خندانه #۱😂

دقت کردین وقتی یکی بهتون میگه “میخوام یه سوال ازت بپرسم , راستش رو بگو “ یاد تمام کارای بدی که کردین میوفتید؟😳

نمیدونم چرا وقتی به دوست هام میگم با اماشین 90 میلیونی بابام میام سر قرار بریم بگردیم ذوق میکنن اما وقتی می رسم به محل قرار فحش میدنو می‌رن خدایی مگه خاور ارزون شده؟؟🤨

تولد بچه همسایه بغلیمونه، دى جى و آتيش بازى و نورافشانى دارن💥🔥 اون وقت من بچه بودم تو تولدم هركى برف شادى ميزد سريع مى دويدم زيرش وايميستادم كه حروم نشه🤭 ای خدا

‏مهريه مادر بزرگم 3هزار تومن بود. يه سري پدربزرگم باهاش دعواش شد. یه چیپس فلفلی انداخت جلو مادربزرگم گفت: 》پاشو برو خونه بابات》😁

آثار کتک خوردن بچه ها در غرب🇦🇺: افسردگی😪 ناراحتی😪 تاثیر منفی در روحیه😪 مراجعه به روانشناس😪 و قرص و دارو..😪 در ایران🇮🇷: هه هه اَصلَنم درد نداشت😛

یکی از عادات نا سالم یکی از دوستان قدیمیم توی دهه ۷۰-۸۰ این بود که پیچ و مهره های خونه رو بر می داشت وقتی می رفت شهر بازی به اون یکی پیچ و مهره هارو نشون می داد و اون بنده خدا که کنارش نشسته بود از ترس در اومدن پیچ و مهره های چرخ و فلک سکته ناقص می زد😳 دوست ما هم هار هار هار می خندید😛

زمانی که قدیم مدرسه ( دهه ۷۰-۸۰) می رفتیم همیشه امتحان های فارسی این جوری بود: ۳- تفصیر شعر زیر را به صورت کامل بنویسید یار مگو که من منم نه من منم نه من منم گر تو تویی و من منم نه من منم نه من منم😳😳😳😳

یه بار (جدی جدی می گم) دوستم می گفت: 《علیسان دیشب یه خواب عجیب دیدم》 من:《چه خوابی بود حالا؟》 دوستم:《خواب دیدم بزرگترین نون بربری دنیا رو با بزرگترین پنیر تبریزی دنیا خوردم!》 من:《اووووه، دیگه چی؟ ادامه‌ش؟》 دوستم:《 هیچی امروز صبح پاشدم دیدم لحاف نازکم نیست》

من دلم می خواست مثل این فیلم ها تند تند رو کیبورد یه چیزایی بزنم بعد هم یه جا هک شه... نتیجه:《حیتبحیایخیلسحجصچصگسحزایخسنثچچ》

یه سری داشتم قرآن تمرین می کردم. قرآنو که ورق زدم پول بود.فکر کردم خدا بهم جایزه داده رفتم همشو خرج کردم و هرچی دلم می خواست خریدم (قدیم ۲ هزار تومن گنجی بود واسه خودش!》 خلاصه داداشم تا ۲-۳ سال دنبال عیدی فامیل هامون می گشت.

بدی دیدی خوبی کن دشمن داشتی دوستی کن خشم دیدی مهربانی کن سنگ به طرفت پرت کرد گل پرت کن خلاصه ادامه بده تا منفجر شی الحمدالله💥

دهه ۹۰ بود تو مترو ‌بودم پیرزنه ازم پرسید: 《مادر جان،کجا درس میخونی؟》 گفتم: 《تهران مادر جان.》 گفت: 《رشت؟》 گفتم: 《نه تهران.》 گفت: 《درسته درسته... کجای رشت میخونی حالا؟》 گفتم: 《تهران می خونم》 گفت: 《گفتی کجای رشت؟》 دیدم خیلی عیبه صدامو بلند کنم گفتم: 《آره رشت میخونم》 گفت: 《پس چرا هی میگی تهران !؟》 😐😐😐😐

استاد شماعی‌زاده در قطعه‌ آهنگ بسیار زیبایی اشاره می کنن کـه «واسه عروس دل‌نازک ما دو‌ سه میلیونی اندوخته باشه»😌 امیدوارم تا همین حالا این اندوخته فوق زیاد رو بـه یه مجروح یا فقیر داده باشن وگرنه امروز فوق فوقش بتونن باهاش یه کتری برقی بخرن😂

باز هم استاد شماعی زاده میگن که: 《وقتی قهری با من، من با کی بگردم؟》😪 نگران یار نیست دوستان نگران وقت اضافه‌شه که در هر صورت با یکی بگرده😛

چرا ما هر تصمیمی میگیریم مثل نوار آبی ویندوز ایکس پی هی می چرخه و می چرخه و ما بهش نمیرسیم؟🤨🤭