مشاور جذاب(پارت۲)

نویسنده:وستا نام رمان:مشاور جذاب امید وارم خوشتون بیاد

عکس نیزلا رو نزاشته بودم ایناهاش

عکس اصلی شایان

عکس رایان

عکس برایان شروع رمان پارت ۲ جیمین:باشه قبول اما دو ماه فرصت داری تا درمانم کنی وگرنه به روش من تنبیه میشی😈(لازم نیست که بگم منحرف نصید هسست؟😐) من: خیله خوب بابا اول وایسا من چند تا درمان دارم اگر نشد یه روش بهتر دارم 😈اما پنج ماه طورل میکشه جمعا🤌 جیمین:مهم نیست سر پنج ماه تموم نشه نصفت میکنم فهمیدی؟؟؟؟؟ من:اره ولی.. همین که داشتم ادمشو میگفتم یه دفعه یه خری بدون در زدن درو وا کرد من نمیدونم مگه این اتاق صاحب نداره که کلشونو عین چی میندازن پایینو میان؟؟؟ بله دیدم سه نخالن رایان:خب اقا دکتر ببینیم یا ندید قبوله شایان :ما که عمری میگیم قبول نشدی برایان :داداش تو هم وقت گیر اوددیا میبینی حال درستابی نداریما من:باشه باشه بیا ببینیم قبولی یا نه من:براوو برایان :برایانن من:میدونم براوو معین بیا ایناهاش الان قبول نشدی ضایع میشی دیگه ببین /بعد پنج بار کشتن برایان و خندیدن ما/ برایان :واییییی قبول نشدم که😑😑😑😑🥲 من:من که بهت گفتم کودنی😂😂😂😂 اون هفت نفر هم چشاشون از نلبکی زده بیرونو با یه لبخند یه وری نگامون میکنن (تمام حرفا به کره ای گفته میشه مگر اینکه اطلاع بدم زبانو عوض میکنم) جین:درباره چی حرف میزنین باید تو چی قبول شه که نشده؟ من:توی ایران بهش میگن کنکور که قبل دانشگاه باید بدی تا بتونی وارد دانشگاه شی اما خوب داداش لیسانس مهندسی داره مثل اینکه میخواد بره ادبیات که نیاز به کنکور داره که اقا قبول نشدن چون کلا تو ادبیات صفررره😂 برایان :هرهر هر هر

/یه هفته بعد خونه/ جججججییییییییییییییییییییییییییییییغغغغغغغ من:یا ابولفضل کدوم نره خرتون دختر اورده که داره جیغ میزنه؟؟؟😐🤌 شایان و برایان هم زمان:دختر کیلو چنده سوسک تو اتاقه برایان میترسه عین زنا جییییغ میزنه😂😂 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:🤣🤣🤣🤣 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:😂😂😂😂 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:😆😆😆😆 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:😄😄😄😄 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:😅😅😅😅 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:🙂🙂🙂🙂 من:😐😐😐😐 شایان و برایان:🤐🤐🤐🤐 من:تموم شد😐😐😐😐؟؟؟ شایانو برایان کلشونو تکون دادنکه گفتم: پس گمشین برین کمکش شایان و برایان:نچ من:چراااا؟ شایان و برایان: سوکس ترس داره همین طور که میرفتم و دمپایی ورداشتم و رو سر سوسکه فرو اوردم گفتم اولندش سوسک نه سوکس دومن خیر سرتون مردین شایان و برایان و رایان یه نگاه گیج به هم انداختند:🤨🤨😐🤨😐🤨 من:چیه حتما میخواین بگین نمیدونین مرد چیه؟😐 اونا: چرا اما خوب به ما چه تو پاچه گیری ؟؟؟ من:جیییییییعغععععععغ پاچه گیر عمه معصوم پزتهههههه (ما یه عمه داریم اسمش معصومه هر چیزی میپزه استوری میکنه مثلا منو لوبیا پلو یهویی یا منو نونو پنیر یهویی من نمیدونم حتما فردا میره مسترا میگه منو کاسه توالت یهویی😑😑😑) اونا : باش باو