار ماشین شدم و گریه کردم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 وقتی رسیدم خونه اشکام رو پاک کردم و رفتم تو بدم هیچکس نیست به کزنت گفتم بقیه کجام گفت پدرتون و عمو تون رفتن کارخانه و مادر و زن عموتون و خواهرانم رفتن خرید و آقای نیک و نیلاکس هم رفتن بیرون گفتم آها میتونی بری نشستم روی کاناپه و گریه کردم یادم به اون روزام که با پیتر بودم افتاد که زنگ خونه رو زدن کزنت رفت باز کنه
که کیت اومد داخل گفت سلام دختر وقتی این شکلی دیدم گفت خوبی عزیزم گفتم نه گفت چی شده همهی ماجرا رو گفتم براش و گفت متأسفم 😔 گفتم تقصیر تو نیست ناراحت نباش گفتم ممنون چرا اومدی اینجا گفت به خبر خوش گفتم چی گفت امشب فیلم مورد علاقت رو سینما پخش میکنه بریم گفتم آره عالیه حال و هوام عوض میشه که اگنس اومد گفت ناهار رو بکشم گفتم آره خودم و کیت رفتیم نشستیم اگنس 🍔 بوقلمون با 🍜 سوپ
ژاپنی درست کرده بود شروع کردیم به خوردن 😋 و رفتیم قبشل از سینما پیش بستنی فروشی 🍦🍦 داشتیم بستنی میخوردیم که همون دختره هانیک اومد خودش تنها بود که از کنارم رد شد که گفت سلام الن جون حالت خوبه گفتم شما رو من میشناسم گفت منم نامزد معشوقه سابقت که گفتم تو از کجا میدونی گفت میدونم اوه بین بستیم آماده شد بابای و رفت اینقدر عصابم خورد بود 😤 که کیت گفت حالت خوبه گفتم به قدر کافی این دختره رو
تحمل کردم حسابش رو میرسم که گفت میخوای چی کار کنی گفتم برات میگم و در گوشش گفتم گفت عالیه و رفتیم سینما فیلم شروع شد نگاه کردیم و رفتیم خونه رفتم توی اتاقم که گوشیم زنگ خورد اریک بود گفتم سلام اریک جان خوبی گفت چرا گوشیت رو جواب نمیدی گفتم سینما بدون خاموشش مردم گفت آها که گفت باید بره انگار صدای مادرش میومد گفتم باشه برو
لباس خوابم رو پوشیدم و خوابیدم 😪 که دیدم توی یه جایی که تا چشم کار میکنه سفیده که به در جلوم اومد تمام خاطراتی که با پیتر داشتم اومد جلو روم بعد خاطرات اون با هانیک که یکدفعه زیر پتو ترک خورد و افتادم دیدم دست و پامو بستست که صدای خانیک میاد که میگه پیتر مال منم منم جیغ کشیدم که ادیدم توی اتاقم گفتم خدایا این فقط یه خواب بوده رفتم پایین آب بخورم که دیدم
یکی توی آشپزخونه است رفتم دیدم مامانمه گفتم مامان تویی گفت آره چیزی شدهگفتم نه و رفتم آب خوردم و خوابیدم 😪
صبح 🌄 بیدار شدم یه لباس زرد اسپرت با یه شلوار کوتاه سیاه اسپرت پوشیدم و رفتم دانشگاه
پایان پارت
کامنت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اوففف محشره🤩🤩🤩،
لطفا یه سر به داستان منم بزن😉🌹
حتما
خیلی عالی بود لطفا پارت بعدی رو زود تر بزار
💜
از تست خیلی راضی بودم نمی گم زود پارت بعد رو بده چون میدوم خیلی طول میکشه تا برسی بشه خودم تست گذاشتم هنوز تو سفه امیدوارم موفق باشی😊😊
مرسی
عالی بود
خوب بود