6 اسلاید صحیح/غلط توسط: NOBODY انتشار: 3 سال پیش 121 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت سوم معرفی چند فیلم تخیلی:
مالیفیسنت ( آنجلینا جولی ) زنی شاد و خندان با قلبی سرشار از احساس پاک است که در قلمرو خودش به نام مورس که در جنگل واقع است، زندگی آرام و خوبی را سپری می کند. اما این بانوی جوان در یک روز با جوانی روستایی به نام استفن ( شارلتو کپلی ) آشنا می شود و این دو پس از مدتی عاشق یکدیگر می شوند. اما این لحظات خوشایند با حمله یک ارتش بی رحم به قلمروی مورس پایان می پذیرد. مالیفیسنت که ماهرترین و بهترین مدافع سرزمینش محسوب می شود، موفق به دفاع از سرزمینش می شود اما علی رغم محافظت از قلمرویش، عشقش را از دست می دهد و این در حالی است که در آن سمت مرز، استفن ماموریت یافته تا به زندگی مالیفیسنت پایان دهد. مالیفیسنت که خیانت استفن را می بیند ، قلب پاکش را برای همیشه از زندگی اش حذف می کند و تبدیل به موجودی سنگ دل می شود و دختر پادشاه یعنی اورورا ( اِلی فنینگ ) را طلسم می کند. اما با گذشت سالها و بزرگ شدن اورورا ، مالیفیسنت موفق می شود با این دختر مهربان و زیبا ارتباط برقرار کند و متوجه می شود که اورورا حتی این قابلیت را دارد که بار دیگر پس از سالها صلح را به منطقه باز گرداند اما...
برادر ناتنی و شیطانی ثور، لوکی”Loki” به یک قدرت نامحدود که مکعب انرژی (Tesseract) نام دارد دست میابد، که در صدد نابودی کره زمین بر می آید. نیک فیوری “Nick Fury” مدیر “شیلد” تلاش میکند تا ابر قهرمانان را برای شکست تهدید بزرگ و بی سابقه زمین، استخدام کند.
مرد آهنی “Iron Man”، کاپیتان آمریکا “Captain America”، هالک ” Hulk” ، ثور “Thor”، بیوه سیاه پوش “Black Widow” و هوکای “Hawkeye” به گروه “تیم رویایی” می پیوندند تا جلوی این انتقام شوم را بگیرند.
تونی استارک (مرد آهنی) برنامه ایی به اولتران را برای محافظت از جهان برنامه ریزی می کند، این برنامه برای یک رباطی پایه ریزی شده است اما این برنامه ی حفاظتی به یک دشمن قوی تبدیل می شود و بصورت خودکار آغاز به کار می کند و از کنترل خارج می شود. انتقام جویان برای شکست این دشمن شکست ناپذیر تلاش میکنند تا بتوانند جلو انقراض جهانی را بگیرند.
همانطور که انتقام جویان و متحدان آنان همچنان در پی حفاظت از جهان و تهدیدات بسیار بزرگی که اتفاق می افتد، رسیدگی می کنند. یک خطر جدید از سایه های کیهانی پدید می آید، تانوس، که هدف او جمع کردن پنج سنگ ابدیتی است که هرکدام از آنها یک ویژگی منحصر به فرد دارند. با این سنگ ها می توان کنترل هر انرژی از کل جهان را اداره کرد.
در این بخش تمام انتقام جویان چه در زمین و چه کسانی که در کهکشان ماموریت حفاظت را دارند، گرد هم می آیند و علیه تانوس می جنگ اند.
قسمت چهارم انتقام جویان در ادامه ی قسمت قبل “جنگ ابدیت” است که با بشکن زدن ناتوس نیمی از جهان پنهان می شود. حال انتقام جویان گرد هم می آیند تا سنگ ها را پیدا کرده و به وسیله آن افراد پنهان شده و نیمی دیگر از زمین را باز گرداند. اما ناتوس سنگ ها را نابود کرده تا دیگر نتوانند از آن استفاده کنند. ثور سر ناتوس را از بدنش جدا می کند. تمام انتقام جویان به پیش هم باز میگردند تا دوباره خسارت وارد شده به زمین را جبران کنند.
