داشتم ناهار می خوردم که یهو دستم خورد و ظرفم افتاد ،،، ظرفی که مادرم عاشقش بود،،، یهو دیدم ظرف روی هوا وایساد!!!!!! نور عجیب آبی ای اون رو نگه داشته بود!!!! به مادرم نگاه کردم می خواستم بگم اون ظرف روی هوا وایساد که دیدم مادرم به ظرف زل زده و اون نور عجیب از چشمانش بیرون زده بود !!!!! وحشت کردم داد زدم جیغ زدم دویدم توی اتاق ....
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
آجی میشی؟ اسمم فرشتس با اون اکانتم برات کامنت میدم اونجا جوابمو بده💕
آره میسم آینازم و بعد یه هفته فک کردن دوباره ادامه رمان گذاشتم😐🌷
غلط املایی میگیره تبلتم حمایت😐💔