خب بریم سراغ داستان
(از زبان مریتا) بعد فیلم گوشی تهیونگ زنگ خورد (بچه ها یادم رفت بگم که تهیونگ به مریتا گفته بود که بهش بگه تیونگ و تهیونگ به مریتا میگه مریتا) رفت توی اتاق جواب داد نمیدونم چرا یه حسی بهش داشتم 🤔(خب دیگه حدس بزنید چه حسی😂) (۴دقیقه بعد) تهیونگ از اتاق اومد بیرون و گفت:مریتا من باید برم یه کار خیلی مهم دارم توهم هرچی خواستی بخوری توی یخچال هست گفتم:باشه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
عالیییییییییی❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اد متین افتادم 😐😐😐💔
عالی بود
عععععععااااالللللیییییییی منتظر پارت ۶ و ۷ هستم🙂🙂🙂😂😂😂🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
مرسی 😍🥰😘
باشه😐❤😐❤
🌙 معرکههههههههههههههههههههههههههههههههههه بوددددددد (。♥‿♥。)
🌙 ادامههههههههههههههههههههههههههههههههههه ❤🌷
❤❤❤❤❤❤🍭🍨🍨🍨🍨
(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)(。♥‿♥。)
عالییییییی منتظر پارت بعدی هستم
مرسی ❤