یه نفر از پشت سرم گفت:بوووووووووووووو! از ترس سه متر پریدم تو هوا دیپر:ااااا(جیغ) روم رو برگردوندم و یه پسر رو با موهای زرد رنگ، لباس رسمی زرد و مشکی دیدم در حالی که تو هوا معلق بود داشت از خنده م.ی.م.ر.د. پسر:واییییی خدااااا، وقتی امده بودی پیش مجسمم ازم تشکر کنی اینقدر نترسیده بودی،ههههههه(خنده)
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالی و ممنون از چالش😐❤
زیفاست
ممنان😐❤️
هر دوشون که شبیهن
چی و چی شبیهن؟😐
اون پسره که خنجر پرت کرد و بیل
آها😐
هعی
عاعلی بید 😐💖
فقط یه سوال
چرا من هارو سانسور میکنی؟
چون اگه نمیکردم شخصی میشد😐💔
واقعا؟ 😐💔
چه عجیب
عالی بود ، خب الان بیل میبره یا میبازه ؟( میبره ولی اکه ببازه موضوع پیچیده میشه ) و کی میخوای فصل دوم اون یکی داستانتو بنویسی ؟
ممنون، تو پارت بعدی میفهمید😐❤️
خب فصل۲ کلی کار داره باید بشینم فکرام رو کنم، مشخص نیست که بنویسمش ولی مینویسم😐
دیپر و بیل که با هم آبشون تو یه جوب نمیره😐
الان گیر هم افتادن؟😐
مشتاقم ببینم چی میشه
خلاصه که خیلی زیبا 👌🏻💕
تشکر 😐❤️💛
عالی•-•
تنکس😐❤️
این ع کجا اومد؟:|👐عالی بود ، عکس تست برام خعلی خاطره انگیز بود هیق🥲🚶
مرسی، آره واقعا هرموقع نگاش میکنم یاد اولین داستانت میفتم، یادش بخیر عاشق اون داستان بودم:,)💔❤️💛
خدمم دوستش داشتم ولی قبل ع اینکه اکم بپره حذفش کردم🥲😔
خ
عالی بود.
ممنون:)❤️💛
عالی بود خواهرم خسته نباشی در امتحان موفق باشی
مرسی آجی تو هم همینطور=)❤️