
اینکتست رو شروع کردم و اگه تست عشق جانگکوک تا ۲۰ تا لایک نشه پارت بعد رو نمیزارم

تو اتاقت بودی داشتی چمدون ها رو جمع میکردی...... (ارمی بی تی اسی) خیلی ذوق داشتی ، بادوستات حرف میزدی چون آخرین شبی بود که تو کشورت بودی و فرداش میرفتی کره ی جنوبی ، (بای باست کره یا 👋🏻👋🏻) رسیدین فرودگاه چند تا از دوستات اومده بودن تا باهات خداحافظی کنن(من را با خودت ببر 😭من خودم دارم تو رو میبرم چه انتظارتی دارم ) خداحافظی کردی و نشستی تا صدات کنن.

اونجا خوابت برد ولی زود پاشدی تا جانمونی.. آخرش صدات زدن با خوشحالی رفنی و تو هواپیما نشستی . ا/ت :هیچی نشده دلتنگ همشون شدم !،، قبل پرواز به چند نفر از دوستات که تو راه خونه بودن پیام دادی و خدا حافظی کردی . و رسیدی .....

بعد نه ساعت رسیدی کره ی جنوبی 🇰🇷🇰🇷🇰🇷 باورت هم نمیشود که بعد این همه سال رفتی کشوری که ارزشت رو داشت ، کشوری که آرزوش رو داشتی بنظرت غیر واقعی میومد ولی بهد چند ساعت احساس کردی که وجود داری از خوشحالی نمی دونستی چی بگی فقط داشتی شهر رو نگاه میکردی ، رفتی یه خونه ی کوچیک اجاره کردی ساعات ۸ و نیم چیز بود که ،،،،، رفتی بیرون و دوست پیدا کردی و بعد یه هفته خوش گذرانی و پنج روز مونده به فنساین و آرمی ها باید به سایتش و سبت نام کنن و بعد دو روز میگن که در اومدین یا نه ،، تو رفتی و تو وبسایتش ثبت نام کردی تا زمانی که بگن در اومدی یا نه استرس گرفته بودی (پیش به سوی سبت نام فنساین 🏇🏇) یه روز قبل فنساین،،،،،

یه روز قبل از فنساین ا/ت:وای خیلی گرسنمه (وقتی استرس داری گرسنت میشه و همه چیز میخوری ) رفتی بیرون و چند تا نودل خردی بیرون بارون میومد،،،،،. ا/ت:وای چه بارونی بود ... اومدی خودت رو پرت کردی روی تخت بهد چند ساعت پاشدی نودل درست کنی . نودل ها رو انداختم تو قابلمه و هرچی دستم میومد ریختم و خوردی اومدی که بخوابی گوشیتو چک کردی که ... یهوووووو... پیام :تبریک شما عضو انتخاب شدگان در فنساین هستید (🏃♀️🏃♀️پیش به سوی فنساین 🎉🎉اگه واقعا این پیام رو بهتون بدن چیکار میکنید ؟)

پیام لطفا فردا ساعت ۱۰ آنجا حضور داشته باشید آدرس ....... ا/ت:وای خدا این واقعی نیست ، وای خدا ممنونننننننننن،،،،،،،،،،، باورت نمی شد که انتخواب شدی . خیلی ذوق داشتی و به چند تا از دوستات زنگ زدی و داشتی داد میزدی ... اون شب و با خوشحالی و ذوق خوابیدی و خیلی خوشحال بودی در حد مرگ خوشحال بودی . صبح شد بیدار شدی رفتی صورتت رو شستی ... صبحونه خوردی و یه آرایش ملایم کردی و راه اوفتادی برسی به فنساین ... (لباسی که برای فنساین پوشیده بودی )

رسیدی اونجا و وارد شدی اونا رو دیدی خیلی استرس داشتی و خیلی ذوق کردی .... آروم رفتی و با همه حرف زدی دستت رو میگرفتن و میلرزیدی ... یه جور خاصی بهت نگاه میکردن ..... وقتی نزدیک بود که بری با جیمین حرف بزنی داشتی میلرزدی و گریه میکردی .. و..... جیمین:هی چرا داری گریه میکنی حالت خوبه من نمیام اینجا که حال آرمی ها رو بد کنم بخند 🎈 ا/ت:م م م ننن خوبم فقط یکی از کسایی که من یال ها ارزوش رو داشتم ببینم و الان دیدم و جلوم نشسته ،، داشت برگرو امضا میکرد که توجه کردی یه چیزی رو برگه نوشت . جیمین : الان بهتری ؟ ا/ت: اره خیلی بهترم جیمین :خوبه ا/ت : هی وایستا ببینم اون چی بود روی برگه نوشتی ؟ جیمین : چی ... ا/ت:اونی که رو برگه نوشتی ؟.. جمین :کدوم نوشته؟ (با خنده ) ا/ت : هی پارک جیمین بس کن ببینم چی رو برگه نوشتی ؟،، جیمین :اون هیچی نیست هممون برای آرمی ها یه نوشته میزاریم . ا/ت: پس چرا بقیه برام نزاشتن .؟ جیمین :هیچی نیست بعدا که رفتی خونه بخونش .. ا/ت:آه باشه رفتی خونه و اولین کاری که کردی برگه ی جیمین رو باز کردی ببینی چی نوشته ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یا یه جایی رو گفته که چند روز بعد از.ت بره اونجا و بعد از اون باهم قرار میزارن و عاشق میشن و بعد هم نی نی دار میشن و تمام
نه ولی اینطوری که تو میگی مال من اینطوری نیست
عالی پارت بعدی پلیز 💜
عالییی پارت بعد