10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡[tm_jm]♡ انتشار: 4 سال پیش 182 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بریم برا بعدی😄
من:نه بابا من خودمم نمی خواستم برم بعد تورو با خودم ببرم😐 سارا:باشه بابا حالا تو میری دیدن پسرا منم نمی بری ای توروحت تازه جیهوپم میبینی😭💔 من:خوب توهم فردا تو فن ساین می بینیشون سارا:😐ها راست میگی باش بعد نیم ساعت بلاخره داشتم میرفتم خونه که یهو صدای جیک رو شنیدم😃(جیک یه پسر مهربونه که دوستتون هم هست در واقع تو اون رو همش درحال آواز خواندن میبینی که دوستون هم باهمین آواز خوندن شروع میشه)میرم سمتش و به آهنگ گوش میدم وقتی تموم شد ازم خواست که اینبار من آهنگ بخونم که منم درخواستش رو رد نکردم😄و نشستم و شروع کردم به خوندن همون ترانه ای که خودم نوشتم😊❤️
از زبان شوگا: روی مبل نشسته بودم و سرم تو گوشی بود که جیمین بهم گفت:هیونگ بیابریم بیرون 🥺 شوگا:نه جیمین :آخه چرا ؟بخدا زود میایم🥺شوگا:آخرین باری که قراربود زود بیایم ساعت چند اومدیم خونه😕 جیمین:🥺ساعت ۸ولی ....آخه ....هیونگ توروخدا شوگا:باشه😐 رفتیم آماده شدیم و رفتیم بیرون که نیم ساعت میگذشت بیرون بودیم که یه صدای توجه همو جلب کردرفتم طرف اون صدا که جیمین گفت:هیونگ میای بریم خونه😐 شوگا:نه ....اگه می خوای توبرو جیمین رفت ولی من هنوز داشتم به صدای آهنگ خوندن اون دختر گوش میدادم صدای خیلی قشنگی داشت و همینطور خودشم ناز بود😄 آهنگ که تموم کرد از یه پسری خداحافظی کرد و رفت منم رفتم دنبالش همینطور دنبالش بود که رسیدم به ساحل رفت و نشست روی یکی از صندلی ها🌊 که منم داشتم نگاش میکردم که دیدم داره گریه میکنه نمیدونم چرا ولی انگار یه حسی بهم میگفتی برم پیشش پس....😐❤️🖤
از زبان سان هی یعنی تو:داشتم به دریا نگاه میکردم همیشه وقتی به دریا خیره میشدم گریم میگرفت🥺 که یهو یکی اومد و نشست کنارم سرتاپاش مشکی بود. فرد غریبه:چرا ناراحتی؟ من:آخه هروقت به دریا خیره میشم گریم میگیره غریبه :نکنه شکست عشقی خوردی که اینطوری میشی؟ من:شکست عشقی کجا بود من یه کیپاپرم وهمه گروه های خواننده کره ای رو دوست دارم و برخلاف بقیه من حتا بایس هم ندارم😆 غریبه:واقعا 😐یعنی تو بااینکه یه کیپاپری هستی که همه گروه های کره ای رو دوست داری ولی بایس نداری😐 بنظرم یکمی عجیب میاد؟ من:نه ندارم چون همشون رو دوست دارم راستی اسمت چیه؟ غریبه :اممم...اسم تو چیه؟ من:من سان هی هستم .....امممم نگفتی که اسمت چیه؟ غریبه :فرض کنیم من شوگا باشم اون وقت چی میشه ؟ من:😂پس منم ایو هستم چخبر شوگا ؟😂 غریبه:😂خوبم تو خوبی ؟ هردو مون داشتیم میخندیدیم که به خودمون اومدیم کلی سوال ازم پرسید ولی هر سوالی که یه فرد عادی از فرد دیگه میپرسه😊 تو همین حال و هوا بودیم و وقتی به ساعت نگاه کردم به به فردا حتما دیر میرسم ساعت۹بود.🤦🏻♀️ من :اممممم ....بخشید ولی دیگه دیروقته ومن باید برم پس خداحافظ غریبه :باشه راستی چطور میتونم دوباره ببینمت😄 من:اگه تو شوگا باشی فردا همدیگه رو توی فن ساین ملاقات میکنیم😅 اونم لبخندی زد و گفت :باشه پس تا فردا 😄 و هردو مون رفتیم خونه
