
اینم پارت سه ناظر شخصی نکن لطفا🌚
❤️پارت 3: کسی اهمیت نمیده❤️ + احتمالا دوستای زیادی داشتی. اینجا که قضیه برعکسه شاید یکم بهت سخت بگذره. - نه من فقط یه دوست خوب داشتم که امروز فهمیدم همونم ندارم. + پس فقط یه نفر میچا صدات میکرد؟ - آهاا نه...من از وقتی که یادم میاد تو پرورشگاه بودم. همه بچه های اونجا و حتی معلما و مدیرا اینجوری صدام میکردن. + آها. متاسفم اگه ناراحتت کردم - نه عادت دارم...مدیر و کارکنای اونجا هر از گاهی فخر میفروختن. + چند سالته؟ - 16 + گفتم اختلاف مون زیاد نیست. خب نوبت منه. من جانگکوکم. 22 سالمه و...همین. - خواهر یا برادر داری؟ + آره یه برادر بزرگتر دارم. دلم براش تنگ شده... - مگه الان کجاست؟ + امروز یکشنبه س احتمالا خونه باشه
❤️پارت 3: کسی اهمیت نمیده❤️ + احتمالا دوستای زیادی داشتی. اینجا که قضیه برعکسه شاید یکم بهت سخت بگذره. - نه من فقط یه دوست خوب داشتم که امروز فهمیدم همونم ندارم. + پس فقط یه نفر میچا صدات میکرد؟ - آهاا نه...من از وقتی که یادم میاد تو پرورشگاه بودم. همه بچه های اونجا و حتی معلما و مدیرا اینجوری صدام میکردن. + آها. متاسفم اگه ناراحتت کردم - نه عادت دارم...مدیر و کارکنای اونجا هر از گاهی فخر میفروختن. + چند سالته؟ - 16 + گفتم اختلاف مون زیاد نیست. خب نوبت منه. من جانگکوکم. 22 سالمه و...همین. - خواهر یا برادر داری؟ + آره یه برادر بزرگتر دارم. دلم براش تنگ شده... - مگه الان کجاست؟ + امروز یکشنبه س احتمالا خونه باشه
***پرستار: شماره 14، جئون جانگکوک... شماره 15، لی میچا. - من وانیام. پرستار: میدونم خوب نیستی ولی وانیا دیگه چیه؟ - خیلیم خوبم. منو اشتباهی اوردن. هیچی نمیدونستم. اصلا نگفتن قراره کجا بیام... پرستار: تموم شد؟ خیلی تاثیرگذار بود (دیالوگ ماندگاره لامصب😂) یعنی چی؟ مسخرمون کردن؟! پاشدم و دنبالش رفتم. - صبر کنید. راست میگم من هیچیم نیست... پرستاره رفت بیرون و درو قفل کرد. مشتمو آماده کرده بودم که بکوبم به در ولی یکی دستامو گرفت. + اینکارو نکن. اینجوری فقط بهشون ثابت میکنی که دیوونه ای. اون بازم میاد. میتونیم با حرف زدن حلش کنیم.
با ناراحتی نشستم - چقد دیگه باید تو این خراب شده بمونم؟!😖 + نگران نباش. تا ابد نمیمونیم. حتما یه راهی هست..پاشو؛ پاشو بریم سر جامون. بلند شد و دستشو گرفت سمتم. منم بلند شدم و برگشتیم رو تخت. برام عجیب بود آدمی که هنوز یه روز نشده باهام دوست شده انقد باهام خوب باشه. با وجود اینکه قرار بود باهم یه راهی پیدا کنیم ولی من وقتی با پرستار حرف میزدم هیچ اسمی از اون نیاوردم. فقط از خودم گفتم. با اینحال اون اصلا به روم نیاورد و حتی بهم امید داد. داشتم به این چیزا فکر میکردم که... یکی: یه بار دیگه...
آنچه خواهید خواند: کدوم نمایش؟... باید یه روز جبران کنی... زمینو بساب، خونه رو جارو کن... پایان...
اگه خوشت اومد لایک بنما ❤️ ناظر شخصی نکن پلیز
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلییییییی قشنگهههه ❤❤❤❤❤😍😍😍😍عاشقش شدم ادامه بده😘😘😘😘😘