محکوم به عشق پارت ۱

سلام بچها بعد از اینکه کت و لیدی بگ رو با لیدی بلک رو تموم کردم یک داستان دیگه گذاشتم اگر شبیه داستان های دیگه شده بود ببخشید🌷🌷🙏🏼🙏🏼😊😊ممنونمم از خواهرای گلم😘😘

از زبان مری:سلام من مرینت ایلای هستم 👋🏻👋🏻من پدرو مادر از هم جدا شدن و مادرم مریض شد و من هم خیلی دوست دارم که اون خوب بشه و کاری می کنم که هر چیزی رو یا هرکاری رو انجام بدم تا پول دارو رو بتوتم بدم😞😞😔😔من خیلی مادرمو دوس دارم و براش هر کاری می کنم😁

سلام من ادرین اگرست هستم 😒😒😒یک پسر مغرور ،سرد،بی احساس، چه اتفاقی باعث این ها شده من مادرمو در ست ۱۲ سالگی از دست دادم و پدرمم بیشتر بیرونه و من نمی بینمش من توی یک خانواده ی خیلی پولدار هستم😏😏 من یک شرکتو در دست دارم🤑🤑

از زبان مری:امروز رفتم از همه جا درخواست کار کردم ولی اونا نمی دادند یک گزینه مونده بود شرکت اگرست😲😲وای نه خییلی بد شد😨😨ولی برای مامانم 😥😥😠😠میرم 😫😫در شرکتو بار کردم خلوت بود یک خانم نشته بود اون جلوی میز انگار منشی بود مری:سلام😊منشی:سلام بله بفرمایید؟چطور می تونم کمکتون کنم؟؟🙂☺️مری:من مرینت ایلای هستم برای استخدام امده بودم😄😄

منشی:من هم الینا هستم خوشبختم😄😄ولی نمی دونم استخدام فکر خوبی باشه مطمعنی😶😶مری:اره مجبورم 😞الینا:خیلی خوب برو ته سالن سمت راست😉😉مری:ممنون

از زبان مری:همینطور رفتم توی اتاق استرس تمام وجودمو گرفته بود😫😫😖😖در اتاق رو باز کردم مری:سلام من مرینت ایلای هستم برای استخدام امده بودم من کارم توی طراحی عالیه 👗🧶🧵ادرین:بله خوشبختم فکرامو می کنم مری:ولی من به ای..ادری:گفتم فکر می کنم مری:خواهشا من واقعا به این کار نیاز دارم مادرم مریضه😢😢ادری:پس یک شرطی داره😒😒

خوب اتمامید ناظر منتشر کن تنکس🙏🏼🙏🏼🌷🌷اجی های گلم منتظر کامنتاتون هستم 😉😉