از زبان شوگا: وقتی رسیدم خونه همه از پرسیدن که تا این وقت شب کجا بودم انگار نه انگار خودشون تازه اومدن خونه😐💔 گفتم :شما خودتون تازه اومدین خونه بعد به من میگین تا الان کجا بودم😕 جین :فکنم شوگا داره راست میگه خوب باشه برو لباساتو عوض کن بیا شام بخوریم باشه ای گفتم و رفتم بالا هنوز فکرم درگیر اون دختره سان هی بود لباسام رو عوض کردم و روی تختم نشستم که بعد ۱۰دقیقه جین اومد😐 جین:هی شوگا مگه من نگفتم بیا پایین همه مردیم از گشنگی؟ شوگا:ها... چی...باشه برو اومدم جین :باشه🧐ورفت منم پشت سرش رفتم پایین که کوک گفت به به هیونگ چه عجب تونستیم شمارا ببینیم😐💔 شوگا:دلت کتک میخواد کوک :باشه غلط کردم بریم شام بخوریم😃 رفتیم شام خوردیم و بعدشم خواب😴😴
از زبان سان هی:صبح ساعت ۷بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم لباسم رو عوض کردم یه بولیر مشکی که گشاد بود رو پوشیدم و یه شلوار لی مشکی و کفشامم که مشکی بودن موهامو بالا بستم و رفتم پایین 😐
صبحونه رو خوردم و راهی کمپانی شدم آخه چرا....چرا من فقط اینقدر زود میرسم اگه الان شین جه بود ده دقیقه هم تاخیر داشت 😩😩😩ای کاش بیشتر میخوابیدم تا من باشم دیگه پیشنهاد کسیو قبول نکنم 😐 رفتم تو و بعد یک گردش خوب عمو رو پیدا کردم کلی باهم حرف زدیم بعد که ساعت هشت شد رفتیم پیش پسرا پشت در که بودیم صدای دعوای جین و کوک میومد🤦🏻♀️ عمو در زد و رفتیم داخل عمو:سلام پسرا ایشون خانم سان هی هستن من ازشون خواستم که بیان و باشما تمرین کنن 😊بعد مارو تنها گذاشت و رفت جین:سلام خانم سان هی من کیم سوکجین هستم😇 من:سلام لطفاً سان هی صدام کنید و اینکه من همتون رو میشناسم 😊 کوک:پس آرمی هستی🤨 من:امممم....من از همه گروه های کیپاپ خوشم میاد و طرفدار همشون هستم 😐 کوک :آها چه خوب جیمین:بایست کیه؟. من: من هیچ بایسی ندارم😄 بقیه:🤨😐🤨😐😳😕 شوگا😏. اصلا نمی دونستم شوگا چشه انگار منو از قبل می شناخت نامجون: خوب...اگه میشه تمرین مون رو شروع کنیم همه رفتیم و آماده شدیم الان نزدیک سه ساعتی که داریم تمرین میکنیم و نفس نفس میزدیم😵🥵 جیمین: نام..جون..هیونگ ......به....ترنیست که .....دیگه ....بس کنیم😵😵 نامجون :باشه موافقم. بعد چند دقیقه همه پاشدیم چون دیگه تمرین تموم شده بود و خواستیم بریم خونه😄
