
هاییییی اینم پارت یک سر جدم حمایت نکنین اکو میبندم😹🚶🏻♀️
ا/ت:مامانننن بالاخره کار پیدا کردممم م/ا:چه عجبببب بیا بشین تعریف کن بینم چجور کاریه ا/ت:منشی رییس یه شرکت شدم م/ا:اووو حالا ماله کی هست ا/ت:خاندان جئوننننن م/ا:جیغغغغغغ بیا بغلم دختر خوشگلممم من میدونستم تو خیلی با استعدادیییی ا/ت:اره خیلی/:
(💜فلش بک قبل اینه ا/ت کار پیدا کنه🖤)*م/ا:دختر ی تکونی به خودت بده به درد چی میخوی اخه ...ا/ت:اوففف مامان شبو روز دارم تلاش میکنماا م/ا:بدرد لای جرزم نمیخوری*
م/ا:یاا دختر اگه منظورت قضیه ظهره شوخی کردممم🙄😅 ا/ت:باشه بابا بزار برم بکپم (بپریم پیش جونگکوک😹) جونگکوک:هی تو ی نفر:بله قربان(خدایی اسم به ذهنم نرسید نوشتم ی نفر) جونگکوک:به سوجین بگو اخراجه منشی جدید میخواد بیاد یه نفر: چییی چییی؟؟چرا یهو..
جونگکوک:چیزی نگو فقط برو بهش بگو اخراجه یه نفر:بله قربان/ پرش زبانی💜🍭/از زبان ا/ت🖤⛓️: یاااااا امروز روز اوله کارمههههه نباید دیر کنممم مثل چی آماده شدم و به سمت شرکت راه افتادم ...سوییچ موتورمو یادم رفت اهههه ...هوففف بیخی دیره دیگه داشتم با عجله به سمت شرکت میرفتم ک
ی ماشین کنارم وایساد منم بدون اینکه بهش توجه کنم به راهم ادامه دادم که دیدم اروم با ماشین میاد دنبالم جونگکوک:هوی خانم منشی بیا باهم بریم ا/ت:بلعععه؟؟رییسسسس؟؟جونگکوک نیشخندی زد و گفت نه پییسسس ...بیا بالا.. هول شدم وگفتم مزاحم نشو جونگکوک:چیچییی؟مزاحم؟من رییستماااا ..در حالی که داشتم اب میشدم از خجالت گفتم ببخشید رییس .. جونگکوک: تکرار نشه ...بپر بالا ا/ت:چ...چشم. داخل شرکت شدیم داشتیم توی سالن راه میرفتیم و منم با کنجکاوی درو دیوارو دید میزدم یهو رییس وایساد و منم پوک خوردم بهش خودمو جمعو جور کردم و سرمو بالا اوردم و دیدم
یه دختره جلومون وایساده ...ی نگاهی ب من انداخت و نگاهشو به سمت جونگ کوک برگردوند و گفت:هه بخاطر این دختره منی که عشقتم رو اخراج کردی؟(خودم:یه لحظه یه لحظه ...ساقیت کیه بیب؟عشق چیچیه کوک خیر سرش تو داستان ازت متنفره سوجین:تو یکی ببند کوک:الان میبنده ...ریوجین برو در اتاقو ببند خودم:چش😹🥢) جونگکوک:اولا تو عشقم نیستی دوما وقتی چیزی نمیدونی حرف نزن سوجین:حداقل ازین دختره بیشتر میدونم ...میدونم که تو یه ماف...جونگکوک:گمشو بیرون همین الاننننن جوری داد زد که از ترس یهو قندم افتاد...(همون طور که تو معرفی داستان گفتم ایشون با این همه عظمت و غرورش خیلی ترسو و نازک نارنجیه😹عه راستی ا/ت خانم آب قند بدم خدمتتون ا/ت:ببند خودم:لیاقت خوبی کردنم ندارین کوک:اینارو بیخی تو برو ی شیر موز واس منی ک با لیاقتم بگیر)جونگکوک:چته تو؟ ا/ت:ه...هیچی ...قربان میشه اتاق منو نشونم بدین لطفا؟ جونگکوک:هوی مینا بیا اتاق اینو نشونش بده ...مینا:بله قربان ...دنبالم بیا دختر جون ..داشتم دنبال اون خانمه میرفتم که یهو سرم گیج رفت ...با خودم گفتم وای من باز صبحانه نخوردم،از داد رییس ترسیدم و امروز هم کلا حالم خوب نیست ...امروز همچی دست به دست هم داده که من این وسط ضایه شم داشتم همین چ..ر..تو پر..ت..ا رو با خودم میگفتم که یهو..(چقد این اسلاید زیاد شددددد)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مزاحم نشو😂جرواجرررر🤣👐🏻
عالی کویین•-•💕
😹
مرسی گلبممم🥺💜
ایییی ننهههه فداتتت😂🖇
خ..رذوق مرگ🥲😹💜
منم اک دو زدممم💃با گشادیم جنگیدمممم💃🖇تو گوشیه مامانم😂
عههه مبارکه عاجوووو😹💃🏻💜
مسی فراواننن💃🛴ن ول خدایی چهارتا داری؟😂✋🏻
بلی😹😹اولیو دو سال پیش زدم و خیلی معروف بودم ...دومیو واسه ی ادم بی ارزش ک اصن لیاقت نداش ...سومیو ک همون اکانت تینیجری کیوتست ...چهارمی واس ایدل شدن ک پشیمون شدم🤣اینم پنجمی ک واس رمان زدم😹😹اکانت اولیم رو فقط قدیمیا میشناختن ک اکثرا رفتن بخاطر همین بیخیالش شدم
یا استخدوس😂خب حالا خودتو نالاحت نکن لیاقت نداش دیه...😐✋🏻
اوهومم
دمت گرممممم
عالییییی بود
میدونم چند دقیقه پیش گذاشتی ولی بگو پارت بعدی رد کی میزاری
عرر خ.ر ذوق مرگ
میسییی
فردا حتما میزارم🥺🖤
میسیییی خیلی دوسش داشتم
واییی عاشقتم میسییی
عالییییییییییییییییییییییییی بودددددد پارت بعدییییییییییییییییییییییییییییییییی 🔥🖇💕
ممممررررسیییییی
فردا میزارم🥺🖤
حیح عالیی💗✨
میسییی🙂🖤
به تست هام سر بزن
چش