برو دوست عزیز🥲😇😊☺
از زبون ات: از خواب بیدار شدم با صورت خوشکل عشقم کوکی روبرو شدم ما واقعا زندگی عالی داشتیم داشتم همینجوری نگاش میکردم که چشاش باز کرد منم سریع خودم جمع جور کردم😐😐از زبون راوی :کوک از خواب بلند شد بعد کوک به ات گفت صبحونمو نمیدی🥺ات:اااااا الان میخوای اول صبحی بوس بدم😲کوک:خو منم بوس موخوام🥺(حالت کیوت) ات:باش بیا😚 کوک:اها ایوللللل😛بعد اینکه همو بوسیدن رفتن بیرون بعد ات رفت دستشویی کوک هم رفت پیش جانگ هو(پسرشون) از زبون کوک:رفتم دیدم مثل خرگوشا رو تخت نشسته داره در دیوارو نگاه میکنه🥺🥺🥺😢بعد سریع نتونستم دوم بیارم رفتم بوسیدمش جانگ هو:بابا نتون تازه صبح نتون دیده😊😊کوک:یااااااااا تو و مادر خوشکل دست به یکی کردین بوستون نکنم😖از زبون ات :از دستشویی اومدم بیرون دیدم هر دوشون دارن حر بحس میکنن منم رفتم پیششون.. ات:چیکار میکنین خوشکل😊 کوک:این پسرک نمیزاره بوسش کنم😭جانگ هو:اا بابا نتون گریه نتون خو اخه چکال کنم دیگه گلیه نتون🥺🥺 ات:بس دیگ منم چقدر نیستم به منم محل بدین خو کوک:باش بعد کوک هردوشون بوسید ولی مال ات خوشکل تر 😈دیگ خودتون میدونید چجوری🤭
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
ممنون گلم😊
قشنگ بود🙂🧡
مرسی🙂
چقد زیبا بید😁💕👌
باش حتما🥰