از کمپانی خارج شدم داشتم میرفتم که جیمین بهم گفت:امممم....سان هی بیا برسونیمت😇😅 من:نه ممنونم خودم میرم جیهوپ:بیا دیگه یه رسوندن دیگه جین از توماشین داد زد:سان هی اگه نیای میدم شوگا بیارتت😂😂 منم که دیگه از اسرارشون قبول کردم وباهاشون رفتم داخل ماشین جین:شوگا بشین دیگه نیاز نیست بری شوگا بدجور از دست جین عصبانی بود و یه نگاهی به جین انداخت که همه حتا خودمم ترسیدم😐 بهشون ادرسو دادم اما آدرس خونه سارا رو چون میخواستم اول برم پیشش البته اونجا خونه منم بود😐وقتی رسیدیم ازشون تشکر کردم و رفتم بالا سه بار زنگو زدم و چهارده بار در زدم داشت میرسید به پانزدهمین که درو باز کرد سارا: یه لحظه وایسا اومدم اههه😒 تمرین چطور بود🥺 من:هعییی خوب بود واسه فن ساین میای دیگه نه؟ سارا معلومه میام😃❤️🖤
من:خوبه رفتیم که آماده شیم من یه دوش گرفتم و رفتم یه لباس مشکی پوشیدم که روش عکس پسر و دختری بود 😐 آماده شدم رفتم وسایلمو جمع کردم و وقتی سارا رو دیدم تعجب کردم برخلاف همیشه شبیه بچه ها شده بود 😐 یه لباس سفید با طرح گل شلوار لی آبی و کفشای سفید موهاشو باحال بافته بود من:بچه کوچولو😒 سارا:آخه مگه بده اههه از دست تو هر موقع من این تیپو میزنم میشم بچه اره نشونت میدم😩😠 آلبوم هامون رو برداشتیم ورفتیم با سرعتی که سارا داشت راه میرفت فکنم دیر می رسیدیم😐🤦🏻♀️ اخیش به موقع رسیدیم ما نفر دوازدهم و سارا سیزدهم بود شانس رو باش بلاخره نوبتمون شد اول نامجون بود بعد تهیونگ بعد کوک بعد جین بعد جیمین بعدشوگا بعد جیهوپ😊 وقتی رسیدم به شوگا 😊شوگا :سلام :) من:سلام:) شوگا:این سومین باریه که داریم همدیگه رو میبینیم 😄 من:اممممم....فکنم داری اشتباه میکنی دومین باره😐شوگا:نه...مثل اینکه ملاقاتمون کنار ساحل یادت رفته 😃 من:😳ها؟یعنی...تو...اون...یعنی تو همون پسره بودی؟😳😳 شوگا:اره من که بهت گفته بودم😕😄 بلاخره فن ساین تموم شد ولی من هنوزم داشتم به حرف شوگا فکر میکردم اصلا باورم نمیشه😐 سارا:هی سان هی من با دوستم میرم بیرون بعدا میبینمت من:باشه ....بای سارا رفت وقتی که به آلبومم دقت کردم😕
دوستون دارم نظر فراموش نشه😃😃🖤❤️🖤❤️
پارت های بعد خیلی هیجان شون بالاست و.......😃😄🖤❤️ دوستون دارم بای نظر بدین🥺🖤❤️
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالیییی بود🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
بچه ها من تست هام دیر منتشر میشن یعنی بعد یک هفته تستچی منتشرشون میکنه ممکنه که یکم طول بکشه بخواطر همینم من دوتا دوتا مینویسم که حداقل اون یکی زودتر بیاد
یا خود خدا خودش صبر بده 😭😭😭😭😭😭😭
من که مردم
لطفا پارت بعدی رو هرچه
زود تر بزاری
بهتره چون
ممکنه من بمیرم
مرسی عزیزم داستانت حرف نمی دارد
😅 گزاشتم منتظرم منتشر بشه
عالی بود❤️❤️❤️
بعدی رو زود بذار
اگه خواستی به تست های منم سر بزن 🌹
ادامه که من بایسم شوگا است و عاشق داستان شدم