داستان فیلم درباره ناتاشا است که حالا از انتقام جویان جدا شده و نزد خواهر خود باز می گردد تا معمای حل نشده ای از گذشته خودشان را حل و فصل کنند. آن ها قصد دارند دریکوف که مسئول نابودی زندگی آن ها و تریبت شان به عنوان بیوه شده را یافته و از بین ببرند اما در این کار ناتاشا نیمه تاریک خاطرات خود را یادآور می شود و در حال که دشمنی قدرتمند بدون وقفه به دنبال شکست دادن او است، ناتاشا باید با گذشته اش، شغل سابقش و رابطه شکست خورده قدیمی اش کنار بیاید.(این فیلم اسپین آف مجموعه انتقام جویان به حساب می آید.)
سال ۲۱۵۴ میلادی است. داستان در یکی از چندین ماه سیارهای در سامانه ستارهای آلفا قنطورس به نام پندورا اتفاق میافتد. انسانها تحت شرکتی به نام آردیاِی مشغول خارج کردن سنگی با ارزش و فلز مانند از دل این سیاره هستند. پندورا حاوی گوناگونی شگفتانگیزی از زندگی فرازمینی است، و جوی غیرقابل استنشاق برای انسانها دارد، همچنین محیطی در تضاد با طبیعتی که مانند آن در روی زمین وجود دارد. نام سیاره از این جهت اشاره به وضع مصیبتبار آن (از دید انسان) دارد (که به اسطورهشناسی پاندورا بازمیگردد).از میان جانداران بومی این سیاره موجوداتی شبیه به انسان هستند که ناوی نامیده میشوند. ناویها دارای سطح بسیار پایینتری از پیشرفت فنی در مقایسه با انسانها هستند و نیمه وحشی و بدوی به نظر میآیند، اما دارای فرهنگی بسیار غنی و کلنگرهستند که آنها را با مکان زندگیشان در حال تعادل قرار میدهد.پندورا دارای سیستم حیات وحش نامتعارفی است، بطوریکه سیاره و تمام موجوداتش دارای یک شبکه عصبی مشترک بوده و با هم در ارتباطند (که یادآور مفهوم گایا در اسطورهشناسی و جنبشهای محیط زیستی است). ناویها از طریق نقاط اتصالی نورونی در انتهای گیسوان موهای خود، از نظر خودآگاهی با اسبهای خود متصل میشوند، و درختان جنگل از طریق ریشههای خود اتصال عصبی با یکدیگر دارند. خلاصه اینکه محیط پاندورا محیطی است که دانشمندان بشری در فیلم را سخت تحت تأثیر قرار داده، و محیط منحصربهفرد این دنیا، مرزهای بین علم و عرفان را درهم مینوردد.در داستان فیلم، زمینیان به منظور تصرف منابع سرشار پندورا (سیاره ناویها)، و برای به دست آوردن هرچه بیشتر سنگ آنابتانیوم برای اشغال نظامی سیاره پندورا آماده میشوند که منجر به نابودی خانه و کاشانه ناویها و محیط زیستشان خواهد گشت. و این موضوع احتمال انقراض ناویها به دست بشر را خیلی زیاد کردهاست.اما از سوی دیگر، گروهی از انسانهای دانشمند مشغول آزمایش پروژهای هستند به نام آواتار که در آن با علم ژنتیک و ترکیب دادن D.N.A انسان و ناوی، بدنهای ناوی مصنوعی در آزمایشگاه رشد داده، و هوش انسانی را به عنوان کنترلگر آن جسم بهطور موقت درون آن بدن تزریق یا قالب کرده تا بتوانند از این طریق با فرستادن این ناویهای مصنوعی، داخل جماعت ناویها تحقیق و تجسس کرده تا فرهنگ و رسم و رسوم آنان را بشناسند. در واقع، این بدنهای مصنوعی چیزی به جز نوعی نفربر با کنترل از راه دور بسیار پیشرفته نیست. البته به دلیل اینکه هر آواتار با ترکیب دی. اِن. اِی شخص کنترل کنندهٔ آن و ناویها به وجود آمدهاست، فقط خود همان شخص میتواند به آواتار خود متصل شده و آن را کنترل و هدایت نماید.جیک سالی، سربازی جانباز بر روی ویلچر است که هنگام خدمت در سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا از ناحیه دو پا فلج شدهاست. هنگامی که او را برای پروژه آواتار به عنوان خلبان یکی از بدنها بکار میگیرند، او طبق مأموریتش سعی در رخنه کردن در داخل قبیلهٔ بومیان و کشف رموز و اطلاعات سرّی آنان میپردازد. اما تدریجاً طی ماجراهایی با «نایتیری»، شاهزاده و دختر بزرگ رئیس قبیلهٔ ناویها تدریجاً پیوند عاطفی برقرار میکند و رفتهرفته پی به عمق زیبائی فرهنگ بومیان برده، و سعی میکند به آنها کمک کند، تا جایی که مجبور میشود سرانجام در برابر نسل انسانهای غاصب، یعنی نوع خودش، قرار گیرد.
