...........

باور کن .. آنقدر ها هم سخت نیست فهمیدن اینکه بعضی ها می آیند ...که نمانند....نباشند. ... نبینند.... و تو اگر تمامی دنیا را هم حتی بپایشان بریزی ...آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع میکنند ..تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند و دور شوند که نمانند اصلا ...پس به دلت بسپار وقتی از خستگی های روزگار پناه بردی به هر کسی ....لاقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه ، آماده یا از سر ...! تا دنیایت پر نشود از دوست داشتن های پر بغض ... که دمار از روزگارت درآورد! ...

تو معاشقه نمیدانی .... ماه را کشیده روی زمین ... قیصر را خواب ربوده است ... تو معاشقه نمیدانی. ... دست بزن به این موهایم ....ببین کفر مطلق است ... بنوش کمی از لبانم .. جهنمی ست از حرارت و درد ... تو معاشقه نمیدانی ...

اهل شعرم ... اهل تنهایی و درد ... پیشه ام فریاد است!! کاسبم ... کاسب دل .. صادراتم شادی ، و ... وارداتم غم و درد ... دوستانی دارم سردتر از سردی برف ... گاه گاهی یخشان میشکند گاه گاهی دلشان میسوزد .... از روی ترحم ... سرزمینی دارم مردمانش همه دوست .... ولی از روی ریا ... خنده ام میگیرد !! . دلشان مرده ، ولی لبشان خندان است .... گله از اهل تماشا دارم ... گله از این همه حاشا دارم .. خنده ام میگیرد ! ! ! من خودم اهل تماشا هستم ...گاه گاهی دلی میسازم ، میفروشم به شما ... تا به آواز صداقت که در آن زندانیست دل بی مهر شما تازه شود .... چه خیالی .... چه خیالی ... خوب میدانم دلتان بی مهر است ...

دلم برای خودم تنگ میشود ! .. روز هایی که بیشتر میخندیدم ... روز هایی که اتاق هوای بیشتری داشت ، دلم خودم را میخواهد. .

گاهی دست خودت نیست .. دوست داشتن کسی که .. میدانی نمی شود او را داشت اما متمئنی ... تا ابد دوست داشتنش تکه تکه ات میکند ...

....................