برید بخونید
گردنبند گرفتم جلوی صورتش شوکه شده بود (افکار ا/ت فک میکردم الان بزنه زیرش اما با دیدن اشک گوشه چشماش داشت گریم در میومد) و بچه ها بگم اسم بابای تهیونگ و ا/ت و جیمین "هیونگ جین" و اسم زنشم ک نامادری ا/ت "جیسو" و اینکه اختلاف سنی زیادی با جیسو داره اقای هیونگ یعنی یه طورایی مجبوری باهاش ازدواج کرده.
بریم سر داستان
بغلم کرد و با صدای بلند گفت دخترممم
منم بغلش کردم و اشکم در اومد اما فعلا نمیتونستم بهش بگم بابا اما بغلش حس خیلی خوبی بهم میداد💜
بعد از نیم ساعت ا/ت با باباش نشسته بودن و داشتن حرف میزدن..
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
خیلی گشنگ بود بازم بزار 💓💕
حتمااا از پارت اول بخون پارت هفتم گذاشتم تو بررسیه
بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم 😍❤️
فردا یه امتحان دارم بعدش امتحانام تموم میشه پارت بعدو پنج شنبه میزارم حتما💚
موفق باشی ، منم فردا امتحان زبان دارم 😁❤️
عالییییییییییییییییییییی بود آجی جونم 🤩❤️
مرسیییی عزیزدلممم