
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم دست و صورتم رو شستم بعدشم صبحونه خوردم و پول هتل رو حساب کردم بلاخره از شر هتل راحت میشم با کلی بدبختی یه خونه پیدا کردم رفتم رسیدم به خونه وارد خونه شدم آخيش وارد اتاقم شدم و لباسام رو جابه جا کردم و شروع کردم به چیدن وسایل خونه تاشب طول کشید ولی بلاخره تموم شد شام خوردم نشستم و یه فیلم نگاه میکردم که چراغا روشن شد 😳 وایسا ببینم اینجا چه خبره ن...ن...نکنه ....اینجا....ر...روح ....داره یه چوب که گذاشته بودم زیر مبل رو برداشتم این چوب رو گذاشته بودم که اگه دزد اومد بزنمش (آفرین دلاور =/) یا خدا خدا کنه دزد باشه روح نباشه صدای قدمای یه نفر اومد
یه چیز اومد جلوم و با چوب زدمش یکم چشمم رو باز کردم یه پسر بود اینجوری که معلومه دزد نبود چون سلاحی باهاش نبود و ماسک رو صورتش نداشت با کلی بدبختی بستمش به صندلی (خسته نباشی دلاور =_=) چند دقیقه بعد بهوش اومد چند دقیقه بهم نگاه کردیم (علامت ا/ت + علامت جونگ کوک _) جیغ کشیدم _ چته بابا کر شدم + تو کی هستی و توی خونه من چیکار میکنی 🤨 _ خونه تو ؟ اینجا خونه منه + من اینجا رو گرفتم _ فکر کنم اشتباه اومدی *اسناد رو نشونش دادم * + دیدی من اینجا رو خریدم اونم اسنادش رو نشون داد ولی چجوری هر دومون یه خونه رو خریدیم ساعت ۱۱ شب بود همون موقع رفتیم خونه صاحب خونه در زدیم یه نفر اومد اینجو ی که معلومه صاحب خونه از اینجا رفته و مستجر جدید اومده در یکی از همسایه ها رو زدیم تا شاید بدونه کجا رفته زنگ رو زدیم (علامت همسایه =) = سلام بفرمایید _ سلام این خونه میدونید مستجر کجا رفته ؟ = شما برای چی دنبالشین ؟ + خب یه اشتباهی پیش اومده و هر مون خونه ی رو که به فروش گذاشته بود رو خریدیم
= ببینید اون مرد یه کلاهبردار هست یه خونه رو که خریده به فروش میزاره و بعدش به دو نفر میفروشه و سود بیشتری میکنه و از اونجا فرار میکنه _ خب ما الان باید چیکار کنیم خونه مال کدوممون هست ؟ = نمیدونم هر جوری که راحتین + باشه ممنون خداحافظ = خدانگهدار _ خب خونه مال منه بیا بریم وسایلت رو جمع کن 😃 + غلط زیادی عمرا من دست بردار نمیشم اون خونه مال منه _ به همین خیال باش + من تو اون خونه میمونم _ منم میمونم رفتیم خونه یه اتاق رو اون گرفت و یکیش رو من وسایلش رو هم گذاشت بعدش هم در ها رو محکم کوبوندیم و خوابیدیم نصف شب صدای از آشپزخونه اومد رفتم توی اشپز خونه همه جا تاریک بود دستم خورد به قابلمه برداشتم و یه چیزی رو دیدم که داره نزدیکم میشه با قابلمه میخواستم بزنمش که قابلمه رو گرفت و نذاشت شروع کردم به جیغ زدن که لبای یه نفر رو روی لبام حس کردم همون موقع چراغا روشن شد اون پسره بود
+ت..ت...با....چه ...حقی ....منو....بوسیدی _ مجبور شدم + چرا ؟ _ چون اگه یکم دیگه جیغ میزدی همسایه ها رو بیدار میکردی + این وقت شب اینجا چیکار میکنی _ گشنمه + خب چیزی پیدا کردی بخوری ؟ _ نه + وایسا من یه چیزی درست میکنم با هم بخوریم _ باشه *بعد از خوردن یه چیزی =/* + خب بریم بخوابیم _ هوم با هم بخوابیم + نزدیک من بشی با...._ اون بار با چوب منو زدی چند دقیقه پیش هم میخواستی با قابلمه منو بزنی الان نکنه میخوای با دمپایی بزنی 😑 + اون موقع فکر کردم دزدی چند دقیقه پیش هم فکر کردی دزدی الان هم داری پرو بازی در میاری _ باشه بابا برو بخواب (ادامه نتیجه 🙃)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وااای خیلی قشنگ بود 😍 لطفا پارت بعد رو هم زود بذار 🙏
فالویی بفالو لطفا کیوتم❤
تست عالی بود❤