10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Y.A انتشار: 3 سال پیش 28 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
و این پسر مشکی پوش قصه ی ما… تا لحظات پایانی روز کاری که داشت.. فقط به فکر یک نفر بود! انگار اصلا هوش و حواسش در این دنیا نبود… نه توی کلاس شمیر بازی… نه چینی و نه هیچ جای دیگر!
در عمارت آگراست…»» آدرین:(( سلام پدر… منو صدا کردین… کاری داشتین؟)) گابریل:((تو واقعا نا امیدم کردی!😠)) آدرین:((😟😟😟)) گابریل:((امروز واقعا عملکردت افتضاح بود!)) آدرین:((😟😔😔😔می تونم توضیح بدم..««گابریل حرفشو قطع می کنه»»گابریل:((توضیح لازم نیست! من وقت این حرفا رو ندارم کار دارم! حالا برو تو اتاقت و به کارایی که کردی فکر کن))((# نویسنده: مننننن از آخر این گابریل رو می کشمممم حالا ببین!😠 دهنشو سرویس می کنم))
آدرین:((😔🙁☹️😠😠😠 کار !کار !کار! من جزو کارت حساب نمیشمم!! ؟ )) گابریل:((کافیه!)) آدرین:(( حتما باید خرابکاری کنم تا باهام حرف بزنی!!!)) گابریل:((بس کن😠)) آدرین:(( نه خیر آقای آگراست«میاد جلو روی باباش وا می سته» این بحث باید همین حالا تموم بشه!)) گابریل:((😠😠😠😡😡))
و….پارازیت وسط داستان!😂از پارازیت خوشم میاد خب می گم من می خوام یه داستان دیگه هم بنویسم یه تک پارتی… به نظرتون به چه سبکی باشه
۱)کره ای. ۲)پری دریایی. ۳)اکشن و ماجراجویی
لطفا گزینه مورد نظر خود را در بخش نظرات ارسال فرمایید.باتشکر
خب .. حالا دیگه پارازیت تمومه بریم داستان….
گابریل:((شتترققق(می.زن.ه تو گوش آدری)««میراکولر های محترم لطفا منو نکشین بخشی از داستانه دیگه»» گابریل:(( برو توی اتاقت!!! یه هفته حق نداری بری مدرسه!!))آدرین:((ولی…))گابریل:((شد دو هفته! یه کلمه دیگه بگی میشه یه ماه! حالا برو!))
آدرین:((😣😖😶چشم آقای آگراست!))گابریل:((😠😟😟😟آدری..«قبل از اینکه حرفش رو بزنه آدرین میره بیرون و محکم در رو می بنده جوری که تقققق صدا میده» ((نویسنده: بیا حالا راضی شدی گابری خان؟؟!! بچه قهر کرد رفت😐😐😐😐))
آدرین میره تو اتاقش… تبدیل میشه و میزنه بیرون… میره دقیقا طبقه ی پایین بالکن مری رو لبه ی ساختمون مینشینه و به برج ایفل می نگرد….. همینجور می نگرد…..می نگرد……می نگرد….خلاصه اینقدر همونجا میشینه که شب میشه…
مرینت میاد رو بالکن و…. کت نوار رو می بینه که رو لبه ی پایینی ساختمون خوابیده… ذهن مری:((گربه ی ا.حم.ق با خودش نمیگه اگه به حالت عادی برگرده چی میشه!!!اصلا چرا اونجا خوابیده… بیچاره به نظر غمگین میاد…اوه خیل خب همین یه بار کمکش می کنم…ولی مرینت کمکش می کنه نه لیدی باگ! اینجوری بهتره…
مرینت یه سنگ کوچیک بر می داره((منظورم در حد یه بند انگشته عزیزان)) مینداره رو کت…کت بیدار میشه😵🥱🥱 مگه آزار داری؟؟😟😕)) مرینت:((هی!! بیا اینجا گربه!…)) گربه:((اووو….سلام پرنسس! تو بیداری!؟…)) مرینت:((خب…خوابم نمیومد! تو نمی تونی شب رو بیرون بخوابی…. اگه بخوای می تونی بیای تو اتاق من…)) کت:((ولی…. اگه به حالت عادی برگردم!…)) مرینت:((برای اونم یه فکری می کنیم… بفرما تو..))
و کت میره داخل اتاق مری… یه نگاهی به در و دیوار می ندازه و…. با یه عکس هایی از خودش رو به رو میشه که روحشم خبر نداشته اصلا این عکسا وجود دارن!((نویسنده:😂😂😂🤣🤣عکسای آدرین که به در و دیوار و همه جا چسبیده رو میگه)) کت:((وای!!! تو چقدر عکس از..))مرینت:((آدرین دارم؟!…خب می دونی همونطور که گفته بودم یه زمانی واقعا دوستش داشتم..))
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالییییی حالا کم تر آدرین اذیت میکنم اما پدر. ر شو ........
واسه تک پارتی. خب 😐 یه ماجرا جویی که آدرینتی باشه و اتفاقاتی بیوفته که اول جدا شن بعد دوباره باهم متحد شن و شیرین تموم شه ☺
اوه مای گاد😆
میشی نظر دادی عزیز
کل داستانشو لو نده دیگههه😜😜
اصلا از کجا ذهن منو خوندی؟😂😂
دیگه دیگه 😌
من میدونم خلاقی مطمعنم عالی میشه 😉
عالی بود 💕
مرسی فاطمه جون🥰😍
😚😚
سلام کیوتی خوبی ؟
من تازه یک کمپانی راه انداختم ولی هیچکس کار آموز نمیشه اگر میشه معرفی کن ☺️☺️
سیلااام
باش ساختم تو صف بررسیه((چون خودم حوصله نداارم بررسی کنم😂))
راستی خودمم برای کمک بهت کار آموز شدم
راستی من یه اکانت دیگه هم دارم که اونجا ناظرم ((مدیونید اگه فک کنین خودم داستان خودمو تایید می کنم😂)) اگه تستی،سفارشی، چیزی داشتین بگین پارتی بازی می کنم تایید بشه🤪😎