در فیلم ماتریکس، توماس اندرسون، یک برنامهنویس است که زندگی دیگری نیز دارد. او به عنوان هکری به نام نئو شناخته میشود و به دنبال آن است تا شخصیت مرموزی به نام مورفیوس با بازی لورنس فیشبرن را پیدا کند. همکار مورفیوس به نام ترینیتی، نئو را به ملاقات با مورفیوس میآورد.مورفیوس به نئو یک حق انتخاب میدهد: او با قرص آبی، به زندگی معمولی خود باز خواهد گشت و با قرص قرمز، حقیقت را در مورد ماتریکس متوجه خواهد شد. نئو، قرص قرمز را انتخاب میکند. نئو سپس متوجه حقیقت میگردد و حال، میداند که انسانها به عنوان منبع انرژی توسط ماشینها مورد استفاده قرار میگیرند.نئو سوالهای بسیار زیادی دارد. با این حال، مورفیوس به او میگوید که او شخص موعود است، ناجی وعده داده شدهای که از قوانین ماتریکس سرپیچی خواهد کرد و به جنگ میان انسانها و ماشینها پایان خواهد داد. در ادامه، نئو توسط دشمن خود یعنی مامور اسمیت کشته میشود.با این حال، با توجه به رابطه او با ترینیتی، او از مرگ بر میخیزد و مامور اسمیت با بازی هوگو ویوینگ را شکست میدهد و پیشگوییای که مورفیوس به آن عقیده داشته است، به واقعیت تبدیل میشود. در پایان فیلم ماتریکس، نئو به قدرتهای زیادی دست پیدا کرد و میتواند ماتریکس را به دلخواه خودش تغییر دهد. او در پایان فیلم ماتریکس به ماشینها هشدار داد و وعدهای دلنشین به بشریت داد. او میگوید: من دنیایی بدون نظارت و قانون را به بشریت نشان خواهم داد، دنیایی بدون حد و مرز، دنیایی که در آن، هر چیزی امکانپذیر باشد.
اتفاقات فیلم “بارگذاری مجدد ماتریکس” حدود ۶ ماه پس از اتفاقات فیلم ماتریکس رخ میدهند. این فیلم، داستان شهر زیرزمینی بشریت به نام زایان را به تصویر کشیده است. شهر زایان، آخرین پناهگاه بشریت در جنگ علیه ماشینها است و در آن، انسانهای آزاد شده از ماتریکس زندگی میکنند.شهر زایان تحت رهبری فرمانده لاک بدر حال آماده شدن برای جنگ با ماشینها است چراکه ماشینها در حال حفاری در داخل زمین برای رسیدن به شهر زایان و نابودی آن هستند. در همین حین، نئو، نامهای از یک برنامه آیندهنگر به نام اوراکل با بازی گلوریا فاستر دریافت میکند.در این نامه آمده است که نئو برای تکمیل کردن سرنوشت خود به عنوان شخص موعود باید به مکانی در درون ماتریکس برود که به نام سورس یا منبع شناخته میشود. حال، دشمن قدیمی نئو یعنی مامور اسمیت، دیگر یک مامور درون ماتریکس نیست بلکه او اکنون تواناییای همانند یک ویروس کامپیوتری بدست آورده و میتواند کد خود را در درون هر کسی کپی کند. او همچنین با تسلط بر ذهن شخصیت بن، توانسته بود تا به دنیای واقعی نیز بیاید.زمانی که نئو به سورس ماتریکس میرسد، با سازنده ماتریکس یعنی معمار با بازی هلموت باکایتیس ملاقات میکند و حقیقت را در مورد خودش متوجه میشود. شخص موعود، یک ناهنجاری در درون ماتریکس است که مکررا رخ میدهد و قبل از نئو، پنج شخص موعود دیگر وجود داشته است.همانطور که معمار توضیح میدهد، شخص موعود باید به عنوان بخشی از چرخه راهاندازی مجدد یا ریبوت ماتریکس، به سورس باز گردد. نئو باید ۲۳ انسان را انتخاب نماید تا پس از نابودسازی شهر زایان به دست ماشینها، بتوانند این شهر را بازسازی نمایند. با این حال، نئو تصمیم میگیرد تا از این فرایند سرپیچی کند. او در عوض، تصمیم میگیرد تا ترینیتی را نجات دهد و پس از درگیری با جوخهای از نگهبانان یا سنتینالها در دنیای واقعی، به کما میرود.
در فیلم انقلابهای ماتریکس، ماشینها در حال نزدیک شدن به شهر زایان هستند. ترینیتی، مورفیوس و برنامه متحد آنها به نام سراف موفق میشوند تا نئو را از چنگال مرووینجین نجات دهند و اکنون نئو در برزخی میان دنیای واقعی و ماتریکس گرفتار شده است.با بیدار شدن نئو، اوراکل به او میگوید که قبل از اینکه بتواند ماتریکس را فتح نماید، باید با مامور اسمیت که همچنان در حال گسترش و تکثیر شدن است، مبارزه کند و او را شکست دهد. در ادامه، نئو به همراه ترینیتی با هاورکرفت به شهر ماشینها سفر میکنند.مامور اسمیت که بن را به تسخیر خود در آورده، سوار این هاورکرفت شده و با یک کابل برقی، نئو را کور میکند اما نئو در نهایت موفق میشود تا او را شکست دهد. نئو با وجود نداشتن چشم، قادر است تا منبع کدهای ماتریکس را در دنیای واقعی مشاهده نماید.در ادامه، سنتینالها سرانجام به شهر زایان میرسند اما یک بمب ایامپی از هاورکرفت نایوبی بسیاری از این ماشینهای حملهکننده را از بین میبرد اما این بمب، باعث از بین رفتن بخشی از سیستم دفاعی شهر زایان نیز شده است.سپس، سنتینالها حملات تازهای را به شهر زایان شروع میکنند. در همین حین، نئو موفق میشود تا به شهر ماشینها برسد اما ترینیتی از سقوط هاورکرفت خودشان، آسیب دیده است. در ادامه، نئو بین ماشینها و زایان یک صلح برقرار میکند و تنها شرطش برای آن، این است که به درون ماتریکس برگردد و مامور اسمیت را از بین ببرد.مامور اسمیت بیشتر بخشهای ماتریکس را تحت کنترل خود در آورده و نئو باید با او مبارزه کند. در نهایت، نئو خودش را شبیه مامور اسمیت میکند و همین به ماشینها اجازه داد تا بتوانند برنامه مامور اسمیت را برای همیشه از ماتریکس حذف نمایند. اوراکل و معمار نیز توافق میکنند که هر انسانی که میخواهد، میتواند از ماتریکس خارج شود.با اینکه دو دنباله مجموعه ماتریکس نسبت به فیلم اول، موفقیتآمیز و دوستداشتنی نبودهاند اما در کل، مجموعه فیلمهای ماتریکس، موفق شدند تا چشمانداز فیلمهای علمی-تخیلی و اکشن و همچنین سینما را برای همیشه تغییر بدهند.خوشبختانه، سهگانه ماتریکس با وجود گذشت حدود دو دهه از زمان اکرانش، قدرت و ماندگاری خود را از دست نداده است و امید میرود که فیلم رستاخیزهای ماتریکس بتواند پیچشهای تازهای به این داستان پیچیده و چند لایه اضافه نماید. چالش:«نظر شما در مورد فیلم رستاخیزهای ماتریکس چیست؟»
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی😍
❤